-
مشکل من و داماد کوچیکمون
با سلام و درود خدمت همگی دوستان عزیز
سپاس از اینکه وقت گرانبهاتون رو برای خوندن مشکلم میزارین :72:
با خواهرم یه خونه خریدیم دوطبقه طبقه اولش رو آبجیم میخواد بشینه و طبقه بالاش رو ما.از اول قرار نبود با هم بگیریم میخواستیم یا تنها یه خونه یه طبقه بخریم یا با دوماد دومیمون بخریم.چون آبجیم بعضی وقتا شبا تنها میمونه داداش کوچیکم میره خونشون بلاخره پسفردا داداشم میخواد ازدواج کنه این وسط آبجی کوچیکه ما میمونه تنها.هیچی دیگه شانس خورده یه خونه پیدا کردیم و خریدیم دوتایی.مسائل مالیش بماند که زیاد برام مهم نیست یه سری مشکلاتی پیش اومد که حل شد.حالا مونده یه مسئله اصلی
اینوسط من خودم خانوادم و همسرم کلا اخلاقمدار هستیم آدمای ساده که کار به کار کسی نداریم از کسی هم خوشمون نیاد رفت و آمد رو میرسونیم به سالی یکبار یا نهایت دوبار اگه خیلی نزدیک باشه اونم.این وسط اخلاقش اصلا خوشم نمیاد یعنی به هیچ عنوان میخوام کمک بگیرم ازتون چیکار کنم.
سپاس از مدیر همدردی عزیز سنگتراشان گرامی :72: بخاطر سایت زیباشون و شرمنده که فعلا برام مقدور نیست عضویت بزنم ولی در اصرع وقت حتما.رفتار جراتمندانه و طریقه درست حرف زدن رو کامل بلدم و آدم بی سرو زبونی هم نیستم خانومم که خداروشکری توی گرفتن حقش خیلی خوب رفتار میکنه. ولی بخاطر آبجی کوچیکم مجبورم(میدونم مجبورم رفتار غلطیه) منفعلانه برخورد کنم ولی دیگه خسته شدم بریدم نمیکشم بخدا :161: زله شدم بقرآن یعنی وقتی تلفنم زنگ میخوره فشار عصبیم یمزنه بالا چندبار معدم درد گرفته خانومم بدتر از من.
نمیتونم رابطم رو قطع کنم واسه خاطر آبجیم.میشه بگین چیکار کنم؟
چیزی که به ذهن خودم میرسه اینکه رابطه رو کمش کنم.دوستان اگه راه حل دیگه ای به ذهنشون میرسه خوشحال میشم کمکم کنن
با سپاس :72:
-
سلام جناب خاله قزي ميشه واضح تر بگيد از كدوم اخلاقش خوشتون نمياد؟؟؟؟؟
فقط شما با دامادتون مشكل داريد؟؟؟؟؟
-
کلا اخلاقاش خوب نیست.توقعش خیلی زیاده.مشکل آبجیمه واسمون عزیزه چون آخری هم بود توی دخترا میخوام اون ناراحت نشه ولی رابطمون رو کمتر کنیم.
نمیشه خوب سایت همدردی جوریه همه میان خیلی دوس ندارم بیشتر توضیح بدم ولی در کل خانواده تقیبا مثل من هستن.
بخشید یکم بسته مینویسم عذر میخوام :72:
-
به نظر من اگر خواهرتون باهاش احساس خوشبختي داره نيازي به حرص خودن شما نيست قواننين آپارتمان نشيني رو تا حد ممكن رعايت كنيد به مشكل نخوريد و به جز مهموني ها تا حد ممكن باهاش برخورد نداشته باشيد ولي وقتي حضور ندارند رفت و آمدتون رو با خود خواهرتون بيشتر كنيد.
-
سلام آقای خاله قزی عزیز،
از نظر من بهترین کار حفظ فاصله توام با احترام هست.
ارتباط و دلیل ناخوشنودیتون رو شفاف نکردید، اما در هر حال فکر می کنم هرچه بیشتر دز احترام و متانت رابطه رو بالا ببرید و در عین حال برخوردهای غیرضروری رو کاهش بدید، به اوضاع مسلط تر خواهید شد.
اگه خواهرتون تازه ازدواج کرده، قطعا به زمان نیاز دارید تا با عضو جدید خونواده آشنا بشید و خو بگیرید، اون هم زمان لازم داره تا خونواده شما رو یاد بگیره. این زمان رو به هردوطرف بدید و از خطاهای کوچیک گذشت کنید.
درضمن یادتون باشه که در هر شرایطی شما مسئول حفظ آرامش و آسایش همسرتون هستید. هرگز کسی (شامل خواهرتون) رو نسبت به اون در اولویت قرار ندید... خواهرتون همسرش رو داره، شما براش فقط یه برادر هستید، اما برای همسرتون ممکنه همه چیز باشید...
با ایده گرفتن خونه مشترک (خصوصا با توجه به عدم سازگاری ای که با دامادتون دارید) موافق نبودم، اگه جایی برای تغییر عقیده هست، پیشنهاد می کنم خونه ها رو جدا کنید.
خواهرتون می تونه یاد بگیره که تنها بمونه. اما نزدیکی بیش از حد شما و برخوردها احتمالی ای که بین شما و همسرش و همسر شما و ... رخ میده، میتونه وضعیت رو براش خیلی گیج کننده تر و سخت تر کنه.
اما اگه چاره ای ندارید جز اینکه خونه رو نگهدارید، از اول بر حفظ حریم ها و فاصله ها تاکید داشته باشید.
موفق باشید.
-
سلام جناب خاله قزی، من با شرایط خودم دارم مقایسه میکنم و مثلا اگه با یکی از شوهر خواهرهام مشکل داشته باشم. نمیدونم شرایط شما چطوری هست.
چرا واضح بهش نمیگین که از بعضی از اخلاقهاش خوشتون نمی یاد؟ یا وقتی کاری رو انجام میده که ناراحتتون میکنه مستقیم بهش بگین که اینکارو تکرار نکنه؟! و اینکه اگه باهاشون رفت و آمد دارین به خاطر خواهرتون هست وگرنه این اخلاق هاش خیلی اذیت تون میکنه.
منظورم اینه که چرا چیزهایی رو که در درونتون هست بیرون نمیریزین تا دیگه چیزی برای مخفی کردن نباشه و کمتر اذیت بشین.
-
با سلام و درود
سپاس از همگی دوستان که جواب دادین :72:
صبوری گرامی دستت درد نکنه پیشنهادت خیلی خوب بود من و همسرمم به همین نتیجه رسیدیم :72:
بانو میشل که مثل همیشه خیلی خوب راهنمایی میکنه حتی نکات ریز رو هم میبینین :72: واقعا سپاس
چون آبجی کوچیکمه چند سالم ازدواج کرده کلا یکم حساسه و زودرنج هستش واسه اولویت که گفتین حق کامل با شماست با این وجود خانومم کاملا منظورمون رو درک میکنه در مورد خواهرمون.
ولی در کل به همون نتیجه رسیدیم کمتر اصطکاک پیش بیاد بهتره
بانو توجیح گرامی از شما هم سپاس بخاطر کمکی که دادین :72: خودمم خیلی خواستم اینکارو کنم خانومم هم دقیقا اخلاقشون مثل شماست ولی بیشتر بخاطر خانواده بقول دوست عزیزمون همیشه هم رفتار جراتمندانه جواب نمیده شوربختانه
با کمکی که شما دوستان کردین به این نتیجه رسیدم که بهتره قبل رفتن به خونه جدید بشینم با آبجیم صحبت کنم و بگمدرتسه بعدا با هم همساده میشیم و خیلی به هم نزدیک ولی بهتره یکم فاصله دوری رو رعایت کنیم با خانومم بشینیم باهاش صحبت کنیم فکر کنم بهتره.شایدم ما مشکل داریم ولی مسئله اینه زیاد بهم نمیخوره اخلاقامون.
راستی بانو میشل گرامی حرفتون کامل درسته در مورد همساده شدن ولی بلاخره یکی باید اینکارو میکرد داداش ازدواج کنه اونوقت دیگه نمیتونه بره خونه آبجیم.اونم حساسه حتی توی آپارتمان هم یکی کنارش باشه راحت تره ولی خوبیش اینه در کل آدم صبوری هستم و خانومم درکش بالاست.
سپاس از همگی دوستان که کمک کردن
-
جناب آقای خاله قزی! این ربطی به تاپیک شما نداره و بابتش عذر میخوام ولی روز جمعه است و بیکاریم و کمی هم وقت شما رو بگیریم، دور همیم دیگه. برام سوال شده که شما از کجا تشخیص دادی که من بانو هستم؟
یعنی کلن معیار شما برای تشخیص اینکه اینجا کسی بانو هست یا آقا چیه؟! چطوری این موضوع پیچیده رو تشخیص میدین؟! از اسمها متوجه مشین؟ یعنی مثلا از ه آخر اسمم متوجه شدین؟ از نوشته ها میفهمین؟ از آواتارها میفهمین؟ یعنی چون اون آدم پشتش به ماست فکر کردین شاید بانو باشه؟
کلن یه کم برای من توضیح بدین توی این تالار از کجا میشه فهمید کی بانو هست و کی بانو نیست؟
با سپاس بابت اینکه وقت میزارین و تجربیات خود رو در اختیار ما قرار میدین
-
درود دادا
اتفاقا چند وقت قبل متوجه شدم تایپیک های قبل آقا هستین خداوکیلی بعدش یادم رفت گلپسری :311:
امروز دوباره متوجه شدم پسری.
من یکی همیهش این مشکل رو داشتم توی مسنجر هم یمرفتم با بچه ها همین بود آدم میترسه بگه آقا چون ما پسرا هم خودمون هستیم یه چیزایی میگیم به هم مخصوص خودمونه.واسه همین ترجیح میدم بگم خانوم :311: خوب یادم میره چیکار کنم
-
سلام خاله قزی جان
دوستان راهنماییهای خوبی کردند. و البته ایده خودتون هم خوب بود که قبل همسایه شدن با خواهرتون حرف بزنید، ولی همونطور که خودتون
فرمودید خواهرتون حساس و زودرنجه و شاید از حضور همسرتون خوششون نیاد. بهتره خودتون تنهایی و در خلوت خواهری و برادری باهاش
حرف بزنید و حتی بگید نیازی به فهمیدن این حرفا توسط خانمتون نیست. مطمئنا ایشون هم خیلی خوب و با توجه به شناختی که از
همسرشون دارن شما رو درک میکنند.
ولی بهتره دلیلتون برای فاصله گرفتن همسایه شدن نباشه و همون اخلاق همسرشون رو دلیل بیارید.