قطع نکردن رابطه و ترس از تنهایی
سلام دوستان توی تاپیک قبلیم در مورد این که با یه دختر ارتباط دارم براتون گفتم و گفتم که رفتارش نسبت بهم سرد شده.
دیدم اون تاپیک شلوغ شده گفتم یه تاپیک جدید بزنم در مورد مشکلم( که این تاپیک زیاد به مسئله قبلی ربط نداره بیشتر در مورد خودم هست)
...............................................
دوستان بخدا نمی دونم چیکار کنم خسته شدم از خودم از زندگیم همش می خوام رابطه رو با دختری که الان باهاش هستم بهم بزنم اما نمی تونم فکر این که بعد این رابطه تنها می شم دیوونم می کنه از تنهایی وحشت دارم به یه یار و یه همزبون نیاز دارم کسی که همیشه کنارم باشه پا به پام بیاد به ازدواجم خیلی فکر کردم ولی واقعا شریط ازدواج رو ندارم.
نگید سرت رو به یه چیز گرم کن که می دونم فایده نداره اخه تا حالا کاری نبوده من نکرده باشم ولی هیچ فایده ای نداشته. کل امیدم رو به زندگی و دانشگاه از دست دادم شاید باورتون نشه تنها ارزوی که الان دارم اینه که بمیرم.
اینقدر بقض دارم که دلم می خواد روی شونه کسی که درکم کنه از شب تا صبح گریه کنم.
بخدا این روزا مثل روانی ها شدم با این که کنار بخاری هستم و پتو روی تنم هست ولی می لرزم تپش قلب گرفتم و بعضی اوقات قفسه سینه ام درد می گیره.موهای سرم داره سفید می شه با این که 20 سالم هست
فقط خواهشا این تاپیک رو نبندید