شوهرم بسیار تحت نفوذ مادرش است
کمتر از یکسال هست که ازدواج کردم. انتخاب مادرشوهرم بودم. خانواده شوهرم از هر نظر (اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ...) از ما پایین تر بودن ولی اینا هیچکدوم مهم نبود چون اگه بالاتر هم بودن ما همین مشکلات رو باز داشتیم چون مشکل زندگی من و شوهرم یک فرده به اسم مادرشوهر. از همون اولین روزای بعد از عقد ایشون با اینکه بسیار مذهبی نشون می دادن در صدد مالیدن پوز بنده به خاک بودن. یک جورایی میخواستن تسلط خودشون رو به من نشون بدن. تا وقتی که تایید میشدن که هیچی ولی اگه حتی یک ذره احساس میکردن من از خونواده م صحبت میکنم روترش میکردن. لازم به ذکره با خانواده شوهرشون که ارتباط رو قطع کردن. عروس اولشون تو مشتشونه حتی خونواده خودشون هم زیاد باهاشون کاری ندارن. این خانوم از نفوذ پدر بنده روی پسرشون و حتی من خیلی میترسن. با اینکه پدر من اصلا با زندگی ما کاری ندارن. این خانوم فکر میکنن که با تحقیر دیگران میتونن خودشون رو بالا بکشن. فعلا هم که باعث شدن من و همسرم بیست روز با هم قهر و عید رو از هم جدا باشیم به دلیل یه ناراحتی کوچولوی من و همسرم از همدیگه. و الان بعد از بیست روز همسرم میگه تا از مادرم عذرخواهی نکنی نمیام دنبالت. با اینکه دو ساعت پیشش که بهش زنگ زدم گفت همین حالا میام خونه تون و میارمت. خدا شاهده که کوچکترین بی احترامی به مادرش نکردم با انیکه توی این مدت زندگی کلی بی احترامی دیدم و شنیدم. اصلا نمیدونم آیا زندگی کردن با همچین مردی درسته یا نه؟ خواهش میکنم هر کی میتونه کمکم کنه.
سپاسگزارم