ازاین 5گزینه کدام برای ازدواج خوبه؟؟
http://www.hamdardi.net/images/icons/6.gif بدجوری تو آمپاس افتاده ام!!
با سلام خدمت همه دوستان!!مخاطبانی که حوصله بخرج داده ووقت برمطالعه مطالب میگذارند ازهمه شون تشکر میکنم.
دوستان بااینکه ادم مشهوری هستم همه جا منو میشناسند وباهمه راحت هستم دراین نزدیکی بدجوری از طرف دوستان واشنایان تحت فشار قرار گرفته ام که بایستی ازدواج کنم اما من در چند مورد که خود دخترا وخانواده هاشون برام پیشنهاد ازدواج داده اند مونده ام که کدوم یک را بپسندم ویژگی هرکدومشونو مینویسم خواهشا اگه شمابجای من بودید کدام گزینه راانتخاب میکردین.
موردیک1
خانمی با چهره 75 درصد زیبایی با مدرک تحصیلی فوق لیسانس حوزه که حدود 3 ماه برام کارکردند بخاطر محجبه بودنشون بدجوری مورد تایید من قرارگرفت .یه زمانی متوجه شدم که ایشون هم حواس خاصی بحرکات وعکس العمل های من دارند.خیلی ازشون خوشم اومد درچندین مورد کاری که ازشون دقت وصداقت را لمس کردم بدجوری شیفته ایشون شدم اماباوجودانکه خیلی مغرورم واون غرورم هرگز اجازه پالغزشی مردانگی را بمن نمی دهد که حتی یه لبخند منظور دار پیش یه زنی داشته باشم.سلیقه کاری وسلیقه پوشش او درمیان 157 خانواده واقعا یکتاست .اما بااینکه غرورم هرگز اجاطه خواستگاری به کسی را هرگز نداده است حتی درازدواجهای گذشته ام .اما این دفعه این صداقت وپاکی این خانم علی الخصوص مذهبی بودنش که درروزهای ماه رمضان برام کارمیکرد یه جورایی دیدم یه نوع دیگه شده ام ومدام به او فکر میکنم اما متانت او کوه غرورمو شکست.روزی که به دفترمراجعه کرده بود.باش یه خورده انس گرفتم تنها بودیم.ازش پرسیدم متولد کدوم سالی .ایشون هم گفتند63.بعد یه خورده شیطنت وارنگاهش کردم که انشالله خداازگناهمون بگذره .بعد بش گفتم هروقت تو خونه سرت خلوت شد یه زنگی بمن بزن .کارت دارم.اون هم با متانت گفت چشم.4 روز انتظار کشیدم زنگ نزد تموم لحظه شماری میکردم.یه روزی دیدم زنگم زدگفت اوامری بود.با ش صحبت کردم از تحصیلاتش پرسیدم وهمیشه یه خورده پریشان وار وانمود میشد علت اونو پرسیدم ایشون گفتند بایک نفر تو دانشگاه اشنا شده بودن یه هفته به عقد ایشون دراومدند تا بعد بخواستکاری ایشون بیاد واونهم اخلاقمون نگرفت سریع طلاق گرفتم.دوستان باورکنید دنیا رو سرم خراب شدوچرا کسی که اینقدر دوستش داشتم اخه این دیگه چرا موردددار؟؟؟وای اشک ازچشام جاری شد.فهمید ناراحتم گفت برای چی بغض گلوتو گرفته .یه دروغ مصلحتی گفتم که به سرنوشت شما میگریم درحالیکه به سرنوشت خودم که اولین خانم مورد پسند را باتمام وجود علایق قلبی پیدا کرده بودم که اونهم چون من به واژه طلاق حساسم به این موضوع برخوردم.ایشون ازمن علت طلاقهارا پرسیند شرح دادم.بعد گفتند منظوری ازاین مکالمه داشتین گفتم اره .درمورد شرایط وخیلی چیزها حدود یکماه تلفنی حرف زدیم یه زمانی سر مهریه اختلاف داشتیم باتوجه به سوابق طلاق من .ایشون وحشت داشتند ولی بعد ازاینکه منو کاملا چک کردند وپرونده های همسرای قبلی منو دیدند مهریه را 14 سکه پذیرفتند.من هم قبول کردم.توی این زمان عقد یه هفته انها وارتباط هم صحبتی وهمگردشی ایشون بااون پسر نعلتی که البته گواهی پزشکی برباکره بودنشون داشتند بدجوری وجدانمو عذاب می داد.که شاید بافلانی فلان کارو کرده البته ایشون تمام نخ وریز همه ارتباطاتشونو گفته بودند از بوسه الی مسائل دوست پسری که البته تو عقد شرعی بدون ارتباط جنسی.
دوستان شب که میخوابیدم نصف شب که ازخواب بلند میشدم یه حسی بمن میگفت (خاک بر سرت.بی غیرت شده ای ؟که میری بایک دختر ی که یه هفته تو عقد کسی بوده اونو میگیری؟)این حسها خفه م میکرد منو میکشت .تو ذهنم ارتباطها یانها تجسم میشد دیونه میشدم میگفتم خدایا؟؟اخه اینو دوست دارم جواب مردمو چی بدم؟اخه فردا میگگن رفت با یه دختر عقد کرده ازدواج کرد .بلاخره بدجوری تو باتلاق بودم .روزهاباش حرف میزدم شبها میگریستم.من به ایشون گفتم حقوقتو میدم ولی به اینجابرا کارکردن نیایید نمخوام به شخصیتمون لطمهای از تشدد علایقمون وارد بشه.ایشون قبول کرده بودند وتوی همین روزها هم از یه نهاددولتی کاردولتی براشون جورشد وباموافقت فعلی من تاباازدواجمون اونجا رفتند رفته رفته عاشق هم میشدیم واون کابوس نعلتی (سوابق ارتباط احتمالی)او بااون پسره منو دیونه میکرد بلاخره یه روزی بش گفتم یه حسی شبها اذیتم میکنه.چی کارکنم ؟میترسم بعدازاینکه گرفتمت این حس قوی بشه وازهم فاصله بگیریم ایشون سرسخت برپافشاری ارتبازمون داشتند بدجوری ازمن خوششون اومده بود ولی من برای اینکه این حس منو زجر ندهد بش گفتم نمیتونم دلمو راضی کنم وبلاخره دل این خانمو شکستم وچندین باری هم زنگ زد واس داد جوابشو ندادم وداخربش گفتم قرارازدواج بکس دیگه ای دارم مابه درد هم نمیخوریم ولی باز سرسخت منو دوست دارند البته خانواده ایشون بدجوری فقیرند وتحت پوشش بهزیستی وکمیته امداد هستند.
2-
یه دختری هست حدود 30 ساله.ایشون هم مدتهایی برام کارکردند بامن راحت بودند چون من یه جورایی حرکات برادرانه دارم که هرزنی پیش من راحت میشه.این خانم یه خورده تنبل تشریف دارند ویه خورده هم بد حق حساب هستند چندین مورد ازمن دستقرض گرفته وبرنگردانده اند.خودشون چاق وقد کوتاه ازنظر قیافه 50 از 100 میگیرن.باپدرشون دوست هستم تردد خانوادگی دارم همیشه بخونه شون میرم ومیام متوجه علاقه این خانم بخودم شده ام یه جورایی ارایش میکنه وعشوه های زنانه درمیاره تا ببینه میتونه مخ منو بزنه یا نه .ولی من کجا وهمچین مخ کجا!!
دیشب برام پیام دادند که نظرتون درمورد من چیست؟ایا بمن علاقه دارید باهم ازدواج کنیم یانه؟من درجوابشون گفتم من شمارا مث خواهر خودم میبینم وهیچ حسی به شما ندارم اگه خواستم ازدواج کنم درمورد شما فکر میکنم .گاهی اوقات تک زنکک میزنه ومن بیخیال این زنگ بازیها هستم.حالا نمی دونم بااین چی کنم؟؟؟؟
3-یه خانم بیسوادازفامیلامون هستند درروستا زندگی میکنن خانم محجبه وبارخسار 50 از 100 ازخانواده متوسطتو سط مادرشون بمن پیشنهاد ازدواج دادند باایشون صحبت کردم علت مورد منتخب واقع شدنمو اایشون پرسیدم .گفتند درسالهای گذشته برخورد صمیمانه من وهمسرم را ازجایی مشاهده میکردند واونموقع فهمیده که برخلاف تصور وشایعات مردم من چقد تو زندگی نرم وتواضع دارم.باایشون هم شرایطهامونو گفتم وپذیرفتیم.ولی ناگفته نموند درسالهای گذشته این دختر بخونه ما اومده بودند با خانم من تو آشپزخونه نشسته بودند که همون موقع من هم به خانم قبلی م وهم به این نگاه کردم که ببینم کدوم خوشگلند خب خانمم زیبا بود ولی همون لحظه ناخود اگاه ازخدا خواستم که اینو هم بگیرم وزنم بشود ولی خب توی دلم اینها خطور کرد.بااین خانم بیسواد که فوق العاده پاک هست حتی شماره تلفن را نمیشناسد نمیدونم چی بکنم بگیرم یا نه؟
مورد4
یک نفر هم همسایه مون بدجوری روی من کلید کرده تموو بدنشو میزیزه بیرون .تااینکه نمیدونم مخواد من چی کنم .ولی غافل ازانکه من ازهمچین چیزها متنفرم یه بارهم مامانش ماشینمو نگه داشت وگفت خانوادتو بیار فامیل بشیم ولی من گفتم عمرا ازدواج نخواهم کرد.بااین هم چی کنم؟؟
مورد
5
ت
تازگیها 5مورددیگه از افرادی که بصورت انفرادی برام تو خونه هاشون کارمی کنند ازمیون اونها یه دونه بنظرم سن پایین حدود 26 که واقعا صداقت درکارش برق میزند یه جوری حواس منو جلب کرده تو خونه شون تردد دارم ولی خب ازحق وسلام شرم میکنم که تو سط کسی بش پیشنهاد ازدواج بدم.بنظرتون پیشنهاد بدم ؟اخه این اولین پیشنهاد عمرم هست؟چی کنم؟ایشون خانواده سالم وفقیر وخودشون مباح تشریف دارندبامقیاس زیبایی 70از 100ولی کم سواد حدود 4 کلاس .
دوستان خواهشمندم کدوم گزینه خوب هست باتوجه به اخلاق هایی که من دارم .