کسی که دوستش داشتم منو ترک کرده حالم خیلی خرابه کمکم کنید...
با سلام
حالم خیلی خرابه به سختی دارم روزامو میگذرونم هر یه ساعتش برام اندازه یکساله . خیلی حس و حال بدی دارم . دو سه روزه از اونی که خیلی دوسش دارم جداشدم . اصلا نمیتونم ازش بیخبر باشم و دوریشو تحمل کنم دارم میمیرم . دیشب بهش اس دادم بیا برگرد ولی گفت نه خیلی التماسش کردم ولی آخر سر گفت به خاک بابام برنمیگردم .
سه سال با هم بودیم . رفتم خواستگاریش خانواده ها با هم در ارتباط بودن یه جورایی نامزد بودیم . زیاد قهر میکردیم ولی زود آشتی میکردیم نه اون تحمل قهر منو داشت نه من . تا اینکه چن شب پیش میخواست زنگ بزنه مامانم و من یه سری چیزا رو بهش گفتم که به مادرم بگه ولی مثل اینکه اونجوری که میخواستم و گوشزد کرده بودم نگفته بود . من بهش گفتم چرا تو به حرف من گوش نمیدی؟ چرا در مقابل حرفام نمیگی چشم؟ بعد از ازدواج هر چی گفتم باید بگی چشم اونم گفت من هر کدومش که درست باشه رو میگم چشم . منم گفتم هر چی شوهر میگه زن باید بگه چشم و رو حرف شوهرش حرف نزنه (میدونم حرفم اشتباه بود ولی اون لحظه خیلی ناراحت بودم که به حرفم اهمیت نداده )خلاصه دعوا بالا گرفت و گفت داری از حد میگذرونی و احترام خودتو نگهدار و منم بهش گفتم تو بی ادبی و ادب نشدی اونم گفتت از بس بهت احترام گذاشتم هار شدی. قهر کرد و هر دومون گفتیم ما به درد هم نمیخوریم باید جداشیم . من زودی پشیمون شدم و معذرت خواهش کردم ولی اون پاشو کرد تو یه کفشو گفتدیگه نمیخوامت . منم بیخیال شدم و گفتم این تحمل قهر رو نداره فردا صبح خودش زنگ میزنه ولی تا فردا ظهرشم زنگ نزد هر چی هم من زنگ زدم جواب نداد و بعد از یکی دوساعت جواب داد و گفت چیکارم داری؟ دیگه برام مثل قبل نیستی احساسم نسبت بهت دیگه مثل قبل نیست . هر چی التماسش کردم راضی نشد. منم بهش گفتم باشه برو به سلامت میرم خطمم عوض میکنم . رفتم خطمم عوض کردم ولی نتونستم تحمل کنم و دوباره همون خطو انداختم رو گوشیم و هر چی منتظر تماسش موندم زنگ نزد . تا این که خواهرم زنگ زد و گفتم بهم اس داده که حلالم کن و از طرف من با خانوادت خدافظی کن . باز خودم بهش اس دادم و هر کاریش کردم راضی نشد که نشد .
پریشب برام دنیا جهنم شده بود انگار شب اول قبرم بود . داشتم میمردم . دیشب هم مثل پریشب . امروز زنگ زدم به خواهرم و گفتم بهش زنگ بزن راضیش کن برگرده. خواهرمم زنگ زده بود بهش ولی جواب خواهرمو نداده بود. حالا نمیدونم چیکار کنم دار میمیرم حالم خیلی خرابه انگار تو جهنمم . چطوری میتونم از این حال رها شم؟ ضمنا من 23 سالمه و اونم سه سال از من بزرگتره