از دست خودم خسته شدم و دائم فکر میکنم دارم پیر میشم
سلام
مدتهاست تو تالار میگردم و راه حل کسانی که مشکلاتی شبیه من دارنو میخونم اما فایده ای نداره
حتی تو یه پست خونده بودم که باید یه دفتر بردارم و صبح کارایی که باید تو اون روز انجام بدمو بنویسم و آخر سب تحلیلش کنم اما بیشتر از یه هفته انجامش ندادم
این مشخصاتمه:
یه خانم 28 ساله که دو سال ازدواج کردم و کارشناس کامپیوتر و بیکار هستم
تو هر کاری تنبلی میکنم
کامپیوتر خوندم اما چیزی که به دردم بخوره بلد نیستم
کار پیدا نمیشه
مدام دارم به این فکر میکنم که دیگه برام دیر شده برم ارشد بخونم
یا خیلی دیره که بخوام نرم افزاری یا زبان برنامه نویسی یاد بگیرم
فکر میکنم سنم زیاد شده پیر شدم واسه این چیزا و دیگه کار گیرم نمیاد
تو زندگی هم همینم حوصله هیچ کاری رو ندارم خونه همیشه نامرتبه دو هفته یک بار هم جارو نمیکشم
حوصله ندارم به خودم برسم دلم نمیاد لباسایی که کمی کهنه شده رو دور بندازم و خوب بپوشم
دیشب موقع خواب به فکر نوشتن تو این تالار افتادم و کلی حرف واسه نوشتن تو ذهنم میومد
چند صفحه میشد اما الان که دارم مینویسم بیشتر ازین نمیتونم توضیحی بدم
وگرنه حالم خرابتر از اینایی که نوشتم هست
هیچ چیزی نیست که بهش دلخوش باشم من هیچی نیستم
یه آدم پر از خلا و خالی از اعتماد به نفس
هر روز به خودم میگم دیگه ولش کن تو که سنت خیلی بالاست همه چیو بذار کنار و
عادی زندگی کن و هیچی از زندگی نخواه
دوست دارم زودتر بمیرم
دیگه نمیدونم چی بنویسم اما اصلن نتونستم حال درونیمو افسردگیمو تشریح کنم
خواهش میکنم بگید دیگه چی لازمه بنویسم
لطفا کمکم کنید