-
بن بست
با سلام. نمیدونم از کجا شروع کنم. من زنی 32 ساله هستم ساکن یکی از شهرای اطراف تهران. که یک فرزند 7 ساله دارم. شوهرم از همان ابتدای زندگی علاقه ای به من نداشت. تا اینکه 4 سال پیش از محل کارش استفا داد و به تهران رفت و من و فرزندم را تنها گذاشت و ماهی یک یا دو بار به ما سرمیزد.البته همان موقع من میدونستم با زن های دیگری در ارتباط است اما بخاطر دخترم تحمل میکردم. خلاصه بعد از دو سال با اصرار های من ما رو هم به تهران برد اونجا من بیشتر به ارتباطهای شوهرم پی بردم و او هم علنا میگفت با زن های دیگریست . شبها خیلی به ندرت به خونه میومد و وقتی هم میومد همش عصبانی بود که چرا ما اونجاییم تا اینکه یک روز لباساشو برداشت و رفت و گفت دیگه نمیاد . منم بعد از چند ماه به شهرمون برگشتم. تا چند ماه هیچ خبری ازش نداشتم حالا دو الی سه هفته یک شب میاد اینجا و بازم به من اصلا توجهی نداره و فقط به خاطر دخترم میاد. اینم بگم شوهرم علاوه بر دوست دخترای زیادی که داره یک همسر صیغه ای هم داره که اون خانم خیلی زیاد در مورد مشکلات ما مقصره. حالا مشکل اصلی من اینه که این اومدنای شوهرم به خونه اعصاب منو خراب کرده و دارم افسردگی میگیرم. از طرفی وقتی اون میاد و میره روحیه دخترم خیلی خوب میشه. من واقعا نمیدونم چکار کنم. شوهرم اصلا پولی هم به من نمیده و خیلی مشتاقه من طلاق بگیرم.
-
حق حضانت دخترتون رو بگیرید و طلاق بگیرید. دخترتون هم 1 مدت که پدرشونبینه کم کم فراموش میکنه. داشتن همچین پدری اصلا به دردش هم نمی خوره و درآینده بیشتر براش مشکل ایجاد می کنه.
-
سلام
تا حالا تلاشی برای جلب محبت همسرتون و بهتر شدن شرایط کردین یا فقط ناظر این خیانتها بودین؟ در صورت طلاق شرایط زندگی مستقل و بزرگ کردن دخترنو دارین؟
-
سلام.
تو حرفاتون جمله ای مبنی بر اینکه به طلاق تمایل داشته باشین ندیدم. در واقع بین جملاتتون اصلا از احساسات خودتون صحبتی نکردین و همه چی رو منطقی توضیح دادین. این نشون میده آدم محکمی هستین. پس حتما عللی داره که به جدایی اشاره نکردین.
شما شاغل هستین؟ در حال حاضر در منزل چه کسی زندگی میکنید؟ هزینه های زندگیتون رو کی تامین میکنه؟
چرا شهر محل سکونتتون رو ترک کردن؟ چی شد که بین شما و همسرتون اختلاف جدی پیش اومد؟
-
ممنون از دوستان. من شاغلم و با دخترم مستقل زندگی میکنم. تا چند وقت پیش میخاستم طلاق بگیرم ولی بخاطر دخترم طلاق نگرفتم. من چند سال همه تلاشمو برا جلب محبت همسرم کردم ولی همش بی فایده بود شوهرم اصلا علاقه ای به من نداره. اینو هر کاری کردم نتونستم درست کنم.
-
سلام مهسانه عزیز
خیلی ناراحت شدم مطلبتون رو خوندم ،اما فکر کنم عملا نقش همسر شما اسمی هست که توی شناسنامه تون ازش دارید،پس اون هم پاک کنید وقتی همه ی تلاشتون رو کردید و همسرتون با این صراحت میگه با زنهای دیگه ست و صیغه ای داره و هیچگونه مسئولیتی نسبت به شما نداره برای چی جدا نمیشید؟دخترتون زمانی که بزرگتر بشه و شرایط پدرش رو ببینه حسابی ضربه میخوره و برای اون هم حضور پدرش غیرقابله تحمل میشه.من نظر شخصیم رو گفتم ،امیدوارم موفق باشید.
-
سلام مهسانه خانم، به نظر من خیلی باید زودتر اقدام میکردین. توی این سالها حتما خیلی اذیت شدین. الان به نظرم مراحل قانونی رو طی کنین. از حق و حقوق تون نگذرین.
تقاضای مهریه کنین و نفقه. تا خودش راحت تر راضی به جدایی بشه با شرایطی که شما میخواین. توی این مدت نه پولی بهتون میداده و نه توجهی بهتون کرده. یه جورایی عمر
شما رو کنار خودش هدر داده و این از نظر من یعنی باید تا حداکثر ممکن تاوان پس بده. به بهانه دخترتون شما رو از حق و حقوق تون منصرف نکنه .
-
سلام.
شوهرتون برای دیدن دخترتون الان میاد به خونه ای که شما و دخترتون مستقل زندگی میکنید؟ یا در محیطی غیر از منزلی که شماا و دخترتون در اون زندگی میکنید دخترتون رو میبینه؟
چیزی که در حال حاضر موجب اعصاب خوردی و افسردگی شما میشه همین اومدن شوهرتون به خونه است؟
در طی فاصله ی حدودا دو سه هفته ای که شوهرتون رو نمیبینید آرامشتون بیشتره؟
با پدر و مادر شوهرتون ارتباطی دارید؟ اونها برای دیدن نوه شون میان؟ یا کلا شما هنوز به اونها سری میزنید؟
آیا امکانش هست که شوهرتون دخترش رو در جایی جز منزل شما ملاقات کنه؟
-
به خونه من میاد برا دیدن دخترم. وقتی میاد مثل ادمای مجرد بدون مسوولیت.با خانوادش ارتباطی ندارم در واقع همین خانوادش از راه به درش کردند.واقعا موندم چکار کنم دخترم خیلی گناه داره.باباش ماشین مدل بالا سواره دایم در تفریح و خوشی اما من نمیتونم دخترمو خوب تامین کنم. من یه حقوق معمولی دارم . اگه هم بخام جدا شم این مرد هیچ حق و حقوقی به من نمیده. هر چی داره به نام مادرشه.و البته یه خونه هم برا زن صیغه ایش خریده. باورتون نمیشه وقتی با من ازدواج کرد هیچی نداشت توی زندگی با من به همه چی رسید. چند بار با دوست دختراش و اون خانم صحبت کردم. دوست دختراش وقتی میفهمیدند زن و بچه داره کنار میکشیدند اما این زنه زندگیمو خراب کرد . یه زن مطلقه است و شوهرم از هر جهت کشیده طرف خودش. من یک ساله فهمیدم زنشه اما 4 ساله که صیغش کرده. عکساشونم دیدم. جاهایی که تفریح رفتند منو دخترم توی خوابم ندیدیم. شوهرم موقعیت مالی خیلی خوبی داره اما حتی یه خونه برا ما نخرید. من الان مستاجرم.نمیدونم چرا خدا جوابشو نمیده. هر روزم خوش تیپ ترو پول دارتر میشه
-
میشد بگم از ریزه کاری های زنونه استفاده کنید تا به زندگی مشترک علاقه مند بشه
میشد بگم خانواده ها رو واسطه قرار بدین تا مشکل حل شه
میشد بگم همسرتون رو با شکایت به خاطر نفقه و مهریه و... وادار به همراهی کنین
میشد...
اما ظاهرا کار از این حرف ها گذشته. چرا دارین عمرتون رو به پای مردی هدر میدین که دیدنش جز اعصاب خوردی و افسردگی چیزی براتون نداره. شما هنوز جوونید و به طور طبیعی حداقل چهل سال دیگه زندگی می کنید. می خواید چهل سال رو همین طوری بگذرونید؟ با همچین رنجی. متاسفم اما اگه این کارو بکنید جز خود شما، هیچکس حتی شوهرتون مقصر نیست.
این وضعیت حتی به ضرر دخترتون هم هست. شاید روحیه دخترتون با دیدن پدرش برای مدت کوتاهی خوب بشه اما بعدش مجبوره کنار شما بمونه که به خاطر دیدن همون آدم روحیتون خراب شده. برای یه بچه بهتر نیست که شرایط ثابتی -حتی اگه ایده آل نباشه- داشته باشه تا اینکه گاهی خوش باشه و گاهی ناخوش؟!
بهتر نیست بعدها از کودکیش خاطره تلخ یه طلاق رو به یاد بیاره تا اینکه همیشه شاهد زندگی آشفته یه زوج باشه با مردی که خیلی راحت دنبال عیاشی میره و خیانت میکنه و بی توجهه و زنی که تحمل میکنه و از درون نابود میشه؟!
- - - Updated - - -
پست جدیدتون رو الان خوندم. اگه وضع مالی خوبی داره به هیچ وجه از حق و حقوقتون نگذرید. حضانت فرزندتون رو به هر نحو ممکن بگیرید و بعدش هم مجبورش کنید نیازهای مالی فرزندش رو تامین کنه.