پیدا کردن حس انفعال در مقابله خانم ها
من 29 سال دارم و در خارج از کشور ساکنم. هنوز ازدواج نکرده ام دلیلش هم برخورد نکردن با کسیه که هم من ایشون رو بپسندم و هم ایشون من رو. خدا رو شکر طبق گفته ی دیگران قابلیت مورد پسند قرار گرفتن توسط خیلی از خانمها رو هم دارا هستم ( با کمال خشوع و خضوع عرض کردم فقط برای دادن یک تصویر بهتر برای گرفتن کمک های دقیق تر دوستان). حالا از این بگذریم که دخترهایی که من می بینم در زندگی خیلی با قابلیت همسر بودن و مادر بودن فاصله دارند و واقعاً نمی دونم چرا انقدر آدمها سطحی و نازل شده اند و افکار بیشترشون حول رقص و پارتی و خرید و آرایش و دیسکو رفتن با رفقا، مست کردن، روابط سکسی بی تعهد و فخر فروختن به رفقاشون در فیسبوک و پول و جواهر و لباس و خلاصه این چیزا میچرخه. البته در هر دو جنس اینطوره. یعنی آدم عمیق، آدم زندگی، آدمی که راجع به مسائل مهم زندگی حرف داشته باشه، مطلب بخونه، برای دیگران ارزش قائل بشه و مادی و سطحی نباشه ولی در عین حال جذابیت ظاهری هم داشته باشه خیلی کم شده. به خصوص در خارج از کشور. اگر هم کسی جذابیتی داشته باشه خیلی از اخلاق فاصله می گیره و از اون جذابیت در جهت سوء بهره می بره.
اما مسئله ی اصلی که می خواستم در موردش باهاتون مشورت کنم اینه که من مدتیه که یعنی دو سه سالیه که اصلاً نسبت به دخترا واکنش نشون نمی دم. یعنی انگار دیگه منتظرم دخترا بیان سمت من. البته می دونم تا حدی از این ناشی می شه که یکم رفتار غیر محترمانه از خانومها دیدم در زندگی. برای خیلی از مردها این رفتارها شاید عادی باشه ولی برای من تاثیر منفی داره و داشته. آخه خودم برای دیگران ارزش قائل می شم و حتی اگر کسی من رو بخواد و من نخوامش سعی می کنم تا محترمانه ترین حد ممکن ردش کنم که چند باری اینطور پیش آمده. اما خیلی از آدمها اینطور نیستند. من برام پیش میاد که توجه جنس مخالف رو دریافت کنم ولی اصلاً شاید توان این که ریسک کنم و من پا پیش بذارم رو دیگه ندارم. پیش خودم میگم لازم نیست بری خودت رو ضایع کنی. می دونم که تقریباً در همه ی جوامع انتظار از مَرده که قدم اول رو پیش بذاره، حتی با اینکه خانومها خیلی جاها کاملاً حقوق مساوی با مردها دارن اما باز درست یا غلط هنوز وظیفه ی مرده و من هم هیچ وقت با این کار مشکلی نداشتم اما مدتیه منفعل هستم و انگار خودم رو پیشاپیش بازنده می بینم. با اینکه لزوماً اینطور نباید باشه و چیزی کم ندارم. آخه شانس بد هم تو زندگیم داشتم و چندین بار از کسی خوشم اومده ولی متوجه شدم طرف متاهله.
یه جور حس منفی و پیش فرض منفی دارم نسبت به نتیجه ی پا پیش گذاشتن. در صورتیکه می دونم اگر من برای نزدیک شدن اقدامی نکنم کسی هم برای دوستی یا ازدواج با من اقدام نمی کنه. اگر هم بکنه احتمالاً اون کسی که من دنبالش هستم نیست. مشکلم رو می دونم دلایل بوجود آمدنش رو هم می دونم اما راه حل رو نمی دونم. تا الان زیاد پیش نیومده اما هر بار هم که پیش اومده به آدمهای نخاله و غیر عادی برخورد کردم. تجربه ها منفی بوده. اگر هم طرف دورادور خوب و درست به نظر رسیده متاهل بوده. رابطه ی دراز مدت با کسی نداشتم چون من آدمی هستم که یا رابطه در همون ماه اول به هم می خوره به دلیل مشکلاتی که مشاهده می کنم یا اینکه اگر اوکی باشه تا همیشه ادامه پیدا خواهد کرد چون بلدم یک فرد مناسب رو چطور نگه دارم و چطور راضی و خوشحالش کنم و رابطه رو مدیرت کنم.
من به خاطر مرد بودنم ذاتاً دوست دارم خودم انتخاب کنم اما انگار یه زخمی خوردم و یه یأسی بر وجودم چیره شده که اون شور و هیجانی رو که چند سال پیش داشتم از دست دادم. خیلی وقتها حس کردم انگار یه دست و اراده ی غیبی هست که نمی خواد کسی که مناسب منه سر راهم قرار بگیره. خنده داره، معمولاً دخترا می گن بخت ما رو بستند ولی برای پسر هم پیش میاد. بخت بسته بودن فقط به این نیست که آدم نتونه همسر پیدا کنه، به اینه که آدم همسر دلخواهش رو نتونه بیابه. اگرچه بگم زیاد به مفهوم بستن بخت و این چیزا زیاد اعتقاد ندارم. البته می دونم این مسئله بخش اعظمش به این برمی گرده که خارج هستم و انتخاب ها هم محدوده. شاید سال آینده برای همیشه برگردم ایران ولی باز این حس انفعال در من هست. من تو زندگیم به کسی ضعف نشون ندادم. اما وقتی به دختری پیام بدم برای آشنایی و اون طرف رد کنه یا بد برخورد کنه حس می کنم آدم ضعیفی جلوه می کنم. من مجبورم اینترنت رو هم یک راه آشنایی در نظر بگیرم چون از ایران دورم.
اما در همین اینترنت آدمها با اهداف مختلف و حتی هدف های کثیف به دخترا پیام می دم. نمی دونم چی کار کنم اگر از کسی خوشم اومد در عین حال که بهش می خوام نیتم بفهمونم، کاری نکنم که در زمره ی همون آدمها به حساب بیام. همون اول هم حرف ازدواج رو بزنی فکر می کنند یا هولی یا اینکه آدم مفلوکی هستی که دنبال ازدواج از اون طریق با یه آدم ناشناخته هستی. اگر هم بگی آشنایی که نمی تونن تشخیص بدن نیت واقعی و نهاییت چیه. متاسفانه دخترهایی که کمی زیبایی دارند به خودشون اجازه ی این رو می دن که محترمانه برخورد نکنند با این جور پیام ها. این ترس ها باعث شده حتی اگر تو اینترنت یا فیس بوک از کسی خوشم بیام برای آشنایی اقدامی نکنم در حالیکه تو این سن هدفی جز شناخت برای ازدواج ندارم.
چه باید کرد در این وضعیت؟ وقتی تو اینترنت می بینم دخترها و پسرها به هم توهین می کنند خیلی آزرده می شم. حرمت ها رعایت نمی شه. دوست ندارم به خاطر اینکه صرفاً از کسی خوشم میاد و می خوام باهاش آشنا بشم حرمتم خدشه دار بشه. باور کنید از روزی غرور نیست. اگر بفهمم کسی رو که ازش خوشم میاد همین حس رو بهم داره ذره ای براش غرور ندارم اما قبل از اینکه بری و رو راست بهش پیشنهاد بدی نمی شه فهمید. تازه داستان زمانی شروع می شه که بگه نه و تو ندونی این نه از روی ناز کردن بوده یا نه واقعی و باز تردید های جدید.
- - - Updated - - -
در عنوان پست با جای کلمه ی "مقابل" ، سهواً مقابله تایپ شد. خواستم تحصیح کنم نمی شه. لطفاً مسئولین سایت تصحیح بفرمایند.