دیگه واقعا بریدم !!! لطفا نظر بدید
من 27 سالمه یه دختر 7 ساله و یه پسر 7 ماهه دارم ، شوهرم 5 سال از من بزرگتره
سال 82 عقد و 84 عروسی کردیم و من به قشم رفتم و البته هنوزم همونجام ....
اوایل زندگیم با اینکه وضع مالیه پدر خودم و همسرم خوبه به ما هیچ کمکی نشد و همسرم مجبور شد که شغل دوم داشته باشه و من هم با تنهاییهام و غربت میساختم ، بعد شوهرم یک مغازه بوتیک باز کرد و من تنهاتر شدم ، بعد 2 تا و الان 3 تا مغازه غیر از کار خودش (از ساعت 6 صبح میره تا 2 دوباره 4 میره تا 12 شب )، دیگه تنهای تنها با وجود این فرزند دومم و شرایط بسیار سختی که توش هستم و اینکه شوهرم اصلا برای من وقت نمیذاره ازش بدم اومده و حتی وقتی میاد کنارم یا شوخی میکنه ، نمیخوام ببینمش ، انقدر که تنها بودم و تنها جایی رفتم خسته شدم در ضمن چون از لحاظ قیافه و هیکل بد نیستم هنوزم خیلی ها بهم شماره میدن و ....
بعضی وقت ها با خودم میگم شوهرم که فقط به فکر پوله منم برم واسه خودم دوست پسری چیزی داشته باشم و حال کنم ، الانم شوهرم واسه خرید رفته و بازم تنهام واسه 1 هفته ، واقعا خسته شدم از این وضع نمیدونم جیکار کنم دلم میخواد با یکی حرف بزنم ، بیرون برم ، خرید برم و... تازه دوست دارم یکی واسم کادو بگیره یا هرازچند گاهی واسم گل بخره و ....
شوهرم در سال واسه من 3 بار کادو میخره (تولدم - روز زن - سالگرد ازدواجمون ) اونم طلا به مقدار زیاد مثلا 10 م یا 20 م ولی کل سال دیگه هیچی نمیخره و فقط پول میده هر چی که بخوای .
من اگه اینا رو به شوهرم بگم فقط بهم پول میده میگه برو خودت بخر فقط همین( در ضمن در مورد شوهرم فکر بد نکنید اصلا اهل خیانت و این حرفا نیست خیلی متعهد و باایمانه )
دیگه فکر میکنم روحم مرده خیلی وقته نخندیدم راستی ما از 4 ماهگی بارداریم تا حالا نزدیکی نداشتیم چون یا اون خیلی درگیر بوده یا من نخواستم
جدیدا وقت کار اشتباهی میکنه سرش داد میکشم و باهاش حرف نمیزنم اونم میاد منتمو میکشه ، اما من نمیخوام ببینمش همین ،میدونین کلا خوبه ولی من خسته شدم و راهکار ندارم
:161: