-
علاقه ی زیاد و ترس از آن
سلام به همه ی دوستان:smug::rolleyes:
من مدت یک سال و هشت ماه هست که با یکی از پسرهای دانشکده آشنا هستم.قبل از اون هم در دانشکده می شناختمشون.پسری هستن کاملا خودساخته و راستگو.اما باب آشنایی توسط من باز شد :312: بعد از مدتی به ایشون علاقه پیدا کردم.در ابتدا تنها دو دوست و هم دانشکده ای بودیم.بعد از مدت چند ماه بهشون وابسته نه دلبسته شدم:o:love_heart::love_heart: بسیار زیاد بسیار بسیار زیاد.ایشون هم من رو دوست داشتن اما به خاطر اینکه من وابسته نشم هیچ وقت ابراز علاقه نمی کردند.اما من کاملا به ایشون می گفتم که دوستشون دارم .تا حدود 6 ماه بعد که ایشون هم به من گفتن که من رو دوست دارن و به خاطر نداشتن شرایط ازدواج بود که ابراز نمی کردند.بعد از اون ازشون خواستم با پدرم صحبت کنند.دو بار پدرم رو دیدند و پدرم هم از ایشون خوششون اومد.خانواده ایشون هم تماس گرفتن و آخر این ماه جلسه آشنایی گذاشته شده.
مشکل من اینه که ترس دارم از اینکه خودم در ابتدا عاشق شدم. میترسم فردا روزی مشکل ایجاد شه. در تمام این مدت هیچ وقت هیچ وقت به روی من نیاوردن.خیلی زیاد هم من رو دوست دارن.رابطه مون کاملا خوب هست.ایشون خیلی خود ساخته هستند و من رو و عشقم رو کاملا درک میکنند.میتونم بگم الان خودش هم کمتر از من عاشق نیست و خیلی برای آینده در تلاش هستند. مشکل دوم من اینه که نمی تونم بهش ابراز علاقع نکنم.آخه واقعا دیوونشم:228:. دوست دارم همش بهش بگم چقدر دوستش دارم.هر دوی ما دانشجوی سال آخر کارشناسی ارشد هستیم.
خوشحال میشم کمکم کنید...
:325:
-
حداقل توی این مرحله بگذار کمی زحمت بکشه.
مرحله خواستگاری و بله برون و ...
خیلی هلو بپر تو گلو بشه، بعدش زیاد راضی نیست.
مردها دوست دارند یک کمی هم زحمت بکشند برای به دست آوردن دختر موردنظرشون.
همه کارها از طرف شما بوده. آشنایی، دوستی، ابراز علاقه، درخواست خواستگاری و ...
-
سلام.
اوایل که بهش ابراز علاقه کردین عکس العملشون چی بود ؟
قضیه خواستگاری و ازدواج از طرف کی مطرح شد ؟
چه شرایطی رو براش گذاشتین و اون قبول کرده ؟ اصلا شرطی براش گذاشتین ؟
اون چی ؟ شرایطی برای شما گذاشته ؟ چیزی که شما حتما باید قبول کنید ؟
از نکات منفی این آقا هم برامون بگو .
حتما.
-
سلام آسمانی عزیز
من نمی تونستم بدون اون زندگی کنم.موضوع ازدواج از طرف من عنوان شد.اوایل میگفتن که شرایط ازدواج رو ندارن و از اینکه من بهشون دلبسته شده بودم ناراحت بودن.بیشتر به خاطر من بود میگفتن حداقل 4 سال طول میکشه که سربازی برن و مستقل بشن.برای همین همه تلاششون رو می کردن که من زیاد وابسته نشم.من میگفتم صبر میکنم و در عمل هم بهشون نشون دادم.ایشون فکر می کردن من دچار عشق آتشینی شدم که ممکنه دوام نیارم و بعدها تو سختی ها جا بزنم.توی این مدت سختی های زیادی رو کشیدم ولی جا نزدم. اینکه من موضوع ازدواج رو مطرح کردم رو هیچ وقت در تمام این مدت به روی من نیاوردن و همیشه طوری برخورد میکنن که من به این موضوع فکر نکنم.
ازشون خواستم سریع تر موضوع را با خانواده خودشون هم در میون بگذارن و این کار رو کردن.
از نظر اخلاقی هیچ مشکلی ندارن و بین همه ی بچه های دانشکده مشهور بودن به راستگویی و صداقت.برای هر تصمیمی که میگیرن قبلش خوب فکر میکنند.دهن بین نیستند طوری که حتی اگر من ازش کاری رو بخوام که به نظرش نادرست باشه اون کار رو انجام نمیدن.خانواده سر شناسی هستن.
من خیلی دوستش دارم و همیشه بهش ابراز علاقه می کنم و اون شدت دوست داشتن من رو میدونه ولی هیچ وقت سو استفاده نکرده و برای اینکه نشون بده که اون هم به همین اندازه من رو دوست داره خیلی تلاش میکنه و در عمل در همه چیز جلو افتاده.
این رو بگم که ما در مقطع کارشناسی هم دانشکده ای بودیم و در مقطع ارشد در دو شهر که 1000 کیلومتر فاصله داره تحصیل می کنیم.شرایط تحصیلی خوبی داریم و قصد ادامه تحصیل در خارج از کشور داریم و ایشون و من همه ی تلاشمون رو می کنیم که بتونیم بورس بشیم.
-
این سوالات رو پرسیدم برای اینکه بدونم این ازدواج چقدر احساسیه .
شما تقریبا هیچ نکته منفی ای از ایشون ذکر نکردید و فقط تعریف کردید. این نشون میده شما تقریبا احساسی برخورد کردید . در آینده دیدن هر صفت منفی این آقا شما رو شوک زده خواهد کرد. و در واقع اگر صفت منفی ای از ایشون ببینید بین آدمی که در ذهنتون ساختید و آدمی که در واقعیت در کنارتونه فاصله خواهد افتاد و این روی زندگی و محبت شما تاثیر خواهد گذاشت.
مسلما همه ما انسانیم و انسان در ذات خودش هیچ وقت کامل نیست و همه ما ایراداتی داریم. با خوندن این تاپیک شما من از این نگران نیستم که ممکنه ایشون در آینده به شما در این خصوص چیزی بگن یا احیانا شما رو سرکوفت کنن.
از این نگران شدم که شما تقریبا هیچ صفت منفی ای رو در این آقا نمی بینید و این موضوع نگران کننده ست. سعی کنید چشماتونو بازکنید و ایرادات رفتاری اون رو هم ببینید . هیچ انسانی کامل نیست . اما اینکه کدوم نقایص برای ما قابل تحمل هستن و کدوم نیستن در آینده زندگی ما رو خواهد ساخت.
سعی کنید قبل از ازدواج خوب چشماتونو باز کنید. هر ایراد رفتاری که از طرف مقابل می بینید هرچند هم که کوچیک باشن رو ده برابر بزرگ کنید و ببینید که برای شما قابل تحمل هستن یا خیر.
حتی در مورد سرکوفت زدن احتمالی ایشون خودتون رو آماده کنید. ببینید اگه یه روزی این اتفاق بیفته میزان تحمل شما و عکس العمل شما چی خواهد بود .
راز زندگی موفق کنترل رفتارهای خودمونه . نه دیگران . روی خودتون و میزان تحملتون کار کنید.
موفق باشید.
-
بله آسمانی عزیز .این موضوعی که شما اشاره میکنید یعنی دیدن معایب ایشون از طرف خانواده هم به من گوش زد شده و من بیشتر بهش توجه می کنم.بله شده از موضوعی ناراحت شدم و به ایشون گفتم در اون زمان عذرخواهی نکردن ولی در صدد حل مشکل براومدن و هیچ وقت دوباره تکرار نشده.
- - - Updated - - -
از نگرانی خودم هم باهاش حرف زدم ازم خواست نگران نباشم و با دید بد به آینده نگاه نکنم.اینکه شروع کننده رابطه من بودم رو هیچ یک از افراد خانواده و دوستان نمی دونند.
-
چه پسر خوبی
واقعا بهت تبریک میگم امیدوارم خوشبخت باشین
-
اکر رفتاری ازش می بینی که مطابق میلت نیست بهش نگو،این باعث می شه
تا زمان ازدواج موقتن رفتارشو مطابق میلت کنه ولی بعدش بشه همون آدم قبل.
-
هیچ وقت باهاش رابطی جنسی برقرار نکن و رابطتون بزار در همین حد بمونه و شما هم زیاد بهش ابراز علاقه نکن چون ممکنه از دستش بدی . پسر دیدش بهش دستور میده و دختر گوشش پس حواستو جمع کن عزیزم
-
از وقتی وارد همدردی شدم و مشکلاتی که ممکن بعد از ازدواج پیش بیاد رو میخونم ترسم بیشتر شده.کاش کسی کمکم می کرد.
- - - Updated - - -
دارم تلاش میکنم منطقی تر برخورد کنم.من باید دنبال چه نقاط ضعفی در این آقا باشم.یه جورایی حساس تر شدم به برخورداش.درموووونده ام