-
اشتباه دانسته ی من
سلام به همه همراهان عزیز...
قبلا مشکلم رو گفته بودم اما متاسفانه الان دو ماه هست خیلی اتفاقی (فقط تلفنی) با یکی در ارتباط هستم .از اول گفتم اهل این حرفا نیستم گفت اشنا میشیم گفتم باید به خانواده بگی گفت باش .راستش از اول مسایل جنسی رو باز کرد.برام سخت شده بود.گفتم باید بگی وگرنه دیگه زنگ نمیزنم.دو روز خیلی عادی براش گذشت هر از گاهی زنگ میزد جواب نمیدادم تا که بهش اس دادم و گلایه کردم یه جورایی توهینم شد.خیلی ناراحت شد از دستم خیلی گفت عمدا اینکار کردم ک ببینم چقد صبر داری .گفت برخوردت اصلا در حد اون کسی ک من میخوام نیست خلاصه کلا از رفتن گفت و دلخوری .(اینم بگم ک وقتی اس دادم فقط جواب داد یعنی من دروغگو و بی وجدان هستم ؟بعد دیگه هیچی نگفت تا اینکه خودم هزار با زنگ زدم تا بالاخره جواب داد.) حالا خیلی بی تفاوت شده هر چی هم میگم دلخوری میگه نه ولی نباید توقع داشته باشی همیشه با هم حرف بزنیم.اونموقع تماسهامون تقریبا مساوی بود ولی این چند روز 90%من زنگ میزنم .اگه هر کسی این شرایط رو داشته باشه با یقین بهش میگم ول کن.اما راستش اینقد از تنهایی خسته شدم .قبلا گفتم من از خونوادم هم دورم اینجا دوست فابریک هم ندارم فقط کار و خونه.نمیگم خیییییلی دوستش دارم اخه ندیدمش درست نمیشناسمش.اما اینکه فکرم درگیرش هست همین برام کافی شده.
-
هیچگاه تنهاییت را به حراج نگذار
فصلش که برسد به قیمت میخرند
-
سلام پیدای پنهان عزیز
من نمی دونم شما چند سالتونه .. اما عزیز من.. واقعا تو این دوره زمونه آدم ها راحت نمی تونن به کسی که می بینن و چند ماه در ارتباط هستن اعتماد کنن بعد شما چطوری دل بستی و می خوای که یه رابطه ای که نمی دونی اصلا طرف مقابلت کی هست , از چه خانواده ای هست اعتماد کنی و ادامه بدی ؟
من خوشحالم که همین ابتدای اشناییتون رابطه ی شما با هم سرد شد (چون معلوم نیست اون آقا کی هستو از چه فرهنگی!!) تمومش کن .. واقعا به صلاحت هست که تموم کنی ..
پسری که یه دخترو واقعا دوست داشته باشه و بخوادش به همین راحتی دنبال یه بهانه نیست برای تموم کردن رابطه و قضیه خواستگاری هم کش نمی ده از ترس از دست دادن اون دختر ! نه مثل این آقایی که شما می گی فقط دنبال یه بهانه بوده..
-
مرسی از مهربونی هاتون.من 24 ساله هستم .
بخدا خودمم میدونم اشتباه هست .خدا شاهده خیلی هم دختر خوبی بودم.اما خسته شدم از صبح تا شب کار میکنم بعد ی زنگ به مامانم بزنم یه عالمه درد و دل داره و مشکل .هیچکس ندارم باهاش باشم.نمیدونم چرا هیچ خواستگاری هم ندارم .هزار تا مشکل دیگه.این اقا هم شرایط خوبی داره فقط با دخترای زیادی بوده همه چی براش عادی هست.مطمءنم اگه اون روز بد وبیراه بهش نگفته بودم بالاخره ب ی جایی میرسید .اما راستش من دلم یکی رو میخواد.هیچکی حالم رو نمی پرسه.
-
شما که این آقا رو ندیدی , از کجا می دونی این حرف هایی که از شرایطش زده دورغ نبوده ؟ از کجا می دونی واسه سرگرمی باهات دوست نیست و الکی یه قول ازدواج هم داده !
حیف تو نیست که انقدر دختر خوبی هستی با کسی آشنا شدی و با کسی باشی که قبل تو با کلی دختر دوست بوده و دلش پر از تجربه های مختلف با دختراست؟
تو که سنی نداری , تازه 24 سالته ! یکم صبور باش عزیز من..
-
اخ خ خ....همه حرفای شما شک ندارم ک درسته درسته.ارزشم هم خیلی بیشتر از ایناست.ولی راستش از اینکه باهاش از هر چیزی حرف زدم عذاب وجدان دارم.میترسم اگه بخوام اینم ول کنم با کس دیگه یی خب بگم میره نگم گناه داره.من ی بدی ک دارم زیادی طرف مقابلم برام مهمه...اخه اون روز اول ب بهونه ایینکه از بچه پرسید همه چی پرسید.:47:
-
شما تنهاییت باعث شده بعضی موارد رو خیلی جدی بگیری در صورتی که این آقایی که شما تعریف کردی رو من به عنوان یک پسر اصلا تایید نمیکنم ، اصلا چه معنا داره که روز اول آشنایی ایشون از مسائل جنسی صحبت کنه ؟!!!
کاملا معلومه که ایشون یک پسره هرزه هست و تا به حالم با کلی دختر از این حرفا زده و شاید حتی رابطه هم داشته !!
اون وقت شما داری هنوز به این رابطه و حرفای زده شده فکر میکنی ؟!!!
شما که نه ایشون رو دیدی و نه رابطه ای داشتین پس نگران چی هستی ؟
تنها اشتباهت این بوده که وقتی در مورد مسائل جنسی صحبت کرده و سوال پرسیده جواب دادی که اونم بزار به پای فشار روحی که داشتی و ترس از تنها و نیاز به همراه .
باور کن اگه بخوای همین جور بی فکر تن به آشنایی بدی یه زمانی به خودت میای و حسرت تنهایی این روز هاتو میخوری .
بعدش هم سنی نداری که ! میدونم نیاز داری به همدم و همراه اما به چه قیمتی ؟ به خدا همین تنهایی به 100 تا این رابطه های پوچ و کثیف میارزه پس قدرشو بدون و حواست خیلی جم باشه .
-
دوست عزیزتنهایی بهانه ای میشه تابهانه ای دستمون بده که به رابطمون ادامه بدیم مثلاهمین که شمانوشتیددرباره مسائل جنسی حرف زدیم خب زدیدوتموم شده قرارنیست ایندت روبخاطریه بارحرف زدن تباه کنی
فکرهاوخیالهای باطل روازخودت دورکن اگه بدوبیراه نگفته بودم به جایی میرسید نه عزیزم ازاین خبرهانیست پسری که دختری روبخوادبرای به دست اوردنش به هرکاری دست میزنه وهرچیزی روبرای ترک کردنش بهانه نمیکنه
این روزها این همه دختروپسرهمدیگررودیدند وبه قصد ازدواج اشناشده اند درحالیکه باهزارتادردسرمواجه میشوند چه برسه به شماکه ندیده ونشناخته دل بستید دخترخوب چشمهاتون روبازکنیدوبادیدبازبه اشناییتون نگاه کنید بعدتصمیم بگیرید عمرتنهایی هم کوتاه
-
این چند روز برام چند سال گذشته .همکارام هم هی میپرسن مشکلی داری .فقط همخونم میدونه اخه ی شب داشتم گریه میکردم دید منم براش گفتم.اون خودش با یه پسر رابطه داره هی ب من میگه حیف تو هست اصلا مونده که چطوری میشه اینطوری بشم...دیروز میخواستم زنگ بزنم به داداشم بگم. ببخشید میشه بگید یه پسر از یه دختر چی میخواد که نامردی نکنه در حقش اخه بالاخره همه ی ما ادمیم.من به ایشون گفتم اگه وجدان بود اینطوری بی تفاوت نمیشدی داشت اتیش میگرفت.روز اول بهش گفتم اگه خواهر خودش باشه چی گفت حق داره گفتم مطمئنم هر حقی رو بهش نمیدی ولی همون رفتار یرو با من داشته باش ک میخوای با خواهرت بشه.
برام دعا کنید.
- - - Updated - - -
-
خواهرم حرف مهم نیست عمل مهمه
چندمرده حلاجه