-
بلاتکلیفم
سلام. من تازه واردم... نمی دونم چه جوری و ازکجا شروع کنم.من یکسال و نیمه که عقد کردم... مادرشوهرم چندماه پیش فوت کرده... حالا می خوام برم سرخونه زندگیم... حتی بخاطر مادرشوهرم و خیلی مساإل دیگه نمی خوام جشنی ام بگیرم... تمام این مدتم بخاطر شوهرم خیلی کوتاه اومدم.. اما حالا شوهرم بخاطر پدر و برادرش نمیاد تکلیفمو معلوم کنه بریم سر خونه زندگینون... تمام وقتش دیگه مال اونا شده... حتی می گه داداشمو نمی تونم ول کنم. باید همیشه نزدیک من باشه... یه خونه دوواحده کنار هم... واین یعنی اوج بدبختی.. باتوجه به شناختی,که از اون دونفر دارم... الان نمی دونم باید چیکار کنم... حالم خیلی بده
-
سلام. فقط چند ماه مادرشوهرتون فوت کرده و شما به جای همدردی با شوهرتون دارین تحت فشارش میذارید؟! فقط یه لحظه خودتونو بذارید جای شوهرتون. مشکلتونو فراموش کنید و با شوهرتون بیشتر همدردی کنید. مطمئن باشید همیشه این همدلی تو ذهنش میمونه البته اگه تصنعی نباشه
-
اگر دوست داری میتونی زمان هایی که با اونا سپری میکنه تو هم کنارش قرار بگیر تا بدونه شما هم تو مشکلات کنارشی...برادر ایشون چند سال دارن؟
-
باید اونقدرررر بهش محبت کنی که فقط مال خودت بشه...از برادرشم جلو روش بد نگو
-
عنوان تاپیک گویای مسئله شما نیست
تاپیک تا وقت اعلام عنوان مناسب از طریق لینک تماس با ما در بالای تالار قفل می شود ، پس از تغییر عنوان دوباره باز می شود . لطفاض عنوانی که گوایی مشکل شما باشد را از طریق تماس با ما اعلام کنید