ادامه تاپیک خدایم کجاست چرا از من دور است

سلام دوستان عزیز
تاپیک قبلیم عنواش بود خدایم کجاست چرا از من دور است؟
ممنون از همه ی عزیزان که اون تاپیک رودنبال کردن ولی نمیدونم چرا نمیتونستم با اون وارد بشم همش میگه رمزت اشتباهه واسه همین ناچار شدم این تاپیک رو درست کنم.
خیلی از بچه ها فکر میکردن که مشکلات من و خواهرانم حل شده که دیگه خبری ازمون نیست ولی نه,همه مشکلات سر جای خودش هست و نه تنها وضعیت روحیمون خوب نشده که بدترم شده:47:
چند روز پیش یکی از همسا یه هامون یه آقارو معرفی کرده بود واسه ما که به اختیارش یکیمونو بپسنده ولی اون آقا از بین ما 4 نفر حتی یکی از ما رو انتخاب نکردو بلافاصله گفته بودنه
الان ما یه هفتست داریم فکر میکنیم که خدایا مشکل ما چیه؟وقتی هیچ کمبودی نداریم چرا هیچکس مارو انتخاب نمیکنه؟تحصیلات خوب داریم,ظاهرمون از 80%دخترایی که ازدواج کردن بهتره و اخلاقمون مورد تایید همه هستش پس مشکل ما چیه؟
بخدا گاهی میگیم نکنه کسی بخت مارو بسته باشه؟یعنی امکانش هست؟
آخه شرایط ما خیلی بده و سنمون بالاست.بین 24 تا 33 هستیم ونیاز مالی هم داریم.حالا حرف و حدیث مردم هم که جای خود دارد
ولی بخدا موندیم,نمیدونیم چیکار کنیم آخه مشکل ما چیه؟
آقایون و خانمهای عزیز لطفا جواب بدین.ما باید چیکار کنیم؟بخدا هیچمشگلی نداریم نسبت به دخترایی که ازدواج کردن

سلام
این چه مدل معرفی کردنه ؟؟!!!!

"چند روز پیش یکی از همسا یه هامون یه آقارو معرفی کرده بود واسه ما که به اختیارش یکیمونو بپسنده ولی اون آقا از بین ما 4 نفر حتی یکی از ما رو انتخاب نکردو بلافاصله گفته بودنه "

مسلمه که پاسخ منفیه ، اینکه همش بگید ما هیچ مشکلی نداریم ولی معرف شما اینجوری بیان کنه !!! دردی دوا نمیشه.
پس شان شما چی میشه.
معرف باید یه خصوصیات کلی از یه دختر بده ، بعد خواستگار بیاد جلو .
شما هم نباید این همه تلقین کنید که چرا خواستگارا ما رو نمیخوان و.... .
حالا فعلا کوچیکترا یه ذره دندون رو جیگر بذارن.

شما خواهرا هم برا همدیگه دعا کنید ، یعنی از ته قلب تون بخواید که اون یکی زودتر مزدوج بشه.

با سلام خدمت خانم بی تاب من با توجه به مطالبی که تو تاپیک قبلیتون هم گفتید عرض میکنم:

همونطور که جناب baby گفتن این شیوه خواستگاری اصلا مناسب نبوده و به عزت نفس شما ضربه میزنه هر چیزی راه رسم خودشو داره

اما من از شما سوال میکنم خود شما تا حالا برای ازدواجتون چه کار کردید؟ ببینید تو همین فروم هم راه حلهای عملی برای پیدا کردن خواستگار گفته شده آیا عمل کردید؟ ببینید الان مساجد محل یکی از مکانهای سوژه یابی توسط مادران هست یا شرکت در مراسمهای زنانه شرکت در عروسیها البته نظر من مختلط نباشه که عوارض داره کلا دیده شدن به نحو شایسته و راهکارهای دیگه ای که در فروم و در تاپیکهای مختلف چرا خواستگار ندارم گفته شده آیا به اون موارد عمل کردید؟

ارتباط با خدا رو قوی تر کنید بینش الهی به شما این امید رو میده که حتی اگر در دنیایی که به ظاهر طولانی اما حقیقتا زودگذر و فانی هست مدام سختی کشیدید اخرتی هست که ماندگاره و شما مزد شرایط سختت تو دنیا و سختیهاش رو به شرطی که صبر کرده باشی و شاکر باشی میگیری اونجاست که معنی عدالت خدا رو میفهمی و دیگران حقیقتا به حال شما غبطه میخورن

باور کنید طبق روایات اهل بیت روز قیامت وقتی مردم اثر مزدی که خدا به سختیهای دنیاشون داده میبینند آرزو میکنند ای کاش توی دنیا با قیچی تکه تکه میشدن!

پس عدالت خدا رو فقط با شرایط این دنیا نبینید از طرفی شناخت واقعی شرایط دیگران خیلی سخته در حالی که همه هم سعی میکنن حفظ ظاهر کنن خود شما هم که این قدر ناراحتی گفتی بیرون تو رفتارم نشون نمیدم همه همینطورن نمیشه از بیرون گفت وای بقیه چقدر خوشبختن! بری تو زندگی هرکسی میبینی هر کی پر از درده شاید از بیرون یک خانواده پولدار خوشبخت باشن یا یک فرد خوشحال و سرحال و .... اما از شرایط زندگی اونها خودشون خبر دارن ممکنه یک فقیر بسیار حال خوشی داشته باشه حالی که اون غنی صد سال ازش دور باشه!

نمیخوام فقط شعار بدم و میدونم شرایط خونه شما خیلی خوب نیست و مشخصه که شما دارید اذیت میشید و با بالا رفتن سنتون بیشتر نگران میشد اما خب شما هم در کنار توکل به خدا تلاش عملی برای تغیر نگرش و شرایطتون بکنید و همینطور برای ازدواج فقط منتظر خواستگار نباشید!

شما به زندگی خود نگاه کنید آیا همش نقطه ضعف است؟ نه خیر شما تن سالمی دارید چهره زیبایی دارید درک بالایی دارید تحصیل کرده ایید و... مواردی که برای هر کدومش اینجا کلی تاپیک زده میشه پس فقط به کمبودها نگاه نکنید به این همه نعمت هم توجه کنید و بگید خدایا شکرررررررررررررت

در اخر این داستان رو نقل میکنم:
روزی موسی ع به فردی رسید که کور ، فلج و زمینگیر بود و از بیماری پیسی رنج میبرد اما مدام شکر خدا می کرد موسی از او پرسید تو که دیگر هیچ بیماری نمانده که نگرفتی باشی شکر چه چیزی میکنی؟ آن فرد گفت شکر این میکنم که با اینکه اینهمه نقص دارم معرفت این رو دارم که کفر نگم و میدونم که همه چیز دست خداست و همینطور خیر و صلاح من حضرت موسی که ازین حرف خوشحال میشه دستی میکشه بر اون فرد و به اذن خدا تمام بیماریهاش شفا پیدا میکنه

سلام
مرسی از شما عزیزان برای وقتی که گذاشتین.
حق با شماست این مدل خواستگاری جالب نیست ولی 4 دختر تو خونه باشه دیگه هر کسی .........
Mohammad جان همه ی این کارهارو کردیم ولی جواب نداده.یه بار دیگه یه نفر واسه خواهرم یه خواستگار پیداکرده بود که 90%خواهرم از اون سرتر بود با این حال طرف برگشته بود گفته بود این چیه؟حتی خانمی که این خواستگار رو پیشنهاد داده بود متعجب شده بود.شرایط زندگی و وضعییت ما خیلی سخته ولی حاضر نیستیم تن به هر ازدواجی بدیم ولی این نکته واسه ما خیلی مهمه که چرا ما این وضعیت رو داریم؟گاهی میگیم نکنه یه مشکلی باشه و خودمون اطلاع نداشته باشیم؟بخدا از لحاظ تحصیلات در سطح بالایی هستیم,از لحاظ ادب و متانت در حدی هستیم که همه دوسدارن دختراشون با ما در ارتباط باشن,از لحاظ ظاهری هم از 80%دخترای بهتریم و همه زیباییمون مال خودمونه و مصنوعی نیست.مادرم همه به عنوان یه فرشته ازش یاد میکنن و پدرم با اینکه در خونه بد اخلاقی داره ولی در محیط بیرون بسیار بسیار آبرومند هستش به طوریکه همه به نیکی ازش یاد میکنند.با این حال ما با این مشکل مواجه هستیم.بخدا همه تعجب میکنن و مدام میگن که چرا مجرد موندیم؟

BABY عزیز همه ما بیشتر نگران وضعیت خواهر بزرگترمون هستیم و نسبت به هم حسودی نداریم که هرکی به فکر خودش باشه بلعکس خیلی خیلی به فکر وضعیت خواهر بزرگمون هستیم
نکته ای که قابل توجه می باشد اینه که ما در فامیل نسبت به همه اونا از هر لحاظ بهتریم و این باعث شده که همه فامیل به شدت به ما حسادت کنن به طوریکه حسادتشون انقد زیاده که نمیتونن پنهانش کنن,.گاهی فکر میکنیم که شاید همین حسادت فامیل باعث شده باشه که ما چشم بخوریم و دعای بد اونه پشت سرمون باشه.خانواده مایک سری معیارها درش هست که به واسطه اون مطلقا در زندگی کسی دخالت نمیکنیم,فقط راههای خوب رو جلو پای مردم میذاریم و در حد توانمون هر نوع کمکی به همه میکنیم ولی اطرافیان با ما کاملا بر عکس رفتار میکنن.با این او صاف واقعا چرا ما باید این مشکلات رو داشته باشیم؟

چطوری بیتاب؟؟؟

بازم که شاکی از خودت و خدا و اطرافیان شدی؟؟؟؟


نمی خوام سرزنش کنم تورو ولی می خوام بهت بگم برو تاپیک قبلیت رو از اول خط به خط بخون تا خودت متوجه اشتباه ذهنی اونم تا حدودی رو بفهمی که کجاست


یا علی

این پست رو بخون

http://www.hamdardi.net/thread-29577.html

مرسی بی وفای عزیز.ازدواجتم تبریک میگم از ته دلک براتون آرزوی خوشبختی میکنم:43::72:مواظب خانم گلتم باش
خوندم ولی موندم مشکل ما چیه؟

آخه ایها الناس یه دختر چیکار میتونه بکنه واسه ازدواج؟
خودمون بریم خواستگاری؟
به مادر پسرا بگیم مارو انتخاب کنید؟
به خدا مشکل ما خوب بودن و پاک بودنمون هست.بخدا اگه به جای درسو خانم بودن میرفتیم دنبال پسربازی الان نمیشدیم مسخره ی دست مردم

- - - Updated - - -

همه میگن لابد یه ایرادی دارن که 4 تا موندن تو خونه
بابا یکی بگه هنر دخترایی که ازدواج کردن چی بوده جز اینکه خدا دوسشون داره؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط bitab.khaste222

مرسی بی وفای عزیز.ازدواجتم تبریک میگم از ته دلک براتون آرزوی خوشبختی میکنم:43::72:مواظب خانم گلتم باش
خوندم ولی موندم مشکل ما چیه؟

---

خواهر عزیزم سلام


خیلی ممنونم ازت بخاطر تبریکت


خوندی تاپیک خودتو؟

می دونم که خوندی


اول از همه بهت بگم که کسی به شما گفته شما مشکلی داری؟
اصلا بحث سره مشکل داشتن نیست
بحث سره اینه که خودت ارزش خودتو نمی بینی خودت خودتو نشناختی تا همین امروز
شما باید قبول کنی سن ازدواج رفته
الانه کسی نمی تونه با این همه مشکل بیاد ازدواج کنه چه اون ادمی که خیلی پاک زندگی کرده چه اون ادمی که داره همین الانش هم عشق و حالشو می کنه فرقی هم نداره چه دختر باشه چه پسر

ولی خدا به سر شاهده که الان کسی ازدواج نمی تونه کنه تو اشناهای ما که اینطوره
نمی خواستم بگم این حرفو ولی من فکر می کردم با 30 میلیون بتونم خرج عروسی رو فراهم کنم تا بتونم تا اخر شهریور عروسی بگیرم باور نمی شه حساب کردم تا همین جاش فقط فقط 30 تومن دادم پول طلا و لباس عروس
تو دیگه تا اخرش و بخون

شما فقط فقط می گی خواستگار نداشتم
یک بار از معیار هات نگفتی
فقط خوستگار داشتن مهم نیست که مهم اینه که خودت اول موضع خودتو مشخص کنی بعد میرسیم به مسائلی که شما ها باید انجام بدید تا به چشم بیاید منظورمو بد نگیری یه وقت منظور این بود که با کار هایی که می تونید تو فامیل asبشید و تک به حساب بیاید

می خوام خاطره ای گفته باشم تا مجلس شیرین تر شه ولی ممکنه دوستان بگن که اعتنماد به نفست خیلی بالاست و از این حرفا اره بالاست ولی واقعییته
من از بچگی باورت نمی شه مغزم همه میگفتن پخته به حساب میاد یعنی چی؟
یعنی اینکه من تو سن 18 سالگی از شوهر عمه خودم که 501 سالش بود بیشتر می فهمیدم
همیشه با بزرگتر از خودم در ارتباط بودم تو خوندواده تو فامیل تو دوستان
این باعث شد که همه روم حساب وا کنن
مخصوصا رفیق های پدرم
باور می کنی به پدرم پیله می کردن که بیا دخترمون رو با پسرت اشنا کنیم و وصلتی ایجاد بشه و منم از اون جایی که از دخترای لیفت و بی مزه خوشم نمی اومد تن به اینگونه ارتباط ها نمی دادم با اینکه اون افراد تیلیاردر بودن تک فرزند بودن چرا تن ندادم؟
چون معیار من ادم رو راست و از تریپ خودم بود مثل خودم اهل دوستی نبوده باشه اهل دود نباشه و معیار های دیگه که تو تاپیک ها می تونی ببینی

شما هم باید اول از همه معیارتو و مشخص کنی وحول اون بهترین تصمیم رو بگیری چه شما چه خواهرات
چرا بهت گفتم که معیار مهمه چون الان میدونم هم شما و هم خواهرای عزیز خودت منتظر یه خواستگارین اون فرد می تونه ادم جانی باشه ببخشید با مثال قابل فهم میگم تا متوجه بشی می تونه قاتل باشه می تونه ادم بی شخصییت باشه و.....وشما هم ممکنه گول ظاهر و بخوری و مشکلات بعد اون.................

پس اول معیارتو بنویس برای منو و دوستان



حالا اینش به کنار ایا درسته همون همسایه خودتون یک ادم غریبه منظورم از دید شما غریبه و بیاره به 4تا دختر جوون نشون بده که ایا خوشش بیاد ایا خوشش نیاد مگه ابروی دختر رو از سر راه اومده که همین جوری شخصییت و ابروی هم شما و هم خواهرات و خونوادت بره زیر سوال
واقعا من جای هر کی از اشنا های شما بودم قسم می خورم زد و خورد با اون همسایه راه می انداختم

از طرف دیگه من واقعا بهم برخورد گفتی دیگران در موردمون فکری می کنن که ایرادی هست در کار
ببخشید دیگران غلط می کنن چشم دیدن ندارن خواهر من

نتیجه بگیریم؟

منی که تو اجتماع بودم و به واسطه شغلی خودم تو اجتماع دارم برات می نویسم که:

1: سن ازدواج رفته بالا پس نباید اینقدر گفت چرا خواستگار نیومده چا نیومده
انشالله این پیغام و تاپیک قبلیتو بدی خواهرای عزیزتم بخونن چرا؟
چوم که اونا از این جور مسائل اگاهی ندارن و باعث شکست روحیه خودشون میشن و شما هم به واسطه شکست روحیه اونا تموم روحیه خودت خراب میشه و و میای پیش خودت فکر می کنی که چه خبره

2:اینقدر مشکلات رو از دید خدا نبین
خدا اونقدر بزرگه که من در حدی نیستم که بیام چیزی بنویسم ولی تو اون تاپیکتم گفتم همین خدا تورو به اینجا رسونده تو رو به این درجه رسونده می تونسته هم نرسونه درسته؟می تونسته فطرت تورو شخصییت تورو مثل این جور ادمای کثیف تو خیابون درستت کنه ؟؟؟
می تونسته یا نه؟؟؟

ولی یه چیز میگم بهت خداییش این حرفو از دید برادر خواهری میزنم خودمم ادم نه مذهبی هستم نه بی دین فقط خدای خودموقبول دارم ممکنه نه نماز بخونم نه روزه بگیرم ولی میگم بهت که:
اینم اونه که هیچ وقت ناشکر نباش هیچ وقت همون خدا روی کاری برات می کنه که خودت در مصلحتش می مونی قسم می خورم به چشم دیدم




خوب سخن رو کوتاه کنیم
عزیز من شما اول این متن و بخون بازم ببخش من نتونستم زیاد بنویسم اینقدر درگیر مشکلات اون ادمی هستم که هر شب با یه خط بهم اس ام اس عاشقانه میفرسته که منو خراب کنه که تمرکز ندارم بخونش شاید جایی درست مفهوم و نرسوندم ولی قول میدم از دفعات بعد جبران کنم


معیار هات رو کامل بنویس یادت نره از اصلی تا فرعی همرو


یا علی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط BITAB.KHASTE222

سلام دوستان عزیز
تاپیک قبلیم عنواش بود خدایم کجاست چرا از من دور است؟
ممنون از همه ی عزیزان که اون تاپیک رودنبال کردن ولی نمیدونم چرا نمیتونستم با اون وارد بشم همش میگه رمزت اشتباهه واسه همین ناچار شدم این تاپیک رو درست کنم.
خیلی از بچه ها فکر میکردن که مشکلات من و خواهرانم حل شده که دیگه خبری ازمون نیست ولی نه,همه مشکلات سر جای خودش هست و نه تنها وضعیت روحیمون خوب نشده که بدترم شده:47:
چند روز پیش یکی از همسا یه هامون یه آقارو معرفی کرده بود واسه ما که به اختیارش یکیمونو بپسنده ولی اون آقا از بین ما 4 نفر حتی یکی از ما رو انتخاب نکردو بلافاصله گفته بودنه
الان ما یه هفتست داریم فکر میکنیم که خدایا مشکل ما چیه؟وقتی هیچ کمبودی نداریم چرا هیچکس مارو انتخاب نمیکنه؟تحصیلات خوب داریم,ظاهرمون از 80%دخترایی که ازدواج کردن بهتره و اخلاقمون مورد تایید همه هستش پس مشکل ما چیه؟
بخدا گاهی میگیم نکنه کسی بخت مارو بسته باشه؟یعنی امکانش هست؟
آخه شرایط ما خیلی بده و سنمون بالاست.بین 24 تا 33 هستیم ونیاز مالی هم داریم.حالا حرف و حدیث مردم هم که جای خود دارد
ولی بخدا موندیم,نمیدونیم چیکار کنیم آخه مشکل ما چیه؟
آقایون و خانمهای عزیز لطفا جواب بدین.ما باید چیکار کنیم؟بخدا هیچمشگلی نداریم نسبت به دخترایی که ازدواج کردن

---

سلام دوست عزیز ،خدا جای خاصی نرفته که پرسیدی خدا کجاست،خدا همینجاست،پیش من و شما پس دنبالش نگرد،(چیزی که پیداست که دنبالش نمیگردن)خیلی داری سخت میگیری،شما مگه از اینده خبر داری؟؟شاید یک سال بعد شما و خواهرانتون ازدواجی کنید که همه حسرتشو بخورن،حالا سوالم ازت اینه خدا وکیلی بعد یه سال این نوشته هاتو بخونی چه حرفی داری برای گفتن؟؟؟روت میشه به خدا نگاه کنی و بگی این حرفا رو زدم؟؟یکی از مهمترین چیزهایی که باعث میشه ماها به اون چه که میخاهیم نرسیدم و ازمون دورتر شه همین حس ناله و شکایت هستش(من خودم کاملا اینو تجربه کردم) پس بذارید زندگی روال خودشو جلو بره مطمن باشید همتون به موقع ازدواج میکنید،این حس نا شکری رو هم حتما از خودت دور کن