همه سوالات من بعد از اتمام رابطه !!!!

اون قدر ازتون کمک گرفتم که خجالت می کشم باز هم ازتون کمک بخوام .

چند روزیه که هزار بار نوشتم و پاک کردم . اما راستش !

من مدام پشیمون میشم. به ظاهر پای حرفم ایستادم. به همه میگم که مطمئنم . به خودش با جرات میگم دیگه دیر شده .
اما ته دلم دارم می میرم که بتونم پای حرفم بایستم.
اون هنوز اعتقاد داره دیر نشده . میگه اگر من نخوام هیچی نمیشه .
به همه میگم این تصمیم قطعی و آخر منه . اما به خودم نمی تونم بگم.

من چرا دوستش دارم ؟
این آزارم میده .
بین اون و مردی که من توصیف کردم که دوس دارم ، فرق زیادیه در ظاهر.
مگه میشه من دو شخصیت رو دوس داشته باشم ؟؟؟؟

یا این تفاوت ها رو بیخودی برا خودم بولد کردم یا یه مشکلی در وجود من هست

چطور میشه بگم مردی که من دوسش دارم فلانه و بعد مردی با این ویژگیها رو دوس داشته باشم ؟

یه حسی مدام میگه شاید این آدم همون ویژگیهایی رو که من می خواستم رو داشت ، خودش هم مدام میگه چیزهایی که سرشون بحث کردیم خیلی پیش پا افتاده بودن

تا ده روز دیگه به طور رسمی به خواستگاری میره . این موضوع قلبم رو از حرکت نگه میداره .

مدام دلم میخواد یکی کنار گوشم بگه تو اشتباه نکردی. بگه اون بدبین بود. اون سنتی بود . اون ریزبین بود و وسواس فکری داشت.

چرا وقتی از دستش میدم حس می کنم خیلی دوسش دارم ، چرا از از دست دادنش می ترسم ، اما همین الان که می تونم دوباره به دستش بیارم به پای حرفم موندم و کاری نمی کنم!! این چه علاقه ایه ؟؟؟
این چه عقلیه ؟ که هنوز نمی تونه با قطعیت بگه کارش درست بوده!!

- - - Updated - - -

http://www.hamdardi.net/thread-29263.html
http://www.hamdardi.net/thread-29281.html

سلام asemani ی عزیز
من واقعا نمیدونم مشکل شما چیه
میتونی اسم تاپیکتو بگی که بهتر بتونیم در موردش صحبت کنیم؟:43:

سلام لیلا جان
لینک تاپیکامو گذاشتم . انتهای همون پست اولم هستن .

سلام عزیزم
جواب همه ی سوالاتت اینه که تو در مورد ایشون کنترل هیجان و احساساتتو نداری!همه ی این حس و حالت فقط از احساساتت ناشی میشه
اینا سر و صدای احساسته!گاهی بلند میشه و گاهی فریاد میکشه و....ساکتش کن!
بعضی احساس ها مثله احساس الان شما با حرف زدن درموردش وسعت میگیرن.پس حرفش هم نزن
تومنطقا قبول داری که مناسب هم نیستید اما چیزی که اذیتت میکنه اینه که احساست نمیتونه بپذیره که سراغ کس دیگری هم بره
فقط احساسه!
وقتی از لحاظ منطقی به قطعیت رسیدی و احساست این وسط عذابت میده یعنی وقتشه که بستر زدایی کنی!هر ارتباطی رو قطع کنی, دیگه ازش حرفی نزنیو به خدا بیشتر نزدیک بشی و توکل کنی
انقدر به احساست پرو بال نده و به حرف عقلت و منطقت گوش کن !

مرسی ترانه عزیزم
میخوام احساسمو خاموش کنم . برا همین تاپیک زدم. وقتی پای منطقم می لرزه ، احساسم طغیان بیشتری می کنه .میخوام منطقم رو قوی تر کنم. نیاز دارم کسی بهم بگه اون آدم کسی نبود که من می خواستم .
فقط منطقم می تونه آرومم کنه . اون هم که خودش از جهاتی شک داره ، در اطرافم هم یک نفر نیست که بگه کار درستی کردم. همه می پرسن و میگن اشتباه کردی ! اشتباه !

شما اطلاعاتی در مدت عضویت در این سایت به دست آورده ای که اطرافیان شما ندارند. تازه شما یک بار این راه را امتحان کرده اید. یک بار قطع کردید و دوباره خودتان تماس گرفتید و کلی بررسی کردید و دوباره به همان نتیجه قبلی رسیدید. پس رفتن راهی که یک بار رفته ای چه فایده ای دارد؟ یادت است گفتم حالت انگیزشی معطوف به هدف؟ دقیقا همین حالت الان شماست. شما تمام جوانب را به بهترین شکل بررسی کردی ، یک سال هم که رابطه داشتی و تازه آخرش هم فهمیدی این آقا برخلاف حرف هایش آنقدرها هم سینه چاک نیست و یک دختر دیگر را در آب نمک خوابانده بود. حالا باز هم ذهنت می خواهد به این هدف برسد چون برانگیخته شده است. برعکس این حالت هم اتفاق می افتد و حس تنفر غیر عقلانی ممکن به کسی دست دهد و بخواهد هر طور شده تلافی کند حتی اگر ثابت شود اشتباه می کند باز هم درون شعله ور است و ذهنش برانگیخته است. چندین ساعت یا حتی چندین روز این حالت طول می کشد. اما یک چیز کاملا مشخص است : با مدتی صبر آرام می شوی. بعد از آرامش ریشه های این مشکل را از بین می بری. حداقل شرایطی را که باعث زنده شدن این حالت می شود شناسایی می کنی و از آنها اجتناب می کنی. :72:

آسمانی عزیز

وقتی تو تاپیک قبلی تصمیم این شد که دوباره وارد رابطه با اون آقا بشی من خیلی ترسیدم میدونی چرا؟ چون وقتی عقل و منطق آدم یه چیز رد کنه خیلی کم پیشمیاد که پشیمون بشه. پشیمونی اون موقع برا احساس بود الآنم همینه.

پرسیدی چرا دوسش دارم؟ من به شخصه وقتی یه نفر به من بگه دوستت دارم یا محبت بکنه از خودم بی خود میشم انگار تمام کاستی ها یا تفاوت هامون یا اشتباهاتشو فراموش می کنم. فقط پیش خودم میگم اون دوسم داره خب من چطور می تونم دوسش نداشته باشم؟ اینجاست که احساسات کار عقلو زیر سوال می بره و پشیمونی درست میشه.

شما تصمیم درستی گرفتی گذر زمان حلال خیلی مشکلاته پس بذار زمان همه چیزو درست کنه.

يه توصيه خوب كه بچه هاي تالار روش تاكيد دارن از بين بردن تماااام اثرات اون رابطه است.

مرسی نوپو جان . به خدا خجالت می کشم که بازهم لطف کردی و اومدی. من مسلما به اون رابطه بر نمی گردم.
فقط میخوام بفهمم این حالتم از کجا نشات می گیره !
نوپو اون هم حالت انگیزشی معطوف به هدف داشت نسبت به من ؟ درسته ؟

@@@ جان
آره . درسته . تموم شدن اون حجم عظیم احساسات یکباره زندگیمو پر از خلاء کرده ...

آسمان روشن عزیزم
متاسفانه نمیشه همه اون اثرات رو پاک کرد.
چون ما رابطه کاری داریم با هم و من و اون در روز چند بار باید به هم پیام بدیم و تماس بگیریم و چند وقت یکبار هم باید همو ببینیم !