نمیدونم مشکل از کدوممون هست
سلام
من و همسرم حدود یک سال هست که عقد کردیم .
الان مدتیه که رابطمون خدشه دار شده
تنها مشکل من باهاش اینه که بیش از حد به خانواده وابستست و همچنین به یکی از پسرهای فامیلشون که به قول خودش از بچگی با هم بزرگ شدن . همیشه مورد سو استفادست و واسه همین من بعید میدونم ما توی زندگیمون پیشرفتی داشته باشیم . من هر وقت از این کارا میکنه به شدت عصبانی میشم و نمیتونم عصبانیتم را هم کنترل کنم .
میدونید مسئله این هست که من چه عصبانی بشم و چه نشم اون کاره خودشو میکنه:54:
مثلا دکتر گفته که مادرشو باید به مدت 20 روز هر روز به تهران ببرن و مسیر زندگی ما تا تهران یه 2 ساعتی راه هست . با اینکه پدر و برادرش که مجرد هست و هر 2 ماشین دارن و کار ازاد میتونن این کار رو انجام بدن ولی خودش میخواد هر روز اینکارو بکنه حتی من نوبت دکتر داشتم منو نبرد و اینکارو انجام داد
من نمیگم در حق پدر و مادرش کاری نکنه . دوست دارم احترام گذاشتنو . ولی ایا به نظرتون این درسته که اینجوری کارشو رها کنه و بره ... یا اینکه اجازه بده این دوست فامیلشون که همه میگن ازش سو استفاده مالی میکنه همش توی زندگی ما باشه و وقتی بهش میگم یک کلمه میگه تو حساسی و میخوای من با هیچ کس نباشم .
خدایا خیلی لبریز شدم از غصه
لطفا کمکم کنید
- - - Updated - - -
لطفا یکی کمکم کنه
- - - Updated - - -
اگه کسی میتونه جوابمو بده .....:47:
- - - Updated - - -
یکی منو راهنمایی کنه دارم از عصبانیت میمیرم