عاشقم ...ازدواج کنم یا نه .

سلام به همه
من یه پسر 21 ساله هستم .
عاشق یه دختر 18 ساله شدم .
نه الانا 3 ساله عاشقشم .

دختره همسایمونه . و با برادرش دوست جونی هستم .
و عاشقشم اما میترسم اگه برادرش بفهمه بزنه زیر دوستی چندساله .
برادرش میدونه من چنتا دوست دختر داشتم اما فقط در حد تلفن بودن و نه بیشتر .(اما الان پشیمونم)
واسه همین عاشقشم اما نمیتونم باهاش ازدواج کنم.
اونم منو دوس داره .

اما گفتم میرم با خانواده صحبت میکنم .
با خانواده در مورد ازدواج باهاش صحبت کردم مخالفن ...
اما میشه راضیشون کرد.


نمیدونم برم جلو یا نه ..؟؟؟؟


و میدونم احتمال اینکه نشه باهاش ازدواج کرد زیاده ...واسه همین احتمال داره بخوام با یه نفر دگه ازدواج کنم هست .

ایا ازدواج با وجودی که عاشق یه نفر دگه هستم درسته یا نه . ؟

از یه طرف میگم برم جلو .... و برم خواستگاریش . (اما اصلا برادرش قبول میکنه .؟؟
شما حساب کن یه نفر که قبلا میدونین دوس دختر داشته اومده خواستگاری خواهرتون اجازه میدین....الان پشیمون شدم چرا دوس دختر داشتم )

از یه طرف میگم با کس دگه ای ازدواج کنم اونو فراموش میکنم .

از یه طرف میگم اومدم فراموش نکردم اون دختر چه گناهی داره که باید تابان کار منو پس بده ...و میترسم به کسی که باهاش ازدواج کردم خیانت کنم .

دوستان از خیانت متنفرم .

راه حل بدین واقعا میخوام ازدواج کنم چون
میترسم بدتر از این الوده شم . (منظورم رابطه جنسی نامشروع هست موقعیتش 2 بار پیش اومده اما خودمو کنترل کردم و نرفتم )

بخدا نمیدونم چیکار کنم .
الان مثل سگ پشیمونم چرا دوس دختر داشتم .

سلام
فعلا صبر کنید تا سنتون کمی بالاتر بره بعدش
21 سال و 18 سال برای ازدواج هنوز زوده
ایشالله تا 24-25 صبر بفرمایید تا معیارهای واقعی ازدواج رو پیدا کنید و بعدش اقدام کنید
تا اون موقع هم مطمئن باشید دوستتون به سنی رسیده که تشخیص بده داشتن دوست دختر برای شما مانع ازدواج نمیشه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط هدف

سلام
فعلا صبر کنید تا سنتون کمی بالاتر بره بعدش
21 سال و 18 سال برای ازدواج هنوز زوده
ایشالله تا 24-25 صبر بفرمایید تا معیارهای واقعی ازدواج رو پیدا کنید و بعدش اقدام کنید
تا اون موقع هم مطمئن باشید دوستتون به سنی رسیده که تشخیص بده داشتن دوست دختر برای شما مانع ازدواج نمیشه

---

چرا مد شده همه میگن 24 یا 25 ...
مگه ادم 20 ساله چه مشکلی داره .
نکنه 24 ساله خونش رنگین تر میشه .
ادمی هم هست که 18 سالشه . اما عقلش از یه ادم 30 ساله هم بیشتره

داداش من میگم نمیتونم خودمو کنترل کنم . شما میگی 5 سال صبر کن .
حتما الانم بعضیا میخوان بگن نمیتونی خودتو کنترل کنی روزه بگیر.

با زبون بی زبونی می گی می خوام به خطر سکس ازدواج کنم ما هم می گیم

به خاطر این ازدواج کنی فردا که آتیشت ملایم شد به چه کنم می افتی.

یه بچه 18ساله هیچ وقت به اندازه آدم 30 ساله درک نداره شاید یه 30 ساله

رفتاراش در حد 18 ساله باشه ولی برعکسش نمی شه.

2رود زندگی سبز
الان سن جفتتون واسه ازدواج کمه.
مطمئن باش تا 25 سالگی، چ ازدواج کنی چ نکنی چنبار عاشق میشی و هربار می فهمی ک سری قبلی چقد مسخره عاشق شدی. منم سن مناسب رو24-25 میدونم. چون اون موقع غلبه احساس بر عقل کمتره
مسئله فوران 3کس،برای تو تنها نیس و گریبان گیر همه جووناس. ونحوه برخورد با این موضوع ب فرهنگ برمیگرده
تو ام باید مث بقیه خودتو نگهداری. از هر 10هزار ازدواج اینطوری 2 تاش به موفقیت می انجامه

من برعکس همه این دوستان مخالف این حرفم که تو سن شما نمیشه ازدواج کرد من سه تا داداشام تو سن شما ازدواج کردند . همشون هم موفقند از ازدواج هر کدومشون سال هاست می گذره و بچه دارند . ببین آدم با آأم فرق میکنه . حتما در خود دیدی که می خواهی ازدواج کنی. اما قبلش خوب فکر هات رو بکن و از طریق خانواده برو جلو. البته موقعیت مالی مهمه ها . اگه خاواده ساپرت می کنند برو جلو وگرنه می مونی .
شما جلو برو یا جواب آره است یا نه
اگه آره بود که مبارکه
اگه نه بود فردا حسرت این رو نمی خوری که اگه جلو می رفتم شاید به من می دادانش .
راستی داداش این خانم تا حالا دوست دختر نداشتن ؟
اگه داشتن که می دونن اقتضا سن بوده و دلیل بر خیانت شما نیست
اما تنها از طریق خانواده برو جلو
یعنی مادرت زنگ بزنه به مادر اون ها بگه می خواهیم بیایم واسه امر خیر

سلام.من حس ميكنم شما مثل برادرمي.اونم خيلي زود عاشق شد وخيلي زود ازدواج كرد.خانومش يك سال ازش بزرگتره وخيلي خوشبختن.برادرم توسن 23سالگي (توتمام فاميل از همه زودتر) ازدواج كرد.همه ميگفتن چراگذاشتين؟اما اون روپاي خودش ايستاده بود وبايكي شركت تاسيس كرده بود وخانومش مهندسشون بود.برادرم از اول هم احترام مامانمو مارو داشت وهم هيچ وقت هيچ وقت هيچ مساله اي از همسرو زندگيشو به بيرون از خونه نمياورد.الان كه30سالشه هنوز هيچكدوم از همسنو سالاش ازدواج نكردن وهميشه بهش ميگفتنو ميگن چراخودتو گرفتار كردي؟اما برادرم فقط وفقط به ظاهر شنونده است اما تا حالا كلمه عزيزم از زبونش نيفتاده.همه حسرت زندگيش ميخورن.بعد از اينكه ازدواج كرد رزقو روزيش فراوون شد چون همه زندگيش براي همسرش بود(قبل ازدواج دوست دختر داشت اما تو يك فرصت مناسب به خانومش گفته بود من هر كاري كردم ديگه هيچوقت تكرار نميكنم.وجدا هيچوقت خيانت نكرده).البته ما رو هم هيچوقت فراموش نكرده وبهترين فرزند وبرادر دنياست.هيچ وقت با خانومش لجبازي نميكنه ومراعات حالشو ميكنه.هر وقت ميريم خونش مامانم ميگه من كيف ميكنم ميبينم پسرم به همسرش كمك ميكنه نميزاره خانومش خسته بشه.اين درصورتيه كه پدرم تمام رفتاراش درست برعكس برادرم بود.اما برادرم از اشتباه ديگران درس گرفت.اگر ازدواج كردين هيچ وقت پشت همسرتونو خالي نكنين وسياست داشته باشين.