پدر خاستگارم با ازدواجمان مخالف است
سلام دوستان عزیز
من 22سالم هست و در خانواده ی پر جمعیتی زندگی میکنم و وضعه مالیمان هم خوب است.چند ماه پیش با دوسته برادرانم رفیق شده ام.خیلی پسره خوب و کاری و سر به زیری است و اخلاق های بسیار خوبی داره.ایشون برای خاستگاری اقدام کردند و خانوادم قبول کردند ک به خاستگاری بیاد.وقتی حرف از خاستگاریه شهرام (دوست پسرم)از من شد خانوادم کلی ازش تعریف کردن و تاییدش کردن.خانواده ایشون از رفاقته ما خبر داشتند و میدونستند قراره ازدواج گذاشتیم.فقط پدرش خبر نداشت.پدرش خیلی اذیتمون کرد هربار ب شهرام میگفت ب خاستگاری میام ولی بعدش میزد زیرش.دیگه چون خیلی وقت پیش بود که صحبته خاستگاری پیشه خانوادم شده بود شهرام مجبور شد فعلا با مادرش ب خاستگاری بیاد و برای سری دوم پدرش رو راضی کنه که بیاد.با مادرش ب خاستگاری اومد و برای سری دوم با باباش صحبت کرذ ولی قبول نکردن.هرسری یا عموش با پدرش صحبت میکرد یا داییش.میگفت میام ولی بعد ب دلیل های مختلف میزد زیرش.
دلیل های غیره منطقیه پدر شهرام(اینا خانواده پر جمعیتی هستن و تو خونه ما جاشون نمیشه.2پدرش عصبیه ممکنه بعده ها ب تو حرفی بزنه اونوقت من نمیتونم تحمل کنم کسی ب تو جحرفی بزنه دعوامون میشه.3روزی 100نفرو میبینم تو این پارکا نشستن و ب هم ابرازه علاقه میکنن و اخرش کار ب طلاق کشیده میشه)یک بارم ب شهرام گفته بود باشه ب خاستگاری میام ولی باید مهرش 5تا سکه باشه2شیر بها نمیدیم3عروسی نمیگیریم.
با همه ی اینا شهرام گفته بود باشه تو فقط فعلا بیا خاسنگاری.باز قبول نکرد
اینم بگم که برای ازدواجه شهرام باباش حتی 100تومن هم قرار نیست کمک کنه.اینا همش بهانست
حتی شهرام به واسطه ییکی از دوستام ب بابام این پیغام و داده که پدرم ب خاستگاری نمیاد اگه اجاذه بدید خودم تنها بیام.ک بابام قبول نکرد.حتی مادرش هم راضی نمیشه خودش تنها بیاد میگه بابات با من دعوا میکنه
ما هم و خیلی دوست داریم و واسه ایندمون کلی برنامه ریزی کردیم.
حالا شما ی راه حل جلوی پامون بذارید ب نظرتون چی کار کنم؟ب خدا از بلاتکلیفی و استرس خسته شدیم:302: