امروز نامزدم رفت مهریشو به اجرا گذاشت.بنده هم هفته قبل رفتم اظهارنامه دعوت به زندگی براش فرستادم.
آیا ایشون میتونه هم مهریشو بگیره و هم زندگی نکنه؟
اگه قرار باشه مهریشو بدم دیگه لزومی به طلاق دادنش نمیبینم
دوستان لطفا راهنمایی کنید.
نمایش نسخه قابل چاپ
امروز نامزدم رفت مهریشو به اجرا گذاشت.بنده هم هفته قبل رفتم اظهارنامه دعوت به زندگی براش فرستادم.
آیا ایشون میتونه هم مهریشو بگیره و هم زندگی نکنه؟
اگه قرار باشه مهریشو بدم دیگه لزومی به طلاق دادنش نمیبینم
دوستان لطفا راهنمایی کنید.
اومدم اینجا باهات همدردی کنم
دقیقا نمی دونم اما فکر کنم اینطوری باشه اون می تونه مهریه اش روبگیره و شما به علت عدم تمکین ایشون اجازه ازدواج دوم قانونی بگیرید
و معمولا در این شرایط شما می تونید طلاقش ندید و مجدادا ازدواج کنید. دیدم اکثر کسایی که می خواهند اذیت کنن طرفشون رو تا مهریه ندن این کار ر می کنند.
کارتون اصلا درست نیست
می خواین طلاقش بدین اما مهریه ندین اینطور که متوجه شدم هم خدارو می خواین هم خرمارو
بذاره بره بدون اینکه چیزی طلب کنه؟؟؟؟؟؟؟؟
اگه مهریه بخواد طلاقش نمیدین؟؟؟؟؟؟؟
ایشون باکره هستن؟؟؟؟؟؟
جناب محرک
در جواب سوال شما:
بله اما اگرنقل قول:
آیا ایشون میتونه هم مهریشو بگیره و هم زندگی نکنه؟
اگر نامزدتان باکره باشند و اگر مهر ایشان عندالمطالبه باشد، طبق ماده 1085 (رای وحدت رویه) نامزدتان می توانند حق حبس خودشان را به اجرا بگذارند و شما باید به تعهد عندالمطالبه بودن، چه معسر باشید یا دارای ثروت، ابتدا مهر را( کامل یا قسط ) پرداخت نمائید و سپس ایشان تمکین کنند
آقای محرک!
سلام. قدری آرام تر برادر. به خودت مسلط باش.
مجبور شدم برم تاپیکهای قبلی ات رو بخونم تا ببینم اینهمه آشفتگی ات برای چیه.
این زندگی شما برای اینکه موفق باشه و به سر انجام برسه، یک مرد آرام و مدیر و مدبر میخواد.
مردی که در پی چهار تا حرف چند تا خانواده را بهم نریزه و تصمیم به کشت و کشتار نگیره!
مردی که اونقدر زنش (وقتی عقدته همسرته) رو از خودش بیزار و نا امید نکنه که بره حلقه اش رو که نماد مهر و محبت و عشق و دلبستگی اش هست را با چیز دیگری عوض کنه.
مردی که وقتی خانمهای فامیل حتی مادر یا خواهر خودش بهش میگن خانومت اومد و به ما فحش داد، بگذاره هیجانات فرو کش کنه، بعد در آرامش با همسرش صحبت کنه و بخواد ماجرا را بدون هیچگونه پیش داوری از زبان خودش بشنوه. اگر همسرش میگفت من این کار را نکردم، دو تا نتیجه از این موضوع بگیره: یا واقعا همسرش اینکار رو نکرده--یا اینکه همسرش اینکار رو کرده اما انکارش به معنی اینکه از کرده خودش پشیمان و خجالت زده است در حدی که براش سخته به این حرکت زشت اعتراف کنه. در اینصورت به همسرش اطمینان میکرد و بهش میگفت که خوشحالم که در مورد تو اشتباه نکردم، و در لفافه حد و حدود را تعیین میکرد که اگر چنین اتفاقی میافتاد به صلاح این زندگی نوپا نبود.
به هر حال این رابطه نامزدی که من بهش میگم ازدواج چون عقد هستید و زن و شوهرید در واقع هم شرعی و هم قانونی، یعنی پای یک تعهدی را برای بودن با هم برای یک عمر امضا کردید. به هم تعهد دادید که همدیگر را خوشبخت کنید و زندگی رو برای هم شیرین کنید.
آقای محرک! نقدی که من دارم اول از اسم شما شروع میشه. این اسمی که شما انتخاب کردید دقیقا اونکاری است که در مورد خانمتون انجام میدید. شما تبدیل شدید به یک محرک! و هر کاری میکنید که ایشون رو به اشتباه وادار کنید. نکنید این کار رو برادر من!
هر دوی شما بنظر میاد که دو نفر آدم احساسی و هیجانی هستید که عین کوه آتشفشان به فعالیت در میایید و گدازه های خشم رو فورانی بیرون میریزید و این گدازه های خشم، هر چیزی که سر راهش هست رو میخواد با خودش ذوب و نابود کنه! از جمله اینکه ایشون رفتارهای بچگانه ای میکنه و شما بدتر از ایشون تصمیم های اشتباه تری بگیرید.
این رابطه چه بخواهد به یک زندگی مالامال از عشق تبدیل بشود و چه بخواهد به طلاق منجر شود، نیاز به تدبیر دارد. شما متاسفانه سلاح تدبیر رو با هیجان و ندانم کاری و خشم و لج بازی عوض کردی!
یک لحظه بشین فکر کن! ببین عدم کنترل هیجانات و احساسات کار رو به اینجا کشوند! میخواهی همینطوری ادامه بدی؟ نگاه کن ببین عنوان تاپیکهات رو چطور انتخاب میکنی و توی پستهات چی ها نوشتی!
صبر برادر من صبر! گر صبر کنی زغوره حلوا سازم! صبر به این معنی نیست که هیچ کاری نکنی. اتفاقا توی این شرایط باید کاری کرد. اما معناش هم این نیست که کار شما سه سوته جواب بده! دانه های تدبیر رو بکار و بشین به انتطار، گاهی آب بده، گاهی کود بده و گاهی با این دانه ها حرف بزن! به وقتش ثمره اش کامت رو شیرین خواهد کرد!
آرام باش. الان فعلا اولین کاری که باید بکنی این است که خودت رو آرام کنی. از جو سازی و دخالت دادن مادر و بقیه هم در خانواده پرهیز کن. بعد توی آرامش بشین خیلی مردانه با خودت سنگهاتو وا بکن. ببین در دراز مدت چی به نفع زندگیته . به این فکر نکن که الان چه طوری حال زنم رو بگیرم. به این فکر کن که این همون زنی است که باهات پای سفره عقد نشست و بهت یک *بله* گفت به اندازه یک عمر با هم بودن و عشق ورزیدن. تو با محبت دل این دختر رو بدست آوردی. و تصویر یک مرد دوست داشتنی و قابل عشق ورزیدن را برای اون ساختی. الان ایشون از شما همین رو میخواد. ازت میخواد مرد زندگیش باشی و در این شرایطی که پای خانواده ها به میان کشیده شده و همه چیز بهم ریخته، شما تدبیری بکنی.
متاسفانه کار افتاده دست خانواده ها و تحریکات دیگران و حرف و حدیثها و ...
شما سعی کن با صبر و پشتکار و درایت، کنترل اوضاع را به بهترین شکل به دست خودتون دو تا، بدست عقل و منطقتون بندازی. باهاش لجبازی نکن. زمینه را برای لجبازی ایشان فراهم نکن. پاشو برو یه دوش بگیر، آرام شو. خوشتیپ کن. عطر و ادکلنی به خودت بزن، با یک لبخند دلنشین از همونها که وقتی میخواستی دلش رو ببری به لبت میاوردی. یک شاخه گل بگیر و برو سراغش. با هم یک غذای دو نفره برید بیرون. وقتی دیدیش با عشق توی چشمهاش نگاه کن و بهش بگو خوبی خانومم! عزیزم! و...خلاصه دلشو بلرزون!
از اختلافاتی که پیش آمده حرف نزن. فقط اگر ایشون خواست حرفی بزنه، بهش بگو چی کار کنیم که دیگه این مسائل پیش نیاد. بهش بگو هر چی که پیش اومده از ندانم کاری و هیجان مداری هر دوی ما پیش اومده. الان چه کار کنیم که بتونیم عشقمون رو پایدار نگه داریم، حرمتها رو حفظ کنیم و خلاصه نگذاریم که بینمون دیواری به وجود بیاد. بهش بگو که عاشقش هستی و همه سعیت رو میکنی که نگذاری گزندی به زندگیتون برسه. بهش بگو که پشتش می ایستی مثل کوه! بهش میگی فقط از همسرت این انتظار رو داری که حریم خصوصی قائل باشه برای زندگیتون و بهت اعتماد کنه و اجازه بده اختلافها بین خودتون حل بشه. بهش بگو هر زندگی اختلاف داره اما شما سعی میکنی با عشقی که بهم دارید این اختلافها را به بهترین شکل با تفاهم و همدلی حل کنید. بهش بگو عزیزم * من هم اشتباه کردم* *من هم احساسی عمل کردم* و بعد بگو هر دوی ما اشتباهاتی داشتیم که باید ازش درس بگیریم.
دیگه خیلی هم نمیخواد روی این قضیه اختلاف مانور بدی.
بهش بگو که مایل به طلاق نیستی و زنت رو با همه دنیا عوض نمیکنی (حتی اگر مادرت رو بیشتر دوست داری، این دروغ تاکتیکی رو بگو برادر من!) بهش بگو زنت رو میخوای و ازش بخواه که کمکت کنه در اولین فرصت بتونید زمینه های شروع زندگی رو فراهم کنید.
خلاصه کلی احساسات خرج کن منتها از نوع مثبت اش!
و چکیده حرفم اینه که: شاید یک آدم احساساتی نتونه احساساتش رو تعطیل کنه، اما عین انرژی که میتونه از حالتی به حالت دیگه در بیاد، براحتی آب خوردن میشه سویچ کرد به احساسات مثبت که البته من لابلای حرفها و پستهای قبلی ات یه چشمه هاییش رو دیدم!! کنترل احساسات ات رو بدست بگیر و نگذار احساسات کنترل تو رو بدست بگیره. فهمیدی؟
تو میتونی پسر!
برو ببینم چیکار میکنی.