-
راهنماییم کنید لطفاً
سلام من حدود 2 سال با یک نفر رابطه دوستی دارم از اول قصد جفتمون ازدواج بود و خانواده اون در جریان بودن ولی خانواده من بخاطر تعصب و... فقط مادرم و خواهرم در جریان بودن.من علاقه شدیدی بهش دارم و اون هم همینطور خیلی بهم وابسته هستیم به تازگی قرار خواستگاری گذاشتن خانواده هامون ولی من متاسفانه نمیتونم تصمیم بگیرم خیلی بهش علاقه دارم و بدون اون یه جورایی نمیتونم زندگی کنم چند بار هم امتحان کردم باهاش رابطمو قطع کردم اما بیشتر از یه هفته طاقت نیاوردم راستش سطح مالیشون و همینطور فرهنگیشون از ما پایین تره نه خودش تحصیل کردست نه خانوادش و اینکه پدرش اعتیاد داره و من این مسئله رو به خانوادم نگفتم چون میدونم 100% مخالفت میکنن خودش قبلا سیگار میکشید ولی الان نزدیک یک سال و خورده ایه به خاطر من گذاشته کنار و خیلی از اخلاقا و عادتهای بدشو تونستم تغییر بدم ولی چون تک فرزند خیلی لوس شده و رفتارای بچگانه داره شغلش خوبه و درامدش متوسط خونه هم داره پسره با اراده و محکمی هم هست تو هر کاری بخواد موفق میشه.من خودم دانشجو ام و هم بخاطر درسم هم بخاطر رفتار های بچگانه اون ازش خواستم چند سالی صبر کنه ولی مخالفت کرد و راضی نشد.من هم دوست دارم زودتر ازدواج کنیم ولی از مخالفت خانواده ها میترسم تصمیم گرفتیم اگر خانواده ها مخالفت کردن باز هم با هم ازدواج کنیم ولی میترسم بعدش پشیمون بشم.
با این شرایط من باید چیکار کنم لطفا راهنماییم کنید.:47:
-
سلام دوست عزیز
میشه بگید که چند سالتونه ؟
اینکه میگی خیلی رفتاراشو به خاطر تو تغییر داده خیلی خوبه , اما خب می تونه این تغییرها صرفا واسه این باشه شمارو راضی نگه داره تا زمانی که ازدواج کنید ! چون رفتار بچه گانه داشتنو سیگار کشیدن چیزایی نیست که بشه به راحتی تو یه فردی تغییرش داد .
برخلاف قولی که بهش دادی که اگر خانواده ها قبول نکنن باز هم باهاش می مونی , اگه رفتار کنی فکر می کنی چطوری رفتار می کنه ؟
-
من 20 سالمه و اون 22 سال در مورد ترک عادت هاش تقریبا تا حدودی مطمئنم چون تقریبا روزی 4,5 ساعت همدیگرو میبینیم و خب فکر کنم خیلی سخت باشه ادم 2 سال نقش بازی کنه البته مطمئن نیستم شایدم حق با شماست.طبق شناختی که ازش دارم فکر میکنم پام وایمیسته تا خانواده هامون راضی بشن چون خانواده خودش هم اول مخالف بودن بخاطر اختلاف طبقاتی تونست خانوادشو راضی کنه طوری که الان مامانش منو جای دخترش میدونه.
-
شما که مادرت در جریان بوده , برای چی نگران این هستی که خانوادت مخالفت کنن ؟
احساس می کنم خودتم دودلی که این ازدواج صورت بگیره درسته یا نه ! و از طرفی هم دو سال باهاش بودی و بهش وابسته شدی ..درسته؟
-
مادرم در جریان رابطه دوستی ما بودن از اول ولی در مورد اعتیاد پدرش و تحصیلاتش چیزی نمیدونه.و اینکه خودم هم دو دل هستم و هم خیلی عاشقشم و هم میترسم بعدا از این تصمیم پشیمون بشم
-
سلام roze siah عزیز
فقط بدون هیچ خانواده ای از روی قصد و غرض با ازدواج فرزندش مخالفت نمیکنه.اگر مخالفت کنند حتما دلیلی داره که بهتره باهاشون مشورت کنی.ازشون بخواه تو رو راهنمایی کنند تاا تو بتونی بهترین تصمیم رو بگیری
-
مطمئنا خانوادت با شنیدن اعتیاد پدرش مخالفت می کنن , خب حق هم دارن , مسئله ای نیست که آدم به راحتی ازش بگذره , درسته که نمی شه کار پدر اونو به خودشم تعمیم داد , اما خب ما همیشه از رو تجربه ی دیگران , چیزهایی که شنیدیم و دیدیم سعی می کنیم که تصمیم بگیریم , و خانوادت هم به این خاطر مخالفت میکنن .. نمی شه ریسک کرد تو مسئله ی به این مهمی !
اگه تنها این موضوع بود میشد که گذشت اما خودت می گی رفتارهای بچه گانه هم داره , اخلاقا و عادت های بد هم داره که تو سعی کردی تغییرش بدی ..
می دونی من فکر می کنم موضوع دیگه ای هم هست جز اینا که تورو دو دل کرده بعد از دو سال , مگر اینکه تازه فهمیده باشی که پدرش اعتیاد داره
-
با سلام و خوش آمد
عنوان کنونی شما راهنماییم کنید لطفاً هست که مبهمه!!!
لطفا در پست بعدی یک عنوان که گویای مشکلتون باشه ذکر کنید تا مدیران تغییرش دهند.
با تشکر از توجه شما:72:
-
دوست عزیز سلام.به نظر من جواب این سوالت رو اینجا نگرد.جوابگو نیست.
جوابش رو تو خودتون پیدا کنید.در داخل طوفان احساساتتون.در داخل اعتمادتون.تو زندگی که الان باهاش تصور میکنید
-
سلام :72:
هدف این پست من اصلا نقد یا قضاوت دوستتون نیست.هیچ یک از ما در جایگاهی نیستیم که یک نفر را اینگونه و کاملا یکطرفه قضاوت کنیم(واقعا شناخت ما خیلی خیلی محدوده).فقط نظرات شخصی بندست.اصراری هم به درستیشون ندارم.
اینکه ایشون حاضر نشه چند سال صبر کنه برام قابل قبوله.(چون طبق فرموده خودتون به خیلی لحاظ سر ترید).فقط دلیل اینکه شما علیرغم دیدن رفتارهای بچه گانه ایشون و مصر به ازدواج با این سرعت هستید !!!!!!!
شما به وضوح از اختلاف فرهنگی و طبقاتی صحبت می کنید.در حالی که هر کدومش به تنهایی میتونه مشکل ساز باشه،شما دغدغه اصلیتون مخالفت خونواده هاست؟! که اون هم دور از ذهن نیست.
اینکه ایشون به خاطر شما خودش رو تغییر داده شاید باعث شعف شما بشه.اما اینگونه تغییرات پایدار نیست.تغییراتی پایدارن که دلیلش وقاحت و زشتی اون رفتار باشه.وادمی به این باور برسه و بخواد خودشو نجات بده.
به نظر من سعی کنید رابطتون رو از چند ساعت در روز(واقعا زیاده و دلیلی هم نداره علیرغم اشنایی خونواده ها) به چند ساعت در هفته و حتی در ماه برسونید.با این کار از اینهمه احساساتی که توش اسیر شدید تا حدی ازاد میشید و تصمیمات به مراتب بهتری خواهید گرفت.پس عجله نکنید.
باور کنید سرمایه گذاری احساسی قبل از نهایی شدن یک رابطه(عقد رسمی)اشتباهه محضه.:72::72:
فقط خدا :72::72::72: