من ۲۵ ساله هستم و به طور موقت برای یک ماموریت در یک اداره مشغول فعالیت شدم . اونجا کم کم با گذشت چند روز با کارمندا در حد سلام احوال پرسی و نهایتا پرسشهای ساده ارتباط برقرار کردم تا اینکه از بین اونا یک دختر نظرمو جلب کرد. گاهی اوقات اون هم با رفتارهای خودش و سر بحثو با حرفایی مثل چرا امروز انگار ناراحت هستید و گاهی با حضور در اون قستی که من هستم و ... باعث ارتباط و صحبت بیشترمیشد و با گفتگو از برخی مسائل که فهمیدم ۲۴ ساله هست و مثلا پسرعموش ازش خاستگاری کرده و اون ردش کرده و اعتقادش اینه که برای ازدواج فعلا زوده و چند سال دیگه و از اینجور حرفا .به نظر میاد کمی با من ارتباطش با دیگر مردها فرق داره و به نظرم قصد ایجاد ارتباط داره اگر اشتباه نکنم.. یک بار من یک کمک جزئی در زمینه کارش کردم انقد کوچیک و جزئی که اصلا به چشم نمیاد و خودم هم فراموشش کردم. و اون چند روز بعد یک بسته چای سبز آماده بهم داد و گفت برای جبران. البته فرداش از صحبت های خودش فهمیدم ظاهرا تو خرید اون با یکی از همکارهای زنش مشورت کرده و اول قصد داشته یک اسپری برام بخره (چون یکبار تو گفتگوهامون درباره علاقه به فلان اسپری بش گفتم و فرداش همونو خریدم و همکارش بش گفته اسپری نخر چون همون مارکو خودش خریده) .حالا قصدم اینه اول بفهمم آیا اون هم به من نظری داره یا رفتارش به نوعی جبران محبت و از نوع اجتماعی و عادیه؟ آیا چای دادن یک بهانه بوده یا واقعا جبران بوده؟ دوم اینکه چطور من بش پیشنهاد بدم که یک ارتباط کوچیک برای آشنایی با ازدواج با هم داشته باشیم؟