عاشقش شدم شما بگید چیکارش کنم؟
سلام دوستان
یه مشکل عجیبی واسم پیش اومده ممنون میشم کمکم کنید تا بهتر بتونم تصمیم بگیرم
توی دانشگاه بدجوری از یه دختری خوشم اومد ولی حتی روم نمیشد که نگاهش کنم. با 2 تا از دوستام که اونا هم 2 نفر دیگرو میخواستند یه نقشه کشیدیم و الکی گفتیم تولد یکشونه و رفتیم یه جعبه شیرینی گرفتیم و اخر کلاس هم به اون 3 تا دخترا گفتیم شما هم دعوتین فلان رستوران
اونا گفتن الان نمیتونیم بیایم اگه یه روز دیگه بود حتما میومدیم ما هم قرارو انداختیم واسه یه روز دیگه
بالاخره باهاشون رفتیم. در طول مسیر هم قصد داشتیم هرکدوممون بفهمونه که کدومو دوستش داره
مثلا همه میگفتن هوا سرده من از اون دختره میپرسیدم شما سردتونه؟اون میگفت نه گرمه منم 4 تا شیشه هارو میدادم پایین خلاصه سعی کردم بفهمه دوستش دارم هرچند نفهمید و فکر میکرد من یکی دیگه از اون 3 تا دخترو دوست دارم!!! یه سو تفاهم پیش اومده بود
خلاصه دیگه داشت هوا تاریک میشد همرو به جز اون دم مترو پیاده کردمو خودم اون بردم رسوندم خونشون در طول مسیر باهاش حرف میزدمو بهش گفتم اهل کوه اومدن هستین؟گفت اره منم گفتم شمارتونو بدین با هم هماهنگ کنیم.خلاصه شماررو گرفتمو ولی از بس هول شدم سیوش نکردم و نتونستم زنگ بزنم بهش ولی توی فیسبوک پیداش کردمو شمارمو دادم بهشو گفتم زنگ بزن شمارت گم شده اونم زنگ زد....
دیگه کامل بهش گفتم دوسش دارو عاشقشمو خیلی بهش علاقه دارم اونم جواب منفی نداد فقط گفت من فکر میکردم تو فلانیو دوست داری شمارمم برای همین گرفتی که بهم بگی من با اون صحبت کنم منم گفتم نه من خودتو از اول میخواستم...خلاصه قضیه جوری پیش رفت و باهم راحت تر شدیم
ولی هی میگه من از دوستی میترسم از دل بستن میترسم و از دوستی خوشم نمیاد...منم همش بهش میگم من تورو واسه ازدواج میخوام فقط بذار درسمون تموم بشه....همه چی ظاهرا خوب پیش میره ولی باز دوباره میگه من از دوستی خوشم نمیادو....بعد از اینکه کلی اعصاب منو خورد کرد خودش بحثو عوض میکنه
مثلا توی دانشگاه اگه یک لحظه از جلوش میرم یه جا دیگه سریع باهام قهر میکنه و من با هزار مکافات از دلش در میارم...حتی همه جور سوالم ازم پرسید که چی دوست داری چی دوست نداری خانوادت چی دوست دارنو.....
هرچی هم بهش میگم گوش میکنه...مثلا خیلی ارایش دوست داره ولی گفتم دیگه ارایش نکن اونم دیگه نکرد.....
مثلا خودش اول گفت از این به بعد کلاس داریم نیم ساعت زودتر بیا که بیرون دانگاه پیش هم باشیم
دیروز هم برای اولین بار رو در رو صداش کردم و بهش گفتم دوست دارم اونم تو چشمام نگاه کردو یه دست کشید روی صورتم
ولی باز شبش گفت من نمیخوام ما با هم دوست بشیم و دوباره از همون حرفهای اعصاب خورد کنش و بعد هم خودش از دلم در میاره که ناراحت نشم
ولی وقتی ازش میپرسم توام منو دوست داری؟میگه احساسی ندارم......
حالا شما میگین من چیکار کنم؟خیلی دوستش دارم واقعا دیوونشم...ولی با این رفتاراش نمیدونم منظورش چیه؟اگه دوسم نداره چرا نمیخواد بذاره من ناراحت شم چرا حرفمو گوش میکنه چرا نگرانم میشه چرا اگه توی دانشگاه با دختری حرف بزنم ناراحت میشه و قهر میکنه و چرا میگه به دخترا نگاه کنی میکشمت؟ بعد چرا میگه احساسی بهت ندارم؟
من قصدم باهاش فقط ازدواجه ولی بعد از اتمام درس.....