ایندفعه دیگه نمیخوام منفعل باشم خواهشا راهنماییم کنید

بازم سلام
شوهرم از همون اول ازدواجم با داداشم مشکل داره یعنی با هم دعوا نمیکنن ولی از داداشم خوشش نمیاد الان هم افطاری دعوتمون کردن شوهرم نمیاد میگه تنهایی برو(البته نه با دعوا) بلکه کاملا با آرامش و مهربونی ولی من نمیخوام تنها برم خانواده مون هم انقدر کوچیک نیست که نرفتنمون مهم نباشه تو رو خدا کمک کنید نه به خاطر اینکه راضیش کنم بیاد میخوام کمکم کنید که با این قضیه منفعلانه برخورد نکنم (در صورت منفعل بودن باید بهش اصرار کنم که بیاد اونم بیاد با اخم و تخم بشینه و آخرش هم تا دو روز بهم قیافه بگیره که مجبورش کردم بریم و منم معذرت خواهی کنم که باشه دیگه بعد از این مجبورت نمیکنم تو رو خدا باهام آشتی کن:161:)این در صورتیه که منفعل عمل کنم حالا شما کمکم کنید که تو این موضوع جراتمند باشم

سلام مهناز جان چرا شوهرت از داداشت خوشش نمی اد؟کدوم مقصر هستن؟

در مورد اینکه چه برخوردی کنی امشب من واقعا نمی دونم چه کاری درسته.
ولی فکر می کنم نیومدنش خیلی بد باشه به نظرم نباید بزارید به خاطر دیگران بین تون شکراب شه اون اگر از برادر شما خوش نمی اد به خاطر شما بزرگواری کنه و در حد ی مهمون ساده باهاش در رفت و آمد باشه چیز بیشتری بینشون نباشه ولی قطع ارتباط درست نیست
بهش بگو من هم دلم نمی خواد بدونه تو جایی برم چون بهم خوش نمی گذره. سعی کن وقتی باهاش حرف می زنی اصلا طرف داری برادرت رو نکنی نه تخریبش کن نه طرفداری.
بعد اگر هم اومد و اخم کرد دیگه نیازی نیست تو بعدش ازش معذرت خواهی کنی و منت کشی کنی .تو به روند عادی زندگیت ادامه بده و بزار خودش به حال خودش باشه تا اخماش باز شه.

سلام دوست عزیز منم شوهرم همچین اخلاقای داره که برای اقوام من خودشو لوس میکنه میگه نمیام به قول شما باید روش اصرار کنم ولی من یک دفعه خودم زدم به بی خیالی گفت نمیام گفتم فدای سرم که نمیای عزیزم من نمخوام تو زحمت بیفتی خودم حاضر شدم برم یک دفعه دیدم حاضر شد گفت باشه فقط به خاطر تو میام حالا شما امتحان کن فوقش اینه که تنها بری برو اونجا بگو یک مشکل کاری نمیدونم یک چیزی بگو .بگو خیلیم دوستداشت نتونست اینجوریم همه شادترن که اون نباشه که باشه اخم کنه همه بهت بگن شوهرت چش امشب تو هی بگی نمیدونم این جوری حداقل خوش میگذر بهت

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نازنین آریایی

سلام مهناز جان چرا شوهرت از داداشت خوشش نمی اد؟کدوم مقصر هستن؟

در مورد اینکه چه برخوردی کنی امشب من واقعا نمی دونم چه کاری درسته.
ولی فکر می کنم نیومدنش خیلی بد باشه به نظرم نباید بزارید به خاطر دیگران بین تون شکراب شه اون اگر از برادر شما خوش نمی اد به خاطر شما بزرگواری کنه و در حد ی مهمون ساده باهاش در رفت و آمد باشه چیز بیشتری بینشون نباشه ولی قطع ارتباط درست نیست
بهش بگو من هم دلم نمی خواد بدونه تو جایی برم چون بهم خوش نمی گذره. سعی کن وقتی باهاش حرف می زنی اصلا طرف داری برادرت رو نکنی نه تخریبش کن نه طرفداری.
بعد اگر هم اومد و اخم کرد دیگه نیازی نیست تو بعدش ازش معذرت خواهی کنی و منت کشی کنی .تو به روند عادی زندگیت ادامه بده و بزار خودش به حال خودش باشه تا اخماش باز شه.

---

بخاطر این خوشش نمیاد که داداشم هم تقریبا اخلاقاش مثل خود شوهرم قده! البته خیلی نسبتش کمتره! ولی کلا از داداشم خوشش نمیاد وگرنه دلیل خاص دیگه ای وجود نداره بهش اس ام اس زدم که خواهش میکنم بیا و حداقل شام بخور برو ولی میگه نه دوست ندارم بیام ! اعصابم خیلی داغونه تو رو خدا کمک کنین تصمیم درست بگیرم ! در صورتی ازش معذرت خواهی میکنم که منفعل باشم حالا میخوام شما بگید چیکار کنم؟

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط niloo1

سلام دوست عزیز منم شوهرم همچین اخلاقای داره که برای اقوام من خودشو لوس میکنه میگه نمیام به قول شما باید روش اصرار کنم ولی من یک دفعه خودم زدم به بی خیالی گفت نمیام گفتم فدای سرم که نمیای عزیزم من نمخوام تو زحمت بیفتی خودم حاضر شدم برم یک دفعه دیدم حاضر شد گفت باشه فقط به خاطر تو میام حالا شما امتحان کن فوقش اینه که تنها بری برو اونجا بگو یک مشکل کاری نمیدونم یک چیزی بگو .بگو خیلیم دوستداشت نتونست اینجوریم همه شادترن که اون نباشه که باشه اخم کنه همه بهت بگن شوهرت چش امشب تو هی بگی نمیدونم این جوری حداقل خوش میگذر بهت

---

آخه فامیل داریم تا فامیل! داداش که فامیل محسوب نمیشه داداشمه و بینهایت دوستش دارم
خوشبختانه یا بدبختانه یکی از فامیلهای شوهرم فوت کرده (البته خدا رحمتش کنه)خوشبختانه به خاطر اینکه من بهانه دارم بگم نیومده بدبختانه بخاطر اینکه شوهرم بهونه افتاده دستش! باور کنید در حالت عادی اصلا اهل این مراسما نیستا حالا نمیدونم چرا انقدر خودشو مقید میدونه که حتما باید بره!

- - - Updated - - -

تو رو خدا یکی کمکم کنه وقتم کمه! الان که رفتم چه برخوردی باهاش بکنم؟

مطرح کردن مشکل اینش خوبه که آدم همینطوری که منتظر جواب از طرف دوستا و کارشناسای همدردیه و حتی اگه کسی بهش جواب درست و حسابس هم نده خودش یه جوابای احتمالی و از دید شخص سوم به خودش میده و ناچارا به جوابای شخص سومی خودش عمل میکنه
شده حکایت من! من دیروز از دوستان در مورد منفعل عمل نکردن پرسیدم افراد زیادی جواب ندادن ولی همین که خودم اقدام کردم و فهمیدم که نباید منفعل باشم نتیجه خوبی داد دیروز شوهرم اومد دنبالم معمولی باهاش حرف زدم و اصلا حرفی از خونه داداشم نزدم خونه که رسیدیم آماده شدم و بهش گفتم من میرم تو هم اگه خواستی بیا اگه هم نخواستی نیا خودت میدونی! اونم گفت حالا تو برو یهو دیدی منم اومدم و دم افطار دیدم که اومد:43: تقریبا مطمئنم اگه مثل همیشه التماسش میکردم نتیجه عکس میداد . در هر حال من مدیون این سایت هستم و اینکه تو زندگی هم احساس میکنم زیر نظر کارشناسا هستم و بهترین عملکرد رو باید داشته باشم

سلام مهناز

خوشحالم که مشکلت حل شد.

من فکر میکنم در ارتباط زناشویی بعد از شناخت بهترین رفتار رو خود طرفین میتونن با هم داشته باشن.

مشخصه که شما هم با شناخت رفتار همسرتون بهترین عکس العمل را انجام دادید.

امیدوارم در تمام مشکلات همین جور موفق برخورد کنید:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mah naz

فهمیدم که نباید منفعل باشم نتیجه خوبی داد دیروز شوهرم اومد دنبالم معمولی باهاش حرف زدم و اصلا حرفی از خونه داداشم نزدم.
.
خونه که رسیدیم آماده شدم و بهش گفتم من میرم تو هم اگه خواستی بیا اگه هم نخواستی نیا خودت میدونی!
.
اونم گفت حالا تو برو یهو دیدی منم اومدم و دم افطار دیدم که اومد:43:
.
تقریبا مطمئنم اگه مثل همیشه التماسش میکردم نتیجه عکس میداد .
.
در هر حال من مدیون این سایت هستم و اینکه تو زندگی هم احساس میکنم زیر نظر کارشناسا هستم و بهترین عملکرد رو باید داشته باشم

---

چقدر عالی!! خوش به حالت! چقدر خوب عمل کردی! خوبه که تونستی همسرت رو بشناسی! :104::104: