حس میکنم به همسرم خیانت کردم! عذاب وجدان دارم.
سلام دوستان.
امیدوارم خوب باشین این دومین موضوعیه که می نویسم سن و سالم رو میدونین حدود 26 سالمه و یک سال و نیمه عقد کردم زندگیم بدک نیست ولی مساله که میخوام بگم مال حدود یک سال پیشه یعنی اوایل عقدمون.
اون موقع خیلی مشکل داشتیم و دعواهای شدید و وحشتناک که کارمون رو تا پای طلاق میکشوند و با وساطت و گذر زمان بهتر شد اوضاع.
اون موقع من یک سری اشتباهات کردم که نمیدونم چرا امروز یهویی عذاب وجدان گرفتم ینی هر چند وقت عذابش میاد سراغم. نمیدونستم تو کدوم انجمن بنویسم اینو اگر موضوع مرتبط نیست منو ببخشین.
من قبل از ازدواجم توی اینترنت با دختر ها چت میکردم ولی خوب دوستی و .. نبود. اما دو مورد دوستی داشتم که یکیش به قصد ازدواج بود و اخرش من کنار کشیدم بعد سه ماه دوستی اینترنتی و تلفنی... از طریق وبلاگش فهمیدم اون ازدواج کرده و خوبه زندگیش خداروشکر کردم ولی موقعی که تموم کردم رابطه رو گفت خانوادتو حلال نمیکنم و ازشون نمیگذرم و یه جورایی دلش شکست.. این قضیه تموم شد ولی همش فک میکردم توی زندگیم یه جایی گیر میفته بعد یه مدت ینی حدود یه سال بعد من با دختر دیگه ای دوست شدم که اونم کمتر از یه ماه بود و تلفنی فقط هیچ قول ازدواجی بهش ندادم و همش هم میگفتم قصدم . وقتی مادرم باهام در مورد ازدواج حرف زد تصمیم گرفتم این رابطه رو قطع کنم چون میگفتم باید از راه درست برم بالاخره باید مسیرم رو انتخاب کنم.. ارتباطم روقطع کردم ولی خوب با دل شکستن دوباره.. که البته چاره ای نبود چون قصدمون این نبود. ازدواج کردم و مشکلات واقعا شدیدی داشتم و توی ازدواجم خیلی دلم شکست خیلی تحقیر شدم یاد گذشتم که میفتم میگم حتما اینا تنبیهه... فقط نمیدونم تاوان کارم چیه؟ !!
قضیه اینجا تموم نشد و عذاب وجدان بیشتر شده بود تا اینکه یک سال قبل به دختره پیام دادم و زنگ زدم که ازش حلالیت بطلبم (واقعا هم منظورم همین بود) حلالیت گرفتم و اونم گفت حلالت کردم و امیدوارم زندگیت خوب بشه. تا اینکه یه روز ازم خواست برم باهاش چت کنم! قبول کردم چون فک میکردم چیز مهمی میخواد بگه میدونم اشتباه کردم... رفتم و اونم شروع کرد به فرستادن عکساش برام که البته همه رو پاک کردم... چیز خاصی نگفتیم و حتی یه دقیقه هم حرف احساسی نبود و در حد یک حرف زدن معمولی و تموم شد. بهش گفتم حس میکنم این کارم درست نیست و اونم گفت باشه پس من مزاحم نمیشم. و تموم شد واقعا هم تموم شده. تو اون دوره ما داشتیم جدا میشدیم و قرار دادگاه رو هم گذاشته بودیم برای هفته آینده که بعدش بهم خورد و الان زندگیم نسبتا خوبه.
با عذاب وجدانم تو این مدت چیکار کنم. دوست ندارم همسرم بدونه بهم شک کنه ولی من توبه کردم و ازون روز حتی توی چت روما هم نمیرم و حتی توی بدترین و تلخ ترین روزا هم دنبال هیچی نبودم همسرمم خیلی دوست دارم و دارم تلاشمو میکنم برا خوشبختیمون. کمکم کنین ازین وضع عذاب اور عذاب وجدان بیام بیرون. خواهش میکنم.