شما جاي من بودين چي كار ميكردين
سلام
من مشكلات روحي و جسمي زيادي دارم كه باعث شده نتوونم زندگي كنم و مدام به خودكشي فكر ميكنم به خصوص از حدود يه سال پيش مدام واسم مشكل پيش مياد و من هر بار سعي كردم
واسه مشكلم راه حلي پيدا كنم و از خدا كمك خواستم اما از حدود دو هفته پيش مشكلي واسم پيش اومده كه داغونم كرده انگار دستامو با زنجير بستن نمتوونم هيچ كاري كنم خسته شدم از اين همه مشكل كم آوردم و ميدونم زندگي واسم فايده اي نداره اين يه سال من تو يه جهنم زندگي كردم
نميخوام زياد طولانيش كنم يه شرح حال ميگم شايد راهنمايي شما دوستان منو به زندگي اميدوار كنه
من قبلا خيلي خوشگل بودم البته اينو اطرافيانم به من ميگفتن من دختر شاد و سرزنده اي بودم
و تو اطرافيانم به انرژي معروف بودم اما هر خواستگاري كه داشتم ملاكش زيبايي بود خودشون ميگفتن
و منم واسه يه مشكل دخترونه خواستگارامو رد ميكردم
يه مدت واسه همين افسرده شدم يهو وزنم 10 كيلو پايين اومد و اين كاهش وزن باعث شد مشكلي كه
باعث شده بود خواستگارامو رد كنم حل بشه ولي صورتم قشنگي قبلش و نداشت از طرفي افسردگي
باعث شد كه ريزش موي وحشتناكي پيدا كنم هر دكتري هم كه رفتم گفتن ارثيه كاريش نميشه كرد و من بدتر افسرده شدم تا اينكه بعد از چند ماه به يه دكتر مراجعه كردم و اميدوارم كرد اما يه دارويي
به من داد كه نميدونم از اون بود يا از چيز ديگه ولي در عرض چند روز دوباره اون مشكل لعنتي بدتر از قبل واسم پيش اومد و از طرفي صورتم هم ورم شديدي كرد ورم صورتم منو تا حد جنون برد امابعد از
چندهفته كم كم درست شد چند ماه بعد هم ريزش موهام قطع شد كم كم داشتم به زندگي اميدوار ميشدم كه دوهفته پيش به دليل شرايط سخت زندگيم افسرده شدم و چند روز مدام گريه ميكردم
يه روز كه از خواب بيدار شدم ديدم صورتم نصف شده گونه هام آب شده و صورتم به طرز زشتي
نا متقارن شده الان دو هفته گذشته اما صورتم خوب نشده نميدونم چيكار كنم راهي جز خودكشي
واسم نمونده
خجالت ميكشم از خونه برم بيرون حتي دانشگاهم نميرم
اينم بگم كه من چند ترم قبل به خاطر افسردگي مشروط شدم و اگه اين ترم هم مشروط بشم
اخراج ميشم ولي اصلا نميتوونم درس بخونم
من شرايط خيلي سختي دارم فقر شديد مالي بي توجهي خونوادم و اذيت و ازار هاي خواهر و برادرم
بيشتر منو به خودكشي تحريك ميكنه
وقتي ميبينم سنم بالا رفته و تنها موندم بدتر نا اميد ميشم و نمفهمم چرا اينقدر بد ميارم
من 23 سالمه و تو اين سالها اتفاق هايي برام افتاده كه مطمئنم هركس ديگه اي بود تا حالا
هزاربار خودشو كشته بود اما هميشه صبر كردم و نا اميد نشدم اما ديگه تحمل ندارم زندگي با من
سر ياري نداره
اگه شما جاي من بودين چي كار ميكردين ؟به زندگي ادامه ميدادين ؟