زندگیم داره ازدستم میره به کمکتون شدیدانیازدارم

سلام وعرض ادب
25سالمه وشو هر م 30 سه ساله ازدواج کردم بچه هم نداریم.شوهرم یه دوست خیلی صمیمی. داره که یه سال بعدا زما ازدواج کردن وبه مرورزمان ماباهم رفت وآمد خانوادگی کردیم شوهرم ودوستش مثل برادرن باهم دردودل میکنن خلاصه یه سری مشکلات توزندگی من وشوهرم افتاده که اگردوستان خواستن گرچه مفصله براتون میگم من باهمسراین آقااصلا دردودل نمیکردم تا رابطمان خوب شد بعدیه چندروزه پیش درموردمشکلم داشتم باهاش صحبت میکردم که گفتم تونمیدونی چراشوهرم اینطوری شده شوهرت چیزی نمیدونه بعدازکلی اصرارگفت شوهرت به شوهرم گفته راستشوبخای زنم دیگه باهام احساس میکنم نیست وقتی شنیدم داغون شدم بهم گفت مراقب زندگیت باش حالااومدم اینجابلکه راهنماییم کنیدازمدیرهمدردی بالهای صداقت وبقیه دوستان عاجزانه خواهش میکنم به اینجاسربزنید کمکم کنید

سلام.
خیلی خلاصه گفتین. کمی در مورد مشکلاتتون توضیح بدین.

زنم دیگه باهام احساس میکنم نیست منظورتون رو از این جمله واضح تر بیان کنید.

دوست عزیز ارتباط داشتن با دوستان و آشنایان خوبه ولی به مظر من شما وشوهرتون درست نیست که سفره دلتونو برای دوست و آشنایی که کاملا شما را می شناسن باز کنید. اگر احتیاج به هم صحبت ومشاور دارید می تونید برید پیش مشاور، یا همین جا مشکلتون رو بگید یا حداقل 1 آدمی روبرای هم صحبتی انتخاب کنید که بهش اعتماد کامل دارید و رفت و آمد خانوادگی ندارید.اصلا از کجا معلوم اون خانوم راست گفته باشه؟!به فرضم که راست گفته باشه این دهن به دهن شدن مشکلات شما بین دیگران خوب نیست. دوست شوهرتونم معلومه خیلی قابل اعتماد نیست که حرفای شوهرتون رو به زنش زده بعدشم زنش اومده اون حرفا رو به شما تحویل داده! به نظر من تا جایی که میشه بشینید با شوهرتون منطقی حرف بزنید و مشکلتونو حل کنید.صمیمیتتونو با شوهرتون بالا ببرید تا اگر مشکلی بود خودش مستقیم بیاد با شما حرف بزنه.

ببین دوست عزیز این جمله اون خانوم مفهوم های متفاوتی میتونه داشته باشه شوهرتون یه حرفی به دوستش زده اون آقا به خانومش گفته و اون خانوم هم به شما گفته
این حرف بین چن نفر چرخیده تا به شما برسه معلوم نیست واقعیت چی بوده چون هر کسی برداشت خودش رو از هر حرفی که می شنوه انتقال میده
ثانیا بهتره در مورد مسائل و مشکلات زندگیتون با هر کسی صحبت نکنید و تا از طرفتون مطمئن نشدین سفره دلتون رو پیشش باز نکنید
از طرف مگه شما رفتار خاصی از شوهرتون دیدین که حس میکنید این حرف صحت داشته باشه؟
آیا تا به حال مشکل خاصی نداشتید؟
شما باید خودتون رو به شوهرتون بیشتر نزدیک کنید بهش توجه بیشتری داشته باشید و با این نزدیک شدن سعی کن منطقی باهاش صحبت کنید که ایشون هم اگر مشکلی داشته باشه پیش خودتون ابراز کنه
امیدوارم موفق باشی

ازشمادوستای عزیزم ممنون که وقت گذاشتید
راستش من وشوهرم درحال حاظریه مشکل داریم اونم اینه که شوهرم بامادرم اختلاف داره یعنی به عبارتی مادرمرودوست نداردبه خاطراختلافهای دوران عقد چندماهه که خونه مامانم نمیاد وسراین موضوع چندبارباهم جروبحث داشتیم به همین دلیل فکرمیکنه من سمت مامانم هستم واونوتنها گذاشتم به همین دلیل رفتارش بامن سردشده.

- - - Updated - - -

من وشوهرم همدیگه روخیلی دوست داریم ولی. اتفاقاتی که ازاول آشناییمون افتادباعث شدبه سختی به همدیگه برسیم الانم دلم نمیخازندگیموازدست بدم ویا ازلحاظ عاطفی ازهم دوربشیم
حق کاملا باشماست نباید ماسفره دلمون روبرای کسی بازکنیم ولی من به شوهرم یه جوری فهموندم که دوستش به خانمش بعضی حرفارومیگه اونم خیلی ناراحت شدگفت دیگه هیچی بهش نمیگم درضمن شوهرمن خیلی باکسی دردودل نمیکنه یعنی فقط وفقط بااین دوستش حرف میزنه هیچ موقع درمورددعواهامون یا مشکلاتی که با مادرم داشته هیچی به خانواده اش نگفته الانم فقط این موضوع که با مادرم مشکل داره به دوستش گفته خیلی پشیمونم که باخانم دوستش دردودل کردم البته اون خانم خیلی محترم ورازداریه ولی دیگه تصمیم گرفتم مشکلم رواینجابگم وباکمک شماحلش کنم.