-
تنهایی و غربت
سلام دوستان من تازه واردم،تنها راه سبک شدنو تو همین دردودل پیدا کردم،من 2ساله عقد کردم و یه ساله عروسی کردم،با شوهرم یه سال دوست بودم،خانواده ام با این ازدواج موافق نبودن چون هم ظاهر شوهرمو نپسندیدن هم گفتن به راه دور دختر نمیدیم،اون موقع من خیلی احساسی بودم خونوادمو راضی کردم،اما الان غربت خیلی اذیتم میکنه،هر وقتم میخوام تنها برم شهرم،شوهرم خیلی سرد باهام رفتار میکنه جوری که انگار راضی نیس،خودشم زیاد مایل نیس بیاد اونجا،نمیدونم شایدبه خاطر حرفایی که خانوادم درموردش قبل ازدواج میگفتن،الانم خودش میگه از رفتارشون خوشم نمیاد و بهم اعتماد ندارن و از این حرفا...خیلی خسته و درمونده ام،احساس میکنم تحمل هیچیو ندارم...در حالت عادی هم هیچوقت بی احترامی بهم نمبکنه اما اونجوری که من میخوام بهم محبت میکنه،کمبود محبت گرفتم،هیچ اعتراضی هم به خونوادم نمیگم چون میگن انتخاب خودت بود...
-
سلام به تالار همدردی خوش اومدید
چرا غربت اذیتت میکنه؟
از علایقت بگو، چیزهایی که دوست داری ... از اهدافی که داشتی و می خواستی بهشون برسی
سعی کن زیاد تنها نباشی
سعی کن مشغول باشی به کارهایی که دوست داری
بعدش هم ، شما الان خودت مستقل هستی ، یک خانم کامل هستی و همسر داری ، خانواده ی خودت روداری ... یعنی بزرگ شده ای و باید برای زندگی ات تلاش کنی برای بهتر شدنش ...
-
حق با شماست دوست عزیز،اکثر اوقات حس میکتم فقط به بدترین چیزای ممکن فک میکنم و همش ناامیدم،با اینکه میدونم زندگیم از خیلی ها بهتره اما بعضی وقتا احساس بدبختی میکنم،شوهرمم همینو بهم میگه،فک میکنم ارثیه،چون پدرمم همینطوره.خیلی ترسوام،و خیلی هم زودرنج،چون اگه شوهرم چپ نگاهم کنه عزا میگیرم... به نظرت به روانشناس نیاز دارم؟
-
سلام دوست عزيز
معمولا اوايل زندگي حقيقت زندگي با اون تصوراتي که ما داشتيم تفاوت ميکنه وممکنه با توجه به نگاه اوليه ما قبل از ازدواج ما دچار نگراني ها وترديد ها ويا خلاء ويا نا امني هايي بشيم ولي بعدا به مرور زمان وبا شناخت طرفين اين آرامش واطمينان بوجودمياد ...پس خيلي نگران نباش البته دوري از خانواده ممکنه سخت باشه براي يه دختر اونم دراول زندگي ولي باعث ميشهه خيلي زود مستقل وبا اعتماد به نفس بشي پس خودت رو ازاون افکارمنفي دورکن سعي کن اين موقعيت را فرصتي مقطعي تصورکني که ميتوني استفاده هايي ازش بکني مثلا ادامه تحصيل ويا کلاسهاي آموزشي ويا کسب مهارت هايي که ميتونهه برات مفيد باشه خيلي هم به رفتارهاي شوهرت حساس نشو وسعي نکني براي هر حرکتي توجيهي ودليلي براش پيدا کني وضمنا نذار اونم فکرکنه تو توانايي اداره زندگي خودت رو بدون حضور خانواده ات نداري چون براي مردها اين موضوع که طرف مقابلشون هويت خودش رو زير پروبال خانواده اش پيدا کنهه ضعف ميدونن وبا اون مقابله ميکنن سعي کن ارتباط ورفاقتت را با همسرت زياد کني سعي کن حالا که از خانواده ات دوري ويه جورايي هم گذشته تحريک آميزي نسبت به همسرت درخانواده ات پيش اومده حساس ترش نکني وخيلي با اميد ونشاط به زندگي ات ادامه بدي مطمئنم اگه دختر با تدبيري باشي وبتوني شرايط رو مديريت کني خيلي زود تر از بقيه خانم ها توي زندگي پخته ترميشي وبه اصطلاح زندگي ات جا ميفته وريشه ميگيره شما الان بايد با رفتارهاي خودت نه تنها همسرت رو وابسته ودلبسته خودت بکني بلکه به مرور زمان نظر خانواده ات رو تغيير بدي چون به حمايت هاي پشت پرده اونا خيلي نياز داري ولي پشت پرده .... موفق باشي
-
ممنون دوست عزیز..گاهی ما همه این نکات مثبت رو میدونیم اما نیاز داریم یکی به ما یاداوری کنه،خوشحالم که با این سایت آشنا شدم.دیشب که پست خاطرات عاشقانه من وهمسرم رو میخوندم خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم و تصمیم گرفتم خودم شروع کنم به ساختن یه رابطه رمانتیک،حتی اگه اولش فک کنه لوس بازی و پاچه خواریه!!!اونم میفهمه که این کارا چقد روحیه آدمو خوب میکنه....بازم ممنون از شما که حرفامو شنیدین