به زندگی علاقه ندارم وامیدی به آینده ندارم واگه بتونم خودمو میکشم

سلام
دوستان عزیز
من خیلی بدشانسم
اتوی خانواده وفامیل از همه بدشانسترم
به همه بدبین هستم وبه هیچ کسییی اعتماد ندارم
به خدا اعتماد ندارم چون منو فراموش کرده
حتی از خودم هم خوشم نمیاد
به همه خوبی میکنم ولی بقیه ازم سو استفاده میکنم
تنهایی رو خیلی دوست دارم و اهنگ غمگین گوش میدم
همیشه استرس و اضطراب دارم خیلی لاغر شدم
اشتهام خیلی کمه
احساس میکنم خدا منو داره عذاب میکنه
هیچ امیدی به آینده ندارم
مخصوصا الان که باید بزور به خدمت برم
اگه خدمت برم یا خودمو میکشم یا فرمانده پادگان رو چون تحمل زور و ظلم رو ندارم
آیا راهی برای معافیت افسردگی هست؟

سلام شب خوش
چرا عذابتون میده خدا؟ مگه کار بدی کردی؟
چرا استرس داری از چی؟
توضیح میدی؟
شاید کمالگرایی که از زندگی راضی نیستی؟؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mmzhr

سلام
دوستان عزیز
من خیلی بدشانسم
اتوی خانواده وفامیل از همه بدشانسترم
به همه بدبین هستم وبه هیچ کسییی اعتماد ندارم
به خدا اعتماد ندارم چون منو فراموش کرده
حتی از خودم هم خوشم نمیاد
به همه خوبی میکنم ولی بقیه ازم سو استفاده میکنم
تنهایی رو خیلی دوست دارم و اهنگ غمگین گوش میدم
همیشه استرس و اضطراب دارم خیلی لاغر شدم
اشتهام خیلی کمه
احساس میکنم خدا منو داره عذاب میکنه
هیچ امیدی به آینده ندارم
مخصوصا الان که باید بزور به خدمت برم
اگه خدمت برم یا خودمو میکشم یا فرمانده پادگان رو چون تحمل زور و ظلم رو ندارم
آیا راهی برای معافیت افسردگی هست؟

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط خانوم مجرد

سلام شب خوش
چرا عذابتون میده خدا؟ مگه کار بدی کردی؟
چرا استرس داری از چی؟
توضیح میدی؟
شاید کمالگرایی که از زندگی راضی نیستی؟؟

---

چون توی این چند سال هر چی صداش میکنم جوابمو نمیده وقتی دوست و فامیل رو میبینم که توی زندگی خوش شانس هستند از خودم متنفرم میشم
دیگه تحمل این همه سختیو ندارم هر کی میکنم برام بد میشه
هزار بار گفتم خدایا منم آدمم چرا نباید مثل بقیه شاد باشم؟
چرا باید انقدر منو زجر بدی؟
من هم از بیماری روحیی زجر میکشم هم بیماری جسمی آرتروز

بازم دلیل نمیشه
اخه شما چه میدونی؟
من تو فامیل یه نمونه خوش شانس بودم از نظر تحصیلی
و شاد و خنده رو
اما همش خود درگیری دارم و فکرم راحت نیست
حالا دیگران از بیرون فکر میکنن من چه راحت و بی غمم
شکر خدا کن که ناشکری نعمتو کم میکنه
نمیخوام نصیحت کنم چون خودمم حرصم میگیره از نصیحت
اما هر زندگی از خودکشی و.. بهتره
طرف دور از جونت سرطان داره اندازه تو ناامید نیست
برو خدمت زور نیست خیلیا خوششون نمیاد اما میرن بعدها هم ازش به خوشی یاد میکنن
میفههمم حستو
منم یه وقتا هر کاری کنم هرچی حرف مثبت بهم بزنن روحیه م خوب نمیشه
دوست رفیق (پسر) نداری مگه؟
باهاشون حرف بزن

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط خانوم مجرد

بازم دلیل نمیشه
اخه شما چه میدونی؟
من تو فامیل یه نمونه خوش شانس بودم از نظر تحصیلی
و شاد و خنده رو
اما همش خود درگیری دارم و فکرم راحت نیست
حالا دیگران از بیرون فکر میکنن من چه راحت و بی غمم
شکر خدا کن که ناشکری نعمتو کم میکنه
نمیخوام نصیحت کنم چون خودمم حرصم میگیره از نصیحت
اما هر زندگی از خودکشی و.. بهتره
طرف دور از جونت سرطان داره اندازه تو ناامید نیست
برو خدمت زور نیست خیلیا خوششون نمیاد اما میرن بعدها هم ازش به خوشی یاد میکنن
میفههمم حستو
منم یه وقتا هر کاری کنم هرچی حرف مثبت بهم بزنن روحیه م خوب نمیشه
دوست رفیق (پسر) نداری مگه؟
باهاشون حرف بزن

---

از دوست ورفیق متنفرم چون همشون از پشت خنجر میزنند
از مردم خوشم نمیاد خیلی کمرو هستم
درد زانو پدرم رو درآورده
هزار بار برای مرگ خودم دعا کردم میگم خدایا منو بکش راحت بشم
دو سال باید زیر زور یه عده فرمانده عقده ای زجر بکشم و بیشتر افسرده بشم
چونم معاف از رزم هستم اونجا مثل یه کارگر باهام رفتار میکنند

سلام.
چه مدته که این حالتها رو دارید؟
خوابتون چطوره؟ کم خوابی یا زیادخوابی دارید؟ بد خوابی چطور/ مثلا کابوس میبینید؟
اگه زندگی چه جوری بود دوستش داشتی و شاد بودی؟
دیگران مثلا چی کار میکنن که حس میکنید ازتون سوئ استفاده میکنن؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط Pooh

سلام.
چه مدته که این حالتها رو دارید؟
خوابتون چطوره؟ کم خوابی یا زیادخوابی دارید؟ بد خوابی چطور/ مثلا کابوس میبینید؟
اگه زندگی چه جوری بود دوستش داشتی و شاد بودی؟
دیگران مثلا چی کار میکنن که حس میکنید ازتون سوئ استفاده میکنن؟

---

چند ساله که این وضعو دارم
شبا دیر میخوابم کابوس خیلی میبینم
توی خواب اتفاقات بدی برام میفته که بعضیاش واقعا اتفاق افتاده
اگه با عشقم زندگی میکردم حالم خوب میشد ولی حیف نمیشه
از خوبی من استفاده میکنند ولی وقتی ازشون کمک میخوام تنهامم یذارن

اگه از مردم متنفر بودی نمیومدی اینجا صحبت کنی :122:
همه مشکلتو گفتی؟
رفقا چکار کردن باهات که خنجر زدن؟
رابطه ت با خانوده ت چطوره؟

اینجا رو هم بخونیدhttp://www.hamdardi.net/thread-31154.html

- - - Updated - - -

اینجا رو هم بخونیدhttp://www.hamdardi.net/thread-31154.html

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط خانوم مجرد

اگه از مردم متنفر بودی نمیومدی اینجا صحبت کنی :122:
همه مشکلتو گفتی؟
رفقا چکار کردن باهات که خنجر زدن؟
رابطه ت با خانوده ت چطوره؟

---

از همشهریام متنفرم مخصوصا آدمای فضول
چون آدم ساده ای هستم باهاشون درد دل میکنم ولی منو مسخره میکنند و رازم رو به بقیه میگن
توی اتاقم تنها میشینم و زیاد با خانوادم حرف نمیزم
زودرنج هستم و همیشه پرخاش میکنم