نمایش نسخه قابل چاپ
سلام و خسته نباشید. خواهش میکنم منا راهنمایی کنید.من پسر هستم .و 26 سال دارم.و نامزدم 22 سال دارد.(عقد نیستیم) من بخاطر مسایل مالی و بیکاری خودم و همیشه بهانه جور میکنم و با نامزدم بحث درست میکنم و چند بار هم بهش گفتم ما باید جدا بشیم. ولی از قبول نمیکند و عذر خواهی میکند. خواهش میکنم راهنمایی کنید. با عقل و منطق نه با احساس
امین جان متاسفم.
دوسش داری نامزدتو؟ اگه از دستش بدی خ غصه می خوری؟
برادر من مشکلات مالی خ سخته ولی درد لاعلاج نیس که؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط aminp
سلام دوست عزیز.
دوست من شما که می دونستید وضع مالی خوبی ندارید چرا نامزد کردید؟ به خاطر احساسات یا دلایل دیگه داره؟
خودتون فکر می کنید دلیل مخالفت ایشون چیه؟ شمارو دوست داره یا از حرف مردم می ترسه یا...؟
دوست من چرا دنبال بهانه برای بحث کردن می گردی؟مگه دلایلی که گفتید رو به ایشون نگفتید؟
سلام. اول که اواخر سربازیم بود و گفتم وقتی تمام شد میرم مثل همه مردم سر کار.بعد که سربازی تموم شد دیدم کاری وجود نداره و از من بیکارتر خیلی هست. اون منا هم دوست داره و هم ترس ابرو. همه مشکلات را قبلا بهش گفتم و قبول کرده و الانم میگه صبر کن ولی خب من وجدانم قبول نمیکنه به پای من بسوزه و خوشبخت نباشه چون لیاقتش بهتر از منه
- - - Updated - - -
خیلی دوستش دارم ولی جامعه را که میبینی روز به روز بدتر.دوست دارم خوشبخت بشه ولی من نمیتونم
امین جان مشکلات مادی واقعا طاقت فرسا هستن و کمر ادم زیرشون خم میشه! و معمولا فشار خ زیادی به ادم وارد میشه!
من چند تا سوال دارن ازت:
1) اولا نامزدت چقدر همراهته! ایا صبور و وضعیت شما رو درک میکنه! ایا غ از این مشکل حاد دیگه ای ندارین؟
ایا فک رم یکنی با بودن با شما اذیت میشه و فرصتهای بهتر رو ز دست م یده یا نه برعکس: از نبود شما بشدت اسیب می بینه و بودن با شما انتخاب خودش بوده و شما با حذف اون درواقع داری به جای اون هم فکر م یکنی؟!!!! ایا خودت از نبودش اسیب نمی بینی؟
2) فکر نمی کنی شما یه جورایی داری در حواشی مشکلت م یچرخی تا اینکه مشکلت رو حل کنی!
منظورم اینکه به جای این فکر کنین که چطور موقعیت شغلی برا خودت بیافرینی؟ چه مهارتهایی داری چه مهارتهایی باید کسب کنی؟ چی کار نی بهتره؟
3) فکر نمی کنی با بد خلقی با نامزدت قلبش رو می شکنی و بهتره مستقیم مشکلت رو بهش بگی!
4) ولی واقعا سخته من امیدوارم زودتر مشکلت حل شه که نخای این کارو بکنی
سلام. اول که اواخر سربازیم بود و گفتم وقتی تمام شد میرم مثل همه مردم سر کار.بعد که سربازی تموم شد دیدم کاری وجود نداره و از من بیکارتر خیلی هست. اون منا هم دوست داره و هم ترس ابرو. همه مشکلات را قبلا بهش گفتم و قبول کرده و الانم میگه صبر کن ولی خب من وجدانم قبول نمیکنه به پای من بسوزه و خوشبخت نباشه چون لیاقتش بهتر از منهنقل قول:
نوشته اصلی توسط shapoor
دوست عزیز ایشونم حق انتخاب دارن شما همین که اختیار موندن و نموندنشونو گذاشتید پای خودشون یعنی حسن نیتتونو ثابت کردید. دوست عزیز شما اگه برای ایشون همسر خوبی باشی و نیازهای عاطفیشونو تامین کنی ایشون احساس خوشبختی می کنن. خوشبخت شدن فقط توی پول نیست اگه بخواید و ایمان داشته باشید می تونید همسر خوبی برای ایشون بشید. کافیه براش مردی باشی که درکش کنه و بهش محبت کنه این چیزیه که خیلی از خانوم ها با وضع مالی خوب در حسرتشن. اگه شما ایشونو دوست نداشتی یه بحث دیگه بود ولی هم ایشون شمارو دوست داره و هم شما ایشونو پس بذارید خودش راجع به زندگیش تصمیم بگیره نه شما.