-
مرگ تدریجی یک رویا
بسم الله الرحمن الرحیم
مرگ تدریجی یک رویا
مرگ تدریجی یک رویا نام مجموعه ای تلویزیونی است که از چندی پیش از سیمای جمهوری اسلامی در حال پخش شدنه . مجموعه ای که ای بسا فیلمنامه اش به تنهایی – و حتی بدون حضور بازیگرانی خوش نام – کافی بود تا یک سریال تلویزیونی متفاوت و نسبتا جذاب رو به نمایش بگذاره .
داستان سریال گرچه از سویی دارای صبغه معمول بوده و سوژه ای خانوادگی رو دنبال میکنه اما از سوی دیگه موضوعی اجتماعی – سیاسی و در حقیقت و بطور پنهان چگونگی جذب برخی نخبه ها توسط خارج نشین ها و همراهی اپوزیسیون داخل با اونها رو دنبال می کنه ، قصه ای که برای دیدن آخر اون باید منتظر موند و سریال رو دنبال کرد .
هدف از طرح موضوع پرداختن به این مجموعه نبوده و نیست گو اینکه شخصا فقط کلیاتی از داستان می دونم و جزییات این مجموعه رو دنبال نمی کنم . اما نکته ای است که باید دانسته شود :
همه ما از زمانی که مفهوم زندگی رو - حتی بسیار مبهم و کلی – درک می کنیم آمال و آرزوها و آینده ای رو برای خودمون ترسیم می کنیم که گرچه هر روزی که می گذره آجری از بنای عمر گذاشته میشه اما اینکه این روی هم گذاشتن آجرها تا چه حد اون بنا و ساختمان مطلوب رویاها و آرزوهامون رو می سازه نکته ای است که عموما با اون مشکل داریم .
حقیقت اینه که این راه و روش ما برای زندگیه که تعیین میکنه سریال زندگی ما "مرگ تدریجی یک رویا " ست و یا نه " تحقق تدریجی یک رویا " ؟
اگه نوشته قبلی ام در تالار با عنوان "منطق فازی " که اونرو در نگاهی گذرا به منطق فازی و ارتباطش با "نوع نگاه به زندگی" اختصاص دادم خونده باشید درخواهید یافت که با همون نگاه منطق فازی (Fuzzy Logic) و نه منطق صفر و یکی زندگی ما و نوع انتخابمون در برهه برهه حیاتمون ، یا آمال و آرزوهامون رو می سازه و "تحقق تدریجی یک رویا" رو که برای هر بخش از زندگی سعادتی به ارمغان میاره رو شاهد خواهیم بود یا نه با اشتباهاتی که متاسفانه می تونند ریزش بهمنی داشته باشند "مرگ تدریجی یک رویا " رو برامون رقم بزنه و سقف ناخرسندی از زندگی رو روی سرمون هوار کنه - اتفاقی که برای خیلی هامون رخ میده .
ریزش بهمنی مقوله ای که دوست دارم ازم بخواهید تا مستقلا راجع بهش مطلبی بنویسم گو اینکه سر فرصت شاید خودم بهش پرداختم .
باور کنید "مرگ تدریجی یک رویا " میگه برآیند این زندگی حاصل تک تک تصمیم های کوچک و بزرگ ماست و هیچ حرکتی در زندگی انجام نمیدیم مگر اونکه روی محصول زندگی – البته در اندازه خودش – تاثیر خودش رو میگذاره . الگوی منطق فازی در زندگی میگه با یک تصمیم غلط ، با یک اشتباه ، با یک گناه شما همه چیز رو از دست ندادید و زندگی صفر و یک نیست که یک خطا همه چیز رو نابود کنه اما در عین حال هر فعلی وزن و تاثیر خودش رو داره لذا نه تنها به دلیل تاثیر اعمال باید سعی در پرهیز از گناه و اشتباه نمود بلکه از این جهت که ممکنه خطا و اشتباهی خاص وزنش حیاتی باشه و همه چیز رو به یکبار فنا کنه باید کنترل بیشتری روی خود و تصمیماتمون داشته باشیم .
-
RE: مرگ تدریجی یک رویا
جناب آرمانخواه
همانطور كه مطلعيد من ستوالاتي را در قسمت منطق فازي عنوان كردم كه با خواندن مطلب بعدي شما كه اين تاپيك است سئوالهايم بيشتر و بيشتر شد. مرگ تدريجي يك رويا چطور مي تواند با منظق فازي كه مطرح نموديد مطابقت داشته باشد چرا كه در داستان اين فيلم مي بينيم كه خانم بسيار دوست دارند مدرنيته زندگي كرده و تمام اوقاتشان به كارنويسندگي پرداخته شود در صورتي كه بايد كارهايي امثال خانه داري و بچه داري انجام داده و يا موظف بودند خواسته هاي شوهرشان را برآورده كنند. حتي درقسمتي در فيلم مشاهده كردم كه خانم مارال دوست داشت تا صبح بنويسد اما شوهر او اصرار داشت كه مانند خانمهاي خانه دار ديگر شبها را زود بخوابد و به شوهرش رسيدگي كند. مگر نه اينكه اينگونه اجبارها ( نه فقط از سوي شوهر بلكه از تمامي جنبه هاي كاري،شغلي ،خانوادگي و ...) منطق صفر و يك را به اثبات مي رساند. بايد يا كاري را انجام داد يا نداد. چگونگي آن مهم نيست. مهم نتيجه آن است. اگر نتيجه كاري با كيفيت ارائه نشود نمي پرسند كدام دليل در هنگام انجام كار باعث شد تا كيفيت كار شما خوب نباشد آنها تنها مي گويند نتيجه مورد قبول نيست.
من در مورد منطق فازي و صفر و يك دلم مي خواهد بيشتر بدانم و مي دانم كه شما مي توانيد كمك كنيد. حتي حاضرم كتابهاي مرتبط را به من معرفي كنيد تا سريعاً از بازار انقلاب تهران آن را تهيه كنم و بخوانم تا از اين سردرگمي عجيب و شيرين كه در آن دست و پا مي زنم رهايي يابم.
-
RE: مرگ تدریجی یک رویا
بنده به منطق فازی فعلاً کاری ندارم،اما این سریال کذایی بسیار مزخرف،شعاری و عاری ار داستان پردازی خلاقانه است و گونه ای توبه نامه برای جیرانی است تا خاطرات فیلم قرمز که فیلمی سراسر فمینیستی بود و درست در نقطه مقابل این سریال،از یادها برود.کسانی را که گونه ای دیگر می اندیشند و زندگی می کنند که خلاف رویه ماست،دچار بیماریهای روانی،تنهایی و خودبیگانگی و بسیار منفعل و دارای رذایل شخصیتی نشان می دهد.
خیلی متأسفم از این سریال های شعاری و کارگردان آن.
-
RE: مرگ تدریجی یک رویا
با سلام
من پاسخ آقای گرد آفرید رو که خوندم چیزی به خاطرم نگذشت جز اینکه بگم :
خییلی ممنوون !
-
RE: مرگ تدریجی یک رویا
ولی به نظر من داستان این فیلم اصلاً شعاری نیست.
برخورد همسر مارال با او بسیار منطقی و متین و عاقلانه است او به همسرش به عنوان یک انسان آزاد می نگرد و در هیچ زمان ، آزادی انتخاب و بیان عقیده را از او نگرفته است.
کلاً رفتار همه افراد خانواده شوهر مارال با او بسیار محترمانه است خصوصاً پدر شوهر
در واقع این فیلم نشانگر طریقه درست ارتباط زن و شوهرمی باشد.
-
RE: مرگ تدریجی یک رویا
پونه 20 درود بر شما
بنده نخست اینکه به دیدگاه شما احترام گذاشته و دوم آنکه باید این را بگویم،اشتباه از من بوده که بحث آرمانخواه!! را منحرف کرده ام و از شما هم عدم ادامه این انحراف را می خواهم؛ با این شرح پایانی در دایره همین انحراف که سناریست این سریال بسیار تک بعدی داستان را نگاشته و کسانی را که منش و روش آنها را نمی پسندد،بسیارعصبی،ندانم کار و نابالغ و تأثیرپذیر نشان داده است؛
اگر انصاف داشته باشیم،این را در لحظه لحظه سریال به عینه می بینیم و این سیاه و سفید دیدن جهان و آدم ها اصلاً درست نیست.اما برویم سر اصل مطلب و نوشتار آرمانخواه گرامی . . . . .
دوست ارجمندم آرمانخواه؛گزینش قهرمان،ضدقهرمان و شخصیتهای این سریال برای بیان منطق فازی یا انتخاب آنها برای شرح تأثیرات تصمیمات ما در زندگی و سعادت ما کاری از بنیاد نادرست است؛چرا؟
زیر انسانهای درون این سریال یا خوب خوب اند،مانند شوهر مارال و همه اغضای خانواده اش که دیدگاهی ویژه دارند و حتی حجاب مورد پسند عرف ما که البته تنها عرف و قانون درست جهان نیست و همگان آن را نمی پذیرند و باور ندارند یا بد بد هستند مثل:خواهر مارال:ساناز و دوستان او و برادر ساناز ومارال و نیز عنصر نامطلوب نشان داده شده و خارج نشینی مانند:داریوش آریان.
آیا براستی می توان بر پایه داستان پردازی تک بعدی این سریال به منطق فازی پرداخت و یا چگونگی تصمیمات درست یا نادرست آنها را مبنایی برای صحبت؟!!!!مگر می شود پایه گفتمان درباره یک امر دانشی و خردورزانه را بر یک امر اشتباه وصرفاً ارزشی،قرار داد؟
شمات ببنید،شخصیتهای منفور این سریال همه نامهای پارسی دارند:ساناز و داریوش+آریان!!!آیا این درست است؟آیا درست است که نام پادشاه ایراندوست و خیرخواه هخامنشی را که افتخار ایران زمین است،با این کار به لجن بکشیم و جالب است که در همه فیلمها و سریالها اوضاع بر هیمن منوال است!!!!هر چی دزد،قاچاقچی ،قاتل و بی ناموس است نامهای پارسی دارند!!!!
آیا واقعاً گزینش این سریال بی معنا و سبک،محمل خوبی برای شرح یک موضوع علمی می باشد؟؟؟؟؟ . . . . .
-
RE: مرگ تدریجی یک رویا
با سلام
جدای از بحث این سریاله مورد بحث(که من به انتظار بازی پولاد کیمیایی می بینمش) باید به عرضتون برسونم:
این حس ناسیونالیستیه شما اقای گرد افرید قابل احترامه
اما...
یه چیزی که به نظر رسید بگم اینه که مراقب تعصب خشک و بی روح و کذایی باشیم که موجبات درجازدن های مکرر رو فراهم میکنه و نمود عینیه اون رو میتونیم در وضعیت دینداریه فعلیه خودمون جستجو کنیم که با درست کردن یه تابو از اون دیگه جرات سوال تحقیق ریشه ای رو از اون گرفتیم و نمی تونیم زیاد در اجزائش و جزئیاتش به برسی بپردازیم که مبادا طلسم بشیم...
به نظر من این مطلق نگاه کردن ها افت بدخیمی برای حقیقت ایجاد میکنه.
-
RE: مرگ تدریجی یک رویا
منم با نظر گردآفرید عزیز کاملاًموافقم . شخصیتهای داستان بسیار غیر قابل باور بودند و مخصوصاً خانواده ی همسر مارال که سفید سفید و به قولی آدم خوبه بودند . من هر وقت تلویزیون روشن بود و می دیدم همش با خودم می گفتم چه سریالایی به خورد ما می دن واقعاً کار ضعیفی بود و طبق معمول در راستای سیاست های نظام جمهوری اسلامی ایران ...
-
RE: مرگ تدریجی یک رویا
با تشکر از آقای آرمانخواه،
فکر می کنم منظور کلی ایشون از مطرح کردن این بحث، نام این سریال و روند کلی داستان بود که نشون میداد هر تصمیمی که ما توی زندگی می گیریم ما رو به سمت رسیدن به خواسته ها یا نرسیدن به اونها می کشونه. اینکه تصمیمات کوچکی که به چشم هم نمی آیند امکان دارد زندگی آینده ما رو تحت تأثیر خودش قرار بده و ...
اما در کل من هم با این سریال موافق نبودم، شخصیتهای خاکستری در این سریال وجود نداشت، تنها کسی که کمی خاکستری بود همون شخصیت مارال بود. اما اینکه تمام افرادی رو که در خارج از ایران زندگی می کنن، افرادی ناموفق و نالایق نشون میدن، اصلا کار درستی نیست، یا به قول آقای گردآفرید انتخاب نامها و ...
:72: