تا حالا دیدین در دوران عقد یه مرد روز زن رو فراموش کنه به خانومش تبریک بگه !!!
سلام به همگی :72:
اولین روز زن در دوران متاهلی گذشت ولی همسرم یادش رفت بهم تبریک بگه !!!
اصلا واسم قابل هضم نیست، این قد دلم ازش گرفته که نگووو :54:
شب عید بهش گفتم بیا دنبالم که شب عید پیش خانوادت باشم عید رو به مامانت تبریک بگم. واسه مامانش هدیه خریدم با شیرینی و دسته گل رفتم. روز بعد که روز عید بود تا ساعت 6 اینا سرکار بود و هشت اومد دنبالم با خودم رفت واسه مامانم شیرینی یه دسته گل گرفت و کادو مامانش واسه مامانم گرفته بود، دقیقا عین خودم گل و شیرینی و فقط همین تا خلاصه شام اومدیم خونه ما. البته قرار بود واسه عید واسم یه لباس که دوس داشتم بگیره ولی چون خسته بود قبلا بهش گفتم بعد عید هم شد عیب نداره. بحثم اصلا کادو نیست ولی یه تبریک با یه شاخه گل ! هر وقت یادم میاد بغضم میگیره ... ( اون گل و شیرینی تکرار رفتار خودم بودم واسه مامان خودم نه واسه من)
شب ناراحت بودم گفت چی شده بهش گفتم، میگه یعنی بهت تبریک نگفتم ؟ گفتم نه . بعد ادامه داد که خب خسته بودم و شبش که اومدم دنبالت و این حرفا . ولی من دارم هزار نقشه میکشم واسه روز مرد سوپرایزش کنم ولی همسرم ... تولدم هم همین جریان شد.
حتی پدرشوهرم واسه مادرشوهرم گل خرید و تبریک گفت یا مثلا برادرشوهرم واسه مادرش چرا خودش اینطوریه نمیدونم.
حس میکنم گاهی خیلی باهاش کنار میام . مثلا فرض کنید دو تا شیرینی وجود داره یکیش تازست یکی نه اگه بهش تعارف کنم میگه کدوم بهتره و همون رو واسه خودش برمیداره، دقیقا برعکس من که هرچی خوبه واسه بقیه میخوام.
نمیدونم در قبال این حرکتش باید چه کار کنم؟ چه طوری بگم که اثر داشته باشه ؟؟؟
لطفا کمک کنید :47:
مرسی :72: