افسرده ام و زندگی برام شده یه عذاب بزرگ
27 سالمه
2 ساله ازدواج کردم و دانشجوی دکترا هستم
من هیچ انگیزه ای برای زندگی ندارم و کلا زندگی برام سخته
خیلی افسرده ام، و هیچی خوشحالم نمیکنه ، حال و حوصله هیچ کاری رو ندارم
درسهام خیلی بهم فشار میاره، الیته فقط استرسشو دارم وهیچ کاری انجام نمیدم. فکر میکنم اگه درس نباشه روحیم خیلی خوب میشه، اخه خیلی داره بهم فشار میاد
فقط دلم میخواد تو خونه بمونم و بخوابم
کارهای درسیم خیلی زیاده و واقعا کم اوردم
خیلی حال بدی دارم و مدام این افکار بد رو به همسرم هم منتقل میکنم
دوست دارم درسمو ول کنم تا راحت بشم، یه جور شده برام عذاب، خیلی عذاب میکشم.فقط دلم نمیاد ول کنم. من هر سه مقطع رو در یکی از بهترین دانشگاه های ایران گذروندم و فقط به این دلیل دلم نمیخاد ول کنم. ولی خیلی دارم ااذیت میشم.
هر روز که بیدار میشم بارها دعا میکنم کاش بمیرم و از این همه سختی راحت بشم.
زندگی برام فقط عذابه
خواهشا کمکم کنید
نمیدونم باید چیکار کنم
- - - Updated - - -
فراموش کردم بگم استرس شدیدی که دارم باعث شده یه چشم دچار تیک بشه
مدام دلم میخواد گریه کنم و شدیدا هم به شوهرم وابسته شده به طوریکه اگه سر کار باشه همش منتظرم تا برگرده.
همش دلم میخواد بخوابم تا از زیر کارهای درسیم در برم
کمک کنید چون همین حالا هم خیلی از درسهام عقب هستم ومدام با سرزنش استادام همراه هستم
احساس میکنم به من به عنوان یه دانشجوی بیخودی که هیچ کاری از دستش بر نمیاد نگاه میکنند
ممنونم که به حرفهام گوش میدید