-
بازگشت عشق 6 ماه پیش
سلام؛
امیدوارم عنوان تاپیک مناسب باشه.چیز دیگه به ذهنم نرسید.
واقعیتش هدف من از ایجاد این تاپیک طرح یه سوال کلی بود که خوب چون جنبه بحث داشت به همراهش یک مشکل فردی هم مطرح کردم.
اما در مورد مشکلم که مربوط به مشکلاتی میشه که قبلا در فروم مطرح کردم.به خاطر اینکه وقتتون رو زیاد نگیرم یک خلاصه ای از تاپیک قبلیم تحت عنوان
"عشق زودهنگام یا فرهنگ غلط جامعه"
می نویسم و بعد ادامه میدم.
من 6 ماه پیش عاشق یه دختری شده بودم از طریق شبکه اجتماعی که 3 سال از خودم بزرگتر بود و الان باید 21 ساله باشه
اما از اونجایی که نه تو اون سن نه الان نه حتی تا پنج شش سال دیگه شرایط ازدواج برای من مهیا نمیشه و خودم هم به دلیل طرزتفکرم به دنبال هم چین چیزی نیستم.
اومدم و مشکلم رو مطرح کردم و طی یک پروسه یک ماهه به این نتیجه رسیدم که ادامه دادن به این وضع غیرممکنه ولی عشق که به نتیجه رسیدن حالیش نمیشه وگرنه اسمش عشق نمیشد.تو همون روز ها بود که اتفاقا در مشهد هم بودم در یک لحظه در حالتی روحانی اون عشق از دلم پاک شد و جای خودش رو به دوست داشتنی داد که همون روزهای اول آشنایی بود.
گذشت و من رابطم رو به کل باهاش قطع کردم-یک نکته تو پرانتز بگم که من میگم رابطه, اون با من رابطه ای نداشت.منظورم همین سلام علیک من باهاش و لایک و کامنت و از اینا که تقریبا همش هم از جانب من بود :دی-
و حتی دیگه خیلی کمتر به اون صفحه اجتماعی سر زدم.
اما همونطور که گفتم اون دوست داشته از بین نرفت ولی حالا بعد 6 ماه با این که هیچ ارتباطی صورت نگرفته احساس میکنم دوباره داره اون عشقه مثل روزای اول دوباره میاد سراغم.
برای اینکه قبلا گفته بودین وقتی احساس کردی داری عاشق میشی با قطع رابطه پیشگیری کن تاپیک زدم تا کمکم کنید.
فقط چون قبلا هم پرسیده بودین بگم که تا حالا قبل این 4 بار عاشق شده بودم که همشون بعد قطع رابطه پروندشون طی یک ماه به کل بسته شد که به جز یکیش شدت هیچکدومش زیاد هم نبود اما این یکی...
_________
اما سوالم هم که جنبه بحث شاید داشته باشه اینه که روحانیون میگن زود ازدواج کنین یعنی مثلا شانزده سالگی :دی
اما روانشناسان میگن باید دیر ازدواج کرد مثلا 26 سالگی
اونوقت حرف کدوم رو باید قبول کرد؟در حالیکه نظر هردو هم به نوعی درسته و نمیشه ردش کرد ولی خوب من فکر میکنم هرکدوم یه عیب داره یه مزیت.اونوقت راهی نیست که هر دو رو با هم داشته باشیم؟
-
اینکه چه سنی ازدواج کنی به امادگش هر فردو میزان پختگی اون از لحاظ فکری و احساسی داره. من کسی و دیدم که 16سالگی ازدواج کردو الان بعد 12سال واقعا راضیه و خوشبخت و کسی هو دیدم که 27سالگی عروسی کرد ولی توانایی درک ازدواج و زندگی مشترک و نداره، کسایی هم هستن که اصلا ازازدواج فرارین...
پس ببین تو چطوری.... با توجه به حرفات نظر شخص من اینه که اصلا اماده نیستی و ثبات احساس نداری و عجله تو ین کار ممکن زندی خودتو و اون دخترو خراب کنه...
حالا اینا به کنار...
نظر اون دختر در مورد شما چیه؟
موقعیت کاریو استقلالت چطور؟
نظر خانوادت با این ازدواج چیه؟
نظر خانواده اون چیه؟
مشکلات زندگی با زن بزرگتر از خودتو میدونی؟
مشکلات ازدواج زود هنگامو میدونی؟
شباهت خانوادگی و فرهنگی و فکری تون چقدره؟
درکتون اززندگی و اهدافتون قدر شبیه همه؟
اصلا تعریفتون از ازدواج چیه؟
ملاک های زندگی موفق از نظرتون چیه؟
چی اون خانم باعث شده فکر کنید میتونه همسر خوبی باشه؟
اون خانم چه خصوصیاتی ر شما دیده که فکر میکنه مناسبید؟
احساستون ب در چه حده؟
به مشاور و تست خودشناشی و ازدواج فکر کردید؟؟؟؟؟
-
مرسی از پاسختون و وقتی که گذاشتین
ببینید من اصلا قصد ازدواج با اون خانوم رو ندارم یعنی اگرم 6 ماه پیش چنین قصدی داشتم همونطور که گفتم با نظراتی که از طرف شما دریافت کردم همون موقع فراموش کردم و شاید همون احساس ناامیدی باعث شد که آتیش عشقه بخوابه و گرنه با شناختی که ازخودم دارم اگه هیچ اقدامی نمیکردم همچنان ادامه داشت و این دلیلی بر بی ثباتی احساساتم نیست و واقعیتش طرح این مسئله باعث میشه شدیدا بهم بربخوره چون خیلی باید آدم پست باشه تا یک نفر دیگه رو فدای بی ثباتی احساس و هیجاناتش بکنه.اما در مورد اون دختر همونطور که گفتم اصلا رابطه ی ویژه ای با من نداشت و اصلا تعجب هم کرد.الان هم مطمئنم بعد 6 ماه دیگه به کل یادش رفته چی گذشته.
تاکید میکنم به این زودی قصد ازدواج ندارم حالا هر کی بیاد بگه خوبه بازم نظر من همینه و سوالی که پرسیدم کلی بود و جنبه اول شخص نداشت.
در مورد سوالی هم که پرسیدید جواب همشون به گونه ای است که موجب میشه ازدواج برای من زود باشه.
علاوه بر این دلایل دیگری هم هست که باعث میشه ازدواج و کلا رابطه با هر کسی تو هر سنی برای من سخت باشه چون راستش من یکم اخلاق هایی دارم که با بقیه جور نیست و مهمتر اینکه من این اخلاق هارو در خودم دوست دارم و اصلا بنا بر ترکشون ندارم نظیر درون گرایی،تفاوت علایق صد و هشتاد درصدی با اطرافیان و اگه بخوام در یک جمله بگم کلا در یک عالم دیگه ای سیر میکنم و کمتر آدمی رو دیدم که حتی تا حدودی خصوصیاتش با من متناسب باشه.
ببخشید سرتون رو درد آوردم هر چی سعی میکنم کوتاه بنویسم نمیشه.
-
اگه میشه کمک کنین.والا من دیگه طاقت ندارم.هر روز دارم بدتر میشم
-
برادر خوبم در اوائل جوانی جوان زود به زود عاشق میشه و این نشان دهنده این هست که هنوز امادگی ازدواج و قبول مسئولین رو نداره . در واقع اینها عشق نیستند بلکه احساسات زود گذری هستند که میان و میرن . جوانان عاقل و با تدبیر به سلامت از این ورطه عبور میکنن ولی تعداد زیادی هم هستند که گرفتار عواقب بعدی میشوند . بعدشم کدوم روحانی گفته 14 سالگی ازدواج کنید ؟
-
واسه بار سوم میگم سوالی که در پایان پست اولم نوشتم جنبه اول شخص نداره.
شما هم ظاهرا پست های منو کامل نخوندین چون سوال من چیزه دیگه ای بود.
به هر حال ممنون از توجهتون
-
منم کلی گفتم منظورم شما نیستید
-
آها خوب ببخشید چون مرتبط با موضوعی بود که در ابتدا مطرح کردم فکر کردم در مورد من میگین.والا من زیاد شنیدم از روحانیون که زودازدواج کنین و دلیلشون هم کاملا منطقی هست اما روانشناسی چیزه دیگه ای میگه.
اگه لطف کنین در مورد مشکلم هم راهکاری بدین ممنون میشم.
-
زود ازدواج کردن خوبه،چون باعث میشه راه زندگی ادم مشخص شه و از خیلی مسائل نادرست جلوگیری میکنه و کلا به زندگی انسان انگیزه میده ولییییی.....
قبل از ایکه انسان کاملا خودشو خواسته هاشو نشناسه اصلا درست نیست...الان شما میگی رقتاریی داری که کمتر کسی میتونه باهاش بسازه یعنی چی؟ چین؟میوی بعد ازدواج باید خیلی انعطاف وجودداشت باشه؟باید خیلی چیزارو متادل پیش ببری؟
این رابط رو ادامه نده... ممکنه بخاطر تنهایی دوباره یادش افتاده باشی..گاهی فکرو خیالات زیاد و زوم رو یه موضوع، ادم ب سمتی میره کهدرست نیست... ازدواج زود خوبه به شرطی که شرایط فراهم باشه...درس وکارو واسه پسرا سزبازی و ....و حمایت خانواده و بودن فرد مناسب...
اول خودتو بشناس.. ببین چی میخوای..هدفت چیه... توانایی هات چیه...توان وتحملت چقدره...قدرت سازشت چقدره...نظر بزرگترا چیه... بعد درباره ازدواج تصمیم بگبر.اینکه میگن زودش خوبه دلیل بر این نیست ادم بدون در نظر گرفتن مسائل مهم اقدام کنه...
کلا از این روابط حداقل تا مدت ها بیا بیرون... فاصله بگیر، سعی کن رو خودت کر کنی... شناختت از خودتو مسایل زندگی ببری بالا.. مثلاا میتونی مطالعه کنی، تو همین سایت هم کلی مقالات هست،مسایل دیگران هم دنبال کن... بذار دیدت باز شه بعدتصمیم بگیر و اقدام کن...
-
ممنون
واقعا خیلی خوب با مخاطب ارتباط برقرار میکنید.
راستش اصلا رابطه ای وجود نداره یعنی همون 6 ماه پیش هم رابطه ی آنچندانی نبود.اگرم اندک چیزی بود از طرف من بود.
پس با این حساب پرونده رابطه بسته شد.
اگر فکر می کنید به خاطر تنهایی به وجود اومده راه حل چیه؟فقط خواهشا نگید خودتو به کاری مشغول کن و اینا چون 3 ساله اینطور جواب هایی میشنوم و عملی نیست.
از نظر خصوصیات اخلاقی از طریق همین سایت لینکی پیدا کردم که اینجا میذارم میخواستم بدونم از نظر روانشناسی درست هست یا نه.
خاطــــــــــرات 1 مســـافـــــــــر
اگه درست هست من متوجه شدم که تقریبا صد در صد لمسی هستم و خوب شاید به همین دلیل هست که احساس غربت میکنم بین اطرافیانم.اگه صلاح بدونید یه تاپیک جداگانه مرتبط با این موضوع بزنم که دوگانگی ایجاد نشه.