-
دروغ های شوهرم و خیانت
سلام.من به یک مشکل جدید برخورد کردم گفته بودم که 1 ساله عقد کردم ولی جدیدا متوجه شدم
شوهرم بهم حتی سر مسائل بی اهمیت بهم دروغ میگه وقتی هم که دلیل ازش میپرسم به روی خودش
اصلا نمیاره یا میگه حالا دیگه گذشته جدیدا هم ی مسئله پیش اومده که نمیدونم باید اسمشو بذارم
خیانت یا نه اما لازمه بگم قبلا شوهرم به ی دختر اس داده بود و بعد که من فهمیدم اول گفت دوستش بوده که از گوشی اون اس داده و قبول نکرد ی بار دیگه هم فهمیدم میخواسته با یکی دوست شه ولی
عذاب وجدان گرفته و اینکارو نکرده بعد از این ماجراها کلی جنگ و دعوا داشتیم و قول و قسم که دیگه تکرار نمیشه ولی حالا چند شب پیش شوهرم خواب بود و من دیدم ک ی نفر براش میس گذاشت به
اسم عروسک شوهرم نفهمید که من فهمیدم اما من شماره رو برداشته بودم و ز زدم دیدم دختره الان باید چیکار کنم؟ من خیلی نگرانم لطفا کمکم کنید. اینم بگم که شوهرم ی مدته که کمتر میاد پیشم و
مثل قبل نیست که میگه گرفتاره کاره من حس میکنم زیادی از علاقه من به خودش مطمئنه واسه همین نادیدم میگیره و فکر میکنه هرجور باشه و هرکاری کنه من باهاشم.
ببخشید طولانی شد لطفا کمکم کنید.........
- - - Updated - - -
اینم بگم که همیشه از لحاظ ظاهری به خودم میرسم از محبت هم تا حالا چیزی کم نذاشتم حتی با وجود اذیت های مادرش بازم هیچ وقت پیشش از خونواده اش بد نگفتم بعضی وقتا بهش گیر دادم نمیگم همیشه خوب بودم ولی چیزی کم نذاشتم که بخواد دنبال کسی بره. همیشه هم میگه خیلی دوسم داره ولی تو رفتار نتونسته ثابت کنه.........
-
با سلام به شما دوست گرامي .... متاسفانه اين مشکلات دربين خانواده ها رو به فزوني گذاشته ! اگه ميشه ازخودتون وخانواده تون وهمسرتون وديدگاه هاي خودتون وعقايدتون برامون بگيد درچه خانواده هايي بزرگ شديد وفرهنگ معاشرت چجوري تعريف شده وهمچنين وضعيت تحصيلي خودتون وهمسرتون ... درحال حاضر سعي کنيد به هيچ عنوان اين موضوع به کشمکش وبي احترامي تبديل نشه سعي کنيد ازحرکت هاي انفجاري دوري کنيد البته بد هم نيست دراين شراي ما يه سنجشي بر روي خودمون به عنوان يه همسر وانتظارات زنا شويي ورفتارهاي خودمون داشته باشيم آسيب شناسي موضوع وريشه يابي اون خيلي بيشتر به هما کمک ميکنه تا درگير شدن .. شما هم به توصيه اين برادر خود سعي کن از تخريب کردن فضاي زندگي خودتون تحت هر شرايطي پرهيز کني اين موضوع ميتونه ريشه هاي مختلف داشته باشه ولي هرچي باشه درحد واندازه ارزش زندگي شما نيست ... سعي کن احتياط کني وخويشتن داري ودريک موقع خوب ....تاکيد ميکنم شرايط خوب خيلي صميمانه با اون دراين مورد حرف بزني بدون اينکه بخواي اون حساس کني ويا سرزنش کني ويا اينکه کتوجه بشه زير نظر قرارگرفته ... البته اگه بيشتر ازخودتون بگيد ميشه بيشتر به اين قضيه پرداخته بشه
-
من 21 سالمه و شوهرم 23 هر دو لیسانس هستیم و هم دانشگاهی بودیم از نظر اقتصاد و فرهنگ خانواده ها هر دو خانواده تقریبا در یک سطح هستند از همون روز اول من به شوهرم گفته بودم که هر زمانی هر کاری بخواد بکنه به من دروغ نگه چون میفهمم و تقریبا همیشه هم ی جورایی فهمیدم که دروغ گفته. از نظر ارتباطی شوهرم خیلییییییییییییییی زیادی به قول خودش اجتماعیه زود با همه جور میشه ولی در رابطه با دختر چیزی که من دیدم سعی کرده رعایت کنه البته میگم چیزی که من دیدم دیگه نمیدونم پشت سرم چه جوریه..
تا حالا هم پیش اومده وقتی که خیلی با هم خوب بودیم پرسیدم چی میشه که مردا به زنشون خیانت میکنن گفته بعضی از مردا مریضن یا اینکار عادتشونه ولی همیشه اینو تاکید کرده که از من راضیه حتی خودش میگه که من سر تر از اونم میگه نمیدونم چیکار خوبی کردم که تورو دارم و اگه صد سال دیگه بگذره بازم تورو انتخاب میکنم ولی الن نمیدونم اینا همش حرف بوده یا از ته دل بوده.........
-
چقدر شبیه سال اول زندگی ماست دقیقا همون حرفا
امیدوارم هرگز اتفاقهایی که تو زندگیم افتاد برای تو پیش نیاد
جدی بگیر
جدی بگیر
حتما حتما حتما پیش مشاور برو
کاش من هم همون سال اول پیش مشاور میرفتم
-
چند بار پیشنهاد دادم بریم پیش مشاور اما به هیچ وجه قبول نمیکنه. خواهش میکنم کمکم کنید یکی بیاد راهکار بده دارم دیوونه میشم. نمیدونم باید چیکار کنم خیلی دارم ازش دلسرد میشم..............