زخم زبون های همسرم منو افسرده کرده
احتمالا اینو که بخونید میگید تو که اینهمه مسئله دیگه تو زندگیت داشتی چرا کلید کرده بودی رو رابطه جنسی؟در واقع من گمان میکردم اون مسئله که حل بشه خود به خود صبوری منم بیشتر میشه و سایر مشکلات دیگه برام بولد نیست به هر حال اون مسئله به نوعی حل شد(منم شدم سرد مثل اون دیگه هیچ تمایلی به رابطه ندارم حتی اونم بخواد نه نمیگم اما هیچ همکاری و علاقه ای نشون نمیدم اونم که عادت به شیوه ی قبل که مبتنی بر همکاری و اشتیاق من بود داره خود به خود منصرف میشه تظاهرم نمیکنم واقعا بیزار شدم از رابطه و از این بابت راضیم)مشکل فعلی من اینه زخم زبونهای همسرم تا ازش میخوام یه کاری رو انجام بده میگه من وقت ندارم تو که از صبح تا شب تو خونه جلوی باد کولر لم دادی انجامش بده!!این کارها گاهی کارهای کاملا مردونه س مثلا موعد اجاره تمومه و قراره جابه جاشیم گاهی میگه توبرو خونه پیدا کن آخه یه زن تو این شهر بی درو پیکر تنهایی بره خونه ببینه من اصلا احساس امنیت نمیکنم !!یا لوله کشی خونه مشکل پیدا میکنه میگه خودت درستش کن!!آنتن تلویزیون، تعمیر شوفاژ، تعویض لامپ و...البته اینا خورده کارهاییه که نیاز به متخصص نداره و از من بر میاد و اغلب انجامش هم میدم اما وظیفه ی من نیست که هست؟! انتظار دارم لا اقل بدونه دارم لطف میکنم نه اینکه با چنین لحنی ازم بخواد!!رو دوتا جمله ش حساسیت پیدا کردم 1- وقت ندارم2- تو که از صبح تا شب تو خونه ایقبلا میگفت از صبح تا شب میخوری و میری دسشویی که یه مرتبه زدم به سیم آخر وبعد از این جمله ش نصفه شب با بچه ماشینو برداشتم و زدم به جاده و...گفتم یا میریم ته دره یا یه جای دیگه اما به هر حال از دست زخم زبونای تو راحت میشیم . دیوونگی کردم اما به هر حال مسئله حل شد و اون جمله از دهنش افتاد.دلم میخواد بهش بگم بابا به چه زبونی حالیت کنم منم دلم میخواد تو خونه نباشم شرایط توئه که منو پاگیر خونه کرده اینم جای تشکرته؟ من به شدت مایلم درسم رو ادامه بدم یا سرکار برم اما شرایط زندگی این اجازه رو نمیدهضمنا من آدم عامی و بی اطلاعی نیستم مطالعه میکنم اخبار روز رو دنبال میکنم اطلاعات عمومی بالا و قدرت بیان خوبی دارم اما همسرم منو یه کلفت که کنج خونه میخوره و میخوابه میبینه!!!ظاهرا از کلفتیم هم کاملا راضی نیست!!!