مادرخواستگارم وخانواده من

باسلام.من خواستگاری دارم که پدرش معلمه وخودش هم لیسانس داره.وفقط مادرش منو دیده وازمن خواستگاری کرده وخانوادم گفتند که مهم دختر وپسرن که ا باهم به تفاهم برسن.هنوز من وآقاپسرهموندیدیم ومادرش درمورد خانوادم مثلا پدرم وبرادرام کجا کارمیکنن واینجورچیزا پرسیده یکبارهم نه چندبار.میخواستم ببینم این درسته ربطی داره بهشون یامن حساس شدم؟فکرمیکنک شاید مادرش واسه پسرش تصمیم میگیره.اصلا دودل شدمکه واسه خواستگاری اجازه بدم بیاند نه؟کمکم کنید؟
درضمن این آقاپسر یه داداش بزرگتر ازخودش داره که ازدواج نکرده وحالا ایشون که پسردومی هست میخوادازدواج کنه یا اومده خواستگاری من.:72::82::72:

سلام
راستشو بخوای این سوال مادرش ربطی به این نداره که از اون پسرا هست که همش حرف مادرشو گوش میده ! شاید مادر اون آدم حساسی هستش و زیاد سوال می کنه , شاید دقت نمی کنه به جوابا و فراموش می کنه و دوباره می پرسه !
شما یکم حساسی
بزار بیان خواستگاری , از نزدیک ببین رفتار های اون پسرو , طرز برخوردشو , طرز حرف زدنشو اون وقت تصمیم بگیر که آشنایی ادامه پیدا کنه یا نه .
اول خودتم ببینش , زود قضاوت نکن :)
موفق باشی

سلام عزیزم . تو خواستگاری های سنتی معمولا این جور اتفاقا و این طور سوالات طبیعیه . تا وقتی خودش رو ندیده باشی ، نمی تونی رو این موضوع قضاوتی کنی.

- - - Updated - - -

اما یک سوال !
در قضیه به هم خوردن نامزدی قبلیت ، مادر همسر سابقت چقدر دخیل بود ؟

سلام این که برادر بزرگتر داره که مشکلی نیست و خیالتون راحت.

درسته که اونا تحقیق کردن از شما و خونوادتون -درسته که ازدواج سنتیه - ولی حرف آخر با شماست.

تازه شما که هنوز هم رو ندیدین-ببینید بعد اگه مسئله ایی بود که ایشالله نیست - اینجا می تونید راهنمایی بگیرین.
===================================
:305:آرامش درقلبی است که درتصرف خداست،لحظه هایت همیشه خدایی.

سلام آسمانی عزیز.دربهم خوردن نامزدی قبلیم مادرش نقش اصلی رو داشت شایدباورتون نشه ولی مسبب جدایی وبهم خوردن زندگیم مادرنامزدم بود.ولی دراصل نامزدمم توزندگی یا آدم زندگی نبود.دنبال الافی خودش بود.
درمورد سوال خواستگارم.مادرخواستگارم اول که خواستگاری کرد گفت هرموقه مابگیم میان وبعدش به مامانم گفت که پسرش برای موضوع استخدامش رفته تهران وهروقت اومدخودش خبرمون میکنه.موضوعش اینجوربوده...

پس دلیل حساسیتت به مادر این خواستگار می تونه این موضوع باشه . عزیزم ذهنت رو مثبت کن و پیش برو. ایشالا وقتی با خودش صحبت کنی ابهامات رفع بشه و چیزی که به صلاحته برات رقم بخوره . موفق باشی :43:

انشاالله. منم دادم دست خدا هرجورصلاح خداست.چون وقتی میخواستم ازهمسرسابقمم جداشم به خداگفتم اگه صلاحم جدابشم همشو دادم دست خدا والانم پشیمون نیستم ازجداییم.توکل به خدا
توبگشا گوش دل پروردگارت باتو میگوید:تورادربیکران دنیای تنهایان رهایت من نخواهم کرد...:323:

جدايي از همسر سابقتون ؟ ؟ ؟ ؟

بله امید65جان توتایپیک طلاق وخواستگارها گفتم اگه دوست داشتی برو ببین.ممنونم.نظرتم بده

- - - Updated - - -

میدونید.مثل اینکه خانوادش خیلی ایرادی هستند مطمئنم اگه خودپسر قبول کنه موضوع جداییمو مامانو باباش عمرا قبول کنن.

- - - Updated - - -

یه چیز دیگه هم هست اومده مادرش واسه من خواستگاری ازون طرف مادرش به مامانم میگه توفامیلامونم دخترهستن ولی پسرم قبول نمیکنه آخه چه ربطی به من داره.اصلا نمیشه بگی چه جورین؟منم دیگه برام مهم نیست تا آقا پسرو ندیدم نمیتونم قضاوت کنم.

توفامیلامونم دخترهستن ولی پسرم قبول نمیکنه
می بینی ؟ اونقدرها هم که فکر می کنی این پسر وابسته نیست. اگرنه مثل خیلی های دیگر طبق سنت خانواده با فامیل ازدواج می کرد. پس جایی که بخواهد روی حرفش می ایستد.
سوال های مادر آقا پسر هم بد نبوده است. اتفاقا خیلی هم خوب است که قبل از رسمی شدن خواستگاری خانواده داماد تا حدی از خانواده عروس شناخت داشته باشند. خیلی از خانواده های پسردار بدون هیچ شناختی و صرفا به خاطر اینکه یک خانواده دختر دارند به خواستگاری رسمی می روند و همین موضوع باعث اذیت شدن و ناراحتی دختر می شود. مثلا دختری بود که پدرش یک کارگر زحمت کش بود. اما چند خواستگار بدون شناخت آمدند و وقتی دیدند خانواده دختر با آنها اختلاف طبقاتی دارند دختر را نپسندیدند. همین موضوع باعث شد دختر احساس تحقیر کند. در حالی که اگر خواستگارها قبل از قول و قرار جلسه رسمی شناختی به دست می آوردند این گونه نمی شد.