اجازه شماره دادن به خواستگار و بدم یا نه؟؟؟
سلام..28 سالمه..6ماه پیش شکست احساسی شدیدی خوردم و حدود یه ماهه که جدی دارم زندگیمو ادامه میدمو سعی میکنم فکر نکنم . در حالت عادی خوبم ولی وقتی حرف خواستگار میشه اصلا و اصلا میلی به ازدواج در خودم نمیبینم...
دیروزدوستم اومد و یه پسر از اشناهاشونو معرفی کرد و بسیار تعریف کرد... از همه لحاظ اخلاقی خانوادگی و مالی تضمینش میکنن... شریک برادرشه و از صبح تا شب باهم هستن و شب همدیگرو میرسونن دم خونه و روز کاری تمام میشه..خلاصه تا حدودی شناخت داره و میگه تو این چندسال چیزی ازش ندیده.. پسره با تعریفایی که از من شنیده همش زنگ میزنه به دوستم که زودتر صحبت کنیم..
از نظر فرهنگی به طبق شناخت واسطه از هردو خانواده کاملا هم سطح هستیم. 35 سالشه و دیپلمه.. عکسشو تو فیس بوک دیدم به دلم ننشست ولی اطرافیانمو و واسطه اصرار دارن که اشنا شیم.. با دیپلم بودنش هم تا حدودی مشکل دارم. ولی باز همه نصیحت و صحبت که اصلا نباید ملاکت باشه...
الان دوستم تماس گرفته و دید میگم اشنا شیم گفت پس شمارتو میدم بهش که بحرفید با هم ولی مامانو بابام مخالفن و میگن باید بیان خونمون تا ما هم بشناسیم هرچند به واسطه اطمینان داریم ولی پسره گفته اول باید ببینیم اصلا از هم خوشمون میاد بعد رسمی کنیم...
یعنی قبول کنم باهاش حرف بزنم؟ نمیدونم چهرشو تحصیلاتش یعنی اصلا مهم نیست؟ من کلا اهل کلاس رفتن و یادگیی هستم ولی اون فقط کار و خانواده...
چیکار کنم بگم بیان خونه؟؟؟ تا حالا اینطوری نشده همیشه خانواده ها اول میومدن... میترسم قبول کنم سبک شم..
اصلا من بابت شکست قبلیم الان در بی احساسی کامل با اطرافم هستم و به هیچکس حسی ندارم اونو همیشه همه چی تموم میدونستم و که شغل و تحصیلات عالیه و چهره جذاب و خانواده خوب و اخلاق خوب بود...
حالا همه بنظرم ناقصن ولی فکرمم پیشش نیست که از صبح تا شب غصه بخورم...
نمیدونم چمه... تو این مدت 6ماه 2تا خواستگار فوق و رد کردم و یکی لیسانس چون حسی نداشتم حالا نمیدونم چکار کنم.... اصلا بگم نه هم خانوادم میگن تا کی میخوای بشینی بالاخره باید اشنا شی و صحبت کنی شاید خوب بود... نمیدونم
نمیدونم:54: