-
آیا این فرد دروغ گو است؟
سلام،
من دارم با یکی آشنا می شم، چندتا نشونه که نمی دونم علائم دروغگویی هست یا نه رو می گم، شما لطف کنین و راهنماییم کنید:
1- جلسه اول من از بیماری و حراجی و تصادف و این جور چیزا می پرسم، فقط گفت یه بار دستم برید و چند تا بخیه خورد.
- چند جلسه بعدش گفت: که سربازیم زود تموم شد،
گفتم: چرا،
گفت: آخراش مرخصی استعلاجی گرفته بودم،
گفتم: چرا؟؟؟؟؟
گفت: چاقو خورده بود تو پام تو یه درگیری در حین مأموریت!
- چند جلسه بعدم میون حرفاش گفت دستم شکسته بود!!!!!!
چرا اینا رو همون جلسه اول نگفت؟؟؟؟:confused:
2- خودش گفت که من از اول عمرم تا حالا، همین یه سیم کارت رو دارم و هیچ وقتم گوشیم رو سایلنت نیست و از این حرفا و می خواست منم همین طوری مثل خودش توضیح بدم که وقت نشد و جلسه بعد توضیح دادم.
گفتم: یه ایرانسل داشتم اولش و بعدش همراه اول خریدم!
اونم گفت: آره منم اون اوائل ایرانسل خریدم، چون برام جذاب بود که سیم کارت به این ارزونی اومده یه شش ماهی داشتمش و بعدم دادمش به پسر دائیم!!!!
در صورتی که جلسه قبل، ده بار تأکید کرد من همین یه خط رو بیشتر نداشتم!! چرا اینو همون موقعه نگفت؟؟؟:confused:
3- من ازش پرسیدم که خودتون تماس هایی که از طرف خانوادتون می شه رو مدیریت می کنین؟
گفت: بله!
دو جلسه بعدش به من گفت: شما مشکلی دارین که فاصله ی جلسات کمتر بشه؟
من گفتم: نه!
اون گفت: هر چی به مامانم می گم مامان یه کم زودتر زنگ بزن، می گه نه، بذار قشنگ فکراشون رو بکنن!!
اینم یه دروغ دیگه که نشون می ده خودش هیچ مدیریتی نداره تو این زمینه و مامانش همکارس!
(این که مامانش همکارس یه مسئله ی جدا و قابل بررسی هست، الآن بحثم رو دروغگوئیش هست!)
نظر شما چیه؟:confused:
-
سلام عزيزم
با چيزايى كه گفتى اين آقا در مورد چيزاى به اين كوچيكى دروغ ميگه فردا پس فردا ميخواد چيكار كنه ولى به هرحال بازم بيشتر فكر كن و جلسات آشنائيتو بيشتر تا بهتر بتونى بفهمى اين آقا چيكارس شايد واقعاً خودش نميفهمه داره چيكار ميكنه.
-
سلام
فقط در سوالاتی با درجه اهمیت این چنینی دروغ هاشون رو فهمیدید؟یا دروغهای بزرگتر و مهمتری بوده که ازشون شنیده باشید؟
این مسایل چون خیلی مهم نیست خیلی ها به خودشون اجازه میدن در موردش راست نگن.(به درست و غلطش کاری ندارم).شاید چون فکر می کنن حالا چه توفیری داره بگم دستمم شکسته بود.اونم مثلا 10 سال پیش.
من که بیشتر احساس کردم ایشون ادمی هست که همه چیز رو نمی گه.
فقط خدا
-
1- مورد اول مهم است. نه تنها بخاطر پنهان کاری، بلکه درگیری و چاقو خوردن در زمان سربازی.
بهتر هست که کامل روشن بشه.
2- به نظرم مهم نیست. شاید فراموش کرده بوده یا براش مهم نبوده. اون را به عنوان یک خط موبایل نمی دیده. فقط تجربه یه سیم کارت ارزون یا ...
بعید به نظر می رسه قصدش دروغگویی بوده.
3- خیلی مهم نیست. حتی از جنبه دوم که توی پرانتز گفتید.
دیکتاتور و حاکم مطلق که نیست. کلیت موضوع دست خودشه، ولی کاری هست که با نظر و همراهی خانواده دارند انجام می دن.
شما می گی مادرش نباید هیچ نظری داشته باشه؟ هیچ کمکی به پسرش بکنه؟ اگر فکر می کنه جایی خلاف عرف و رسومات معمول هست بهش بگه؟
اگر قرار باشه اینقدر مادرش را نادیده بگیره، فردا هم شما را نادیده می گیره.
نظر من این هست که برای سنجش میزان دخالت مادر در زندگیتون، بجای سنجیدن پسر، باید مادر را بیشتر بسنجی.
که تا چه حد کنترل گر و مداخله گر هست و بعد پسر را که چقدر مطیع است.
مطیع بودن پسر اشکالی نداره، اگر مادر عاقل باشه. اطاعت از مادر عاقل و مدبر مگه ایرادی داره؟
-
سلام
باچندتامثال نمیشه لیبل دروغگویی به کسی زدولی شماحواستون روجمع کنیدچون پایه دروغهای بزرگ دروغهای کوچک هست اینکه شماپرسیدیدعمل کردیدیانه؟وایشون جواب درست ندادندوبعدچندجلسه مابین حرفهاشون توضیح دادندخودش جای سواله چه عواملی باعث شده ایشون نخوان راستش روبگند(میگن دروغگوفراموش کارم هست)
شمابیایدیه کاری کنیداین دفعه که قراره باهم حرف بزنیدبطورمستقیم سوالهاتون رونپرسیدغیرمستقیم بپرسیدببینیددراینصورت چطوری جواب میدند
-
در کنار راه کار های دوستان، شاید بد نباشه اگر شکت بیشتر شد؛ به طور مستقیم بهش بگید این مساله رو و بگید من دلیل این تناقضات رو متوجه نمیشم.
یا واقعا این مسائل براش پیش پا افتاده بوده و حواسش نبوده و .... که خوب احتمالا در این موقعیت عذر خواهی میکنه و توضیح میده که فراموش کردم یا به فلان دلیل من اصلا این منظور رو نداشتم یا ......
اگر واقعا اهل دروغ باشه؛ خوب گارد میگیره و ...
این اتفاق برا یکی از دوستان من افتاده بود و دوست من رو در رو کرده بود که چرا در این مورد دروغ گفتید(محل و میزان تحصیلات رو دروغ گفته بود). پسر هم گارد گرفته بود و گفته بود "مگه مهمه؟"
خوب با دیدن چنین حرکت و جوابی معلومه طرف چی کارست.
-
یه مورده دیگه که خودش دروغ نگفت اما این جوری بود:
پدرش به داداشم گفته بود که تو سربازی معاون کلانتری بوده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
همچین چیزی غیره ممکنه، چونه با مدرک تحصیلی که این داره و تو تهران، عمراً معاون کالانتری باشه! مگه معاون کلانتری بودن الکیه! من یادمه، سمتش رو گفت، اما فراموش کردم، اما معاون کلانتری نبود!:199:
دو حالت پیش می یاد:
1- یا باباش دروغ گفته!
2- یا این به باباش اینا دروغ گفته!
نمی دونم!:confused:
در مورده این که مامانش گفته بذار خوب فکراشونو بکنن و بعد زنگ بزنیم، اتفاقا من خیلی از مامانش خوشم اومد، چرا که مثه بقیه استرس به آدم وارد نمی کرد!
تازه این حرفش یه نکته ی دیگه رو هم می رسونه، من تا قبلش فکر می کردم یه انسان صبور و این که می خواد با دقت انتخاب کنه هستش، اما با این حرفش هیجان از کله حرکاته بدنش می بارید و شک کردم که مامانش داره کنترلش می کنه و این خوده واقعی اش هست! حالا این بحثش جداس!
تأکید هم کردم که در زمینه ی این که مامانش روش تسلط داره و ... الآن نمی خوام بحث کنم!
به هر حال از دوستانی که راهنمایی کردن خیلی ممنونم.:72::72:
حسم می گه با این ازدواج نمی کنم! همه هم بم می گن تو که جوابت نه هستش چرا کشش می دی!
نمی دونم!:confused:
-
ایوب عزیز
اگر من درست حدس زده باشم این همون خاستگاری است که در مورد خسیس بودنش سوال کرده بودی؟!:)
به نظر من و با توجه به نوشتهاتون احساستون به ایشون منفی است ولی عقلتون میخواد یک دلیل منطقی بیاره و بعد جواب منفی بده؟!
یک جورایی انگار بین عقل و احساس گیر کردید سعی کنید در جلسات بیشتری ایشون رو بررسی کنید
ولی بدون عینک بدبینی، ولی بهرجهت باید احساس و عقلتون کاملا هم راستا بشند من به این نتیجه رسیدم که هرچقدر عقل یک نفر رو تایید بکنه ولی احساس نفی بکنه اون رابطه با عقل تنها بجایی نمی رسه. با امتیاز بندی در معیارهای خودتون و براورد دیده ها و شنید هاتون از ایشون امیدوارم با توکل بر خداوند به یک تصمیم منطقی برسید.:323: