به خاطر قیافم و شرایطم جواب رد می شنوم
سلام دوستان بیشتر میخواستم درد دل کنم
اسمم استفان 24 سالمه دورگه ام پدرم ایرانی مادرم المانی پدرم وقتی المان تحصیل میکرد با مامانم ازدواج کرد من هفت سالم بود که اومدیم ایران(قبلش المان بودیم) من از نظر قیافه و رنگ موهام کاملا شبیه مادرم هستم و خوب دوست ندارم این حرفو بزنم اما خیلی خوشگلم در حد دخترا مثلا وقتی کوچیک بودم منو کسه غریبه میدید فک میکرد دخترم و لباسای پسرونه پوشیدم عمو هام یا عمه هام منو خیلی دوست داشتن تا اینجاش چیز بدی نبود ولی بین بچه های هم سن خودم همیشه با یه چشم دیگه بهم نگاه میکردن یا مسخره ام میکردن این پسره مثل دختراست و....تو دبیرستان هم بهم میگفتن بلوندی به خاطر رنگ موهامابرو هام هم مادرزادی باریکه ولی خوب بقیه فک میکنن اصلاح میکنماینجوری نبودم که کاملا تکو تنها باشمو گوشه گیر نه با بچه ها سعی میکردم دوست باشم ولی خوب همیشه واسه این که تو یه محیط جا بیفتم خیلی اذیت میشدم ولی به هر حال کلا انگشت نما بودم یه بار هم تو دبیرستان با هم کلاسیام رفته بودیم استخر همشون به من نگا میکردن اخه رو بدنم مو ندارم یعنی هست ولی اینقد کمه که با ذره بین معلوم میشه
واسه همین دیگه هیچوقت استخر نرفتم تو خیابون هم بهم یه جوری نگاه میکنن انگار از مریخ اومدم یا فکر میکنن توریست هستم
واسه همین وقتی دبیرستانم تموم شد رفتم المان واسه ادامه تحصیل اونجا وضعیتش بهتر بود ولی خوب چون من 11 سال ایران بودم با فرهنگ و مردم ایران عادت کردم بیشتر خودمو ایرانی میدونم
واسه همین دوباره برگشتم ایران الان هم دارم ارشد میخونم ترم اخرم رشته mba راستش دیگه بعد از این همه مدت به همه این حرفاو مسخره هایی که میکنن عادت کردم :18: ولی تاحالا از دو نفر خواستگاری کردم جواب رد بهم دادن یکیشون از هم کلاسیام بود دلیلش هم گفت که سطح خانواده هامون یکی نیستن و گفت من زیادی خوشگلم اینجوری مردم حرف در میارن که از شوهرش زشت تره یه دلیل دیگه اش این که گفت دوس داره با یه مرد ایرانی ازدواج کنه ( بخدا من ایرانیم :302:)
یه مورد دیگه هم دختر همسایمون بود که اون گفت من با یه پسر دختر نما ازدواج نمیکنم :102:
مامانم و بقیه میگن برو المان ازدواج کن ولی من از دخترای ایرانی خوشم میاد اخلاقشون رفتارشون حجابشوننننن چون من خودمم هم مسلمونم
بعضی وقتا به خدا میگم کاش منم معمولی بودم مثل بقیه :47: