اضطراری(بابام نمیاد خواستگاری واسه داداشم)
سلام دوستان. امیدوارم حالتون خوب باشه. دوستان ما یه مشکل اضطراری داریم. شنبه قراره بریم یه شهر دیگه واسه خواستگاری برای داداشم اما بابام لحظه آخری بازی در آورده و میگه به من دیر گفتین من نمیام و از این حرفها. از اولش راضی بوده و میگفت هر طور خودتون می خواین. لازم به ذکره این عادت همیشگیشه یعنی چه واسه دخترا خواستگار بیاد چه واسه پسرا بخوایم بریم خواستگاری لحظه آخر همین بازی رو در میاره. کلی بهونه آورد و ما رفعش کردیم حالا هم بهونه نداره میگه من خبر نداشتم شنبه ست و ماه رمضون تموم شده می خوام استراحت کنم. در صورتی که از یکی دو ماه قبل گفتیم کی میریم و کل رمضون هم ایشون در خواب ناز بوده کلا همش به استراحت گذشته. همه میگن بدون بابا بریم چون سر خواستگاری اون داداشم هم همین بازی رو در آورد با اینکه خودش رفت خواستگاری اما بعد از دو سال گفت من راضی نبودم باید به هم بزنید:33:. تا روز عروسی هم می گفت میام به هم میزنم. اما با هزار تا پا در میونی اومد و رقصشم کرد و جلوی فامیلاش چند قطره اشک هم ریخت (فیلمش بود). با این بابا نه ما می تونیم شوهر کنیم نه داداشامون زن بگیرن. دلمون خونه تو رو خدا بگین چیکار کنیم؟؟:316: