+ما بدون هم میمیریم...

سلام دوستای گلم...
من و اون همدیگرو دوست داریم ،عاشقه هم هستیم ،حاضریم واسه هم بمیریم،فکر نکنین همه این حرفام الکی و از روی هوسه نه اینطور نیست ،همه اینا واسه من و اون طی گذشت زمان ثابت شده.من هم خودشو خوب می شناسم هم خانوادشو.
خانوادیه اونم منو خوب می شناسن وبا ازدواج من واون موافقن،ولی خانواده من از این موضوع زیاد اطلاع ندارن ومن از نظر اونا با خبر نیستم .ما از همه نظر فرهنگی،اقتصادی ،خانوادگی،مذهبی،اجتماعی،و ..به هم می خوریم ولی خوب یه خورده روزگار بر وفق مراد ما نیست تنها وتنها مشکل اون اینه که یه شغل ثابت نداره خیلی دنبالش گشته و میگرده ولی خوب نیست که نیست که نیست ...هم اون خسته شده هم من تنها چیزی که توی این 7ماه اشنایی ما رو سرپا نگه داشته عشق به هم رسیدن و کنار هم زندگی کردنه .اون سرمایه نداره که بخوادخودش کاری رو راه بندازه .ما باید چیکار کنیم ؟؟؟؟؟؟صبرمون تموم شده !!!!!!عشق ما یه عشق پاک وواقعی ،ما همدیگرو میخوایم واسه زندگی واسه اینده ولی این مشکل بزرگ رو چه طوری حل کنیم؟؟؟؟؟!!!!

سلام .
چرا هیچکس کمک نمی کنه،راهنمایی نمی کنه .اخه من به کمک شما نیاز دارم که اومدم اینجا مشکلم رومطرح کردم وگرنه دلیلی واسه مطرح کردنش نبود.**مگه ما همدرد هم نیستیم پس چرا با هم همدردی نمی کنیم**کجاین همراهان تالار؟؟؟!!!؟؟؟
حالا اگه کسی نمی تونه کمک موثر کنه لا اقل همدردی که می تونه بکنه ؟؟؟؟؟اینوطوری من دلم خوشه که حداقل کسی هست که حرفمو درک کنه....

سلام عسلک عزیزم.
نمیدونم از کجا شروع کنم و چی بگم اصلا قصد دخالت و نصیحت ندارم فقط میخوام از خودم بگم.
من 10 سال با شوهرم دوست بودم عاشق هم بودیم و واسه هم میمردیم. من با خانواده اون در ارتباط بودم ولی خانواده من یه چیزایی فهمیده بودن ولی من انکار میکردم. یک سال خانواده شوهرم التماس میکردن که مامانم اجازه خواستگاری بده ولی قبول نمیکرد تا بالاخره با نارضایتی مجبور شد و ما ازدواج کردیم. شاید باورت نشه دقیقا از روزی که ما نامزد کردیم همه چیز عوض شد خیلی کم همدیگرو میدیدیم اصلا گردش و تفرح نداشتیم. همش میگفتم کاش هنوز دوست بودیم اون موقع هرکس میگفت اینجوری میشه اونجوری میشه میگفتم نه ما فرق میکنیم ما عاشق همیم ولی عشق فقط تو دوستیه که نشون داده میشه. نمیگم الان دوست نداریم نه هنوزم عاشقیم ولی مشکلات زندگی علاقمونو کم کرده دیگه واسه هم نمیمیریم. حالا فهمیده که هنوز نمیتونه همه وقتشو واسه من بذاره و میره پیش دوستاش.
تونموقع روزی 3 یا 4 ساعتش به من اختصاص داشت و فکر میکرد که خیلی خوبه اگه همیشه با هم باشیم ولی حالا مبینه که اشتباهه.
عشق بعد از ازدواج با زمان دوستی خیلی خیلی فرق میکنه.
....................
این راهنمایی رو از خواهرت قبول کن نذار خانواده ات مجبور شن اگه اونا موففقت یا مخالفتی میکنن به صلاحته اونا رو مثل من دشمن خودت فرض نکن.
موفق و شاد باشی

سلام، به خانم روژين پيشنهاد مي كنم كتاب مردان مريخي زنان ونوسي را بخونن، به عسلك خانم هم ميگم به خدا توكل كن ، ان شاالله با تكيه به عقل واحترام به احساس تصميم درستي مي گيريد و مشكلات حل ميشه، فقط بدونين همه آدما مسايلي دارن كه با درايت و همفكري با افراد ذيصلاح ميتونن حلشون كنن، اينارو بخاطر همدردي باهاتون گفتم چون من ذيصلاح براي نظر دادن در مورد شما نيستم. موفق باشيد.

سلام عزیزم این که مشکل بزرگی نیست
کار پیدا می کنه
وضعت که از من بدتر نیست
من و اون هم 7 ماهه با هم دوستیم واسه هم می میریم و عاشق هم دیکه ایم ولی اون نه تنها کار نداره سربازیش هم هنوز تموم نشده خونواده اش هم تا جدودی با من مخالفن یعنی با اینکه من عروسشون بشم مخالفن

ولی چون دوستش دارم و مطمئنم که اون هم منو دوست داره صبر می کنم تا حداقل خدمتش تموم بشه و یه کار خوب دست و پا کنه
مشکل خونواده اش هم حل می شه
زیاد غصه نخور خدا بزرکه

سلام .ممنون از دوستای گلم .
روژین عزیز از شما ممنونم که منو دوستانه راهنمایی کردی وتجربیات خودتو دراختیار من گذاشتی،ولی اگه اشکال نداشته باشه من میخوام نظر شخصی خودم رو درمورد شما بدم خواهش میکنم ناراحت نشو. من فکر میکنم 10سال رابطه واسه دوستی خیلی خیلی زیاده،یعنی اگه شما رابطه ی دوستی تون رو به یکسال تا دوسال تموم میکردین و با هم ازدواج میکردین اون عشق ودوست داشتن و علاقه ی شدید طوری که واسه هم حاضرباشین بمیرین دقیقا دردوران پس از دوستی شما اتفاق میفتاد ولی چون شما مدت زیادی حالا به هر علتی با هم دوست بودین تمام احساسات قشنگ و زیبای بعد از ازدواج برای شما دردوران دوستی اتفاق افتاده وهمین باعث شده که وقتی با هم ازدواج کردین دیگه بعد از گذشت 10سال عشقتوتون اون طراوت وقشنگی اول که معمولابعد هر ازدواجی اتفاق میفته رو نداشته باشه.از دست من ناراحن نشی عزیزم ولی من دوست ندارم رابطه دوستی ما بیشتر از یکسال طول بکشه چون اونطوری هم واسه من هم واسه خودش مشکلات زیادی پیش میاد .درضمن من گفتم نظر خونوادم رو نمی دونم یعنی با اینکه پدر ومادرم خانواده ی اونا رو میشناسن ولی هیچ نظری ندادن .بازم ازت ممنونم امیدوارم بتونی عاشقانه همسرت رو دوست داشته باش درست مثل روزای اول .golpesar عزیز ازت ممنونم موفق باشی،jahangardعزیزم ازشما هم به خاطر امیدواری که به من دادی ممنون من واست دعا میکنم که ان شا الله مشکلات حل بشه و درکنارش خوشبخت بشی.