بدی کردن فامیل ها در حق ما و نا ارامی در خانه

سلام

مشکلی که تو خونمون وجود داره و هیچوقت حل نشده و واقعا نمیدونم چکار باید بکنم
مشکل این هست که 80%فامیل های ما در حق ما خیلی خیلی خیلی بدی کردند باعث شدن تو دوران جوونی مادرم بمونه بین در ماشین سقط جنین کنه...بخاطر اذیت هایی و فشار هایی که فامیل های پدرم در حق مادرم که اونموقع تاززه اوایل زندگیشون بود این اتفاقات بیافته.چندین سال از اون زمان گذشته و الان بچه های اونا بزرگ شدنو سالی یک بار برای دیدن ما میان شهر ما با اون همه ازار هنوز روابط برقراره و پدرم میگه شما باید بهشون احترام بذارید هر موقع اونا میان خونمون یا پدرم بهشون زنگ میزنه یا اونا زنگ میزنن یه بحثی بین پدر مادرم رخ میده و با هم شدیدا سر مسائل گذشته بحث میکنن مادرم میگه اونا در حق ما اون همه بدی کردن چرا ما دوباره بهشون خوبی کنیم وقتی جواب خوبی رو با بدی میدن پدرم هم میگه ما باز باید خوبی کنیمو جواب بدی رو با خوبی بدیم و درگیری سر این موضوع ادامه پیدا میکنه....من هم بین این بحث و دعوا نمیدونم چیکار باید بکنم.نمیتونم درسمو بخونم و تمرکز کنم...شما بگید چیکار کنم این مشکل بین مادر پدرم حل بشه؟من ارامش میخوام.نمیدونم کامل توضیح دادم یا نه.

متاسفانه بچه ها برای اصلاح روابط بین پدر و مادر به اونصورت کاری نمی تونند بکنند.


غیر از مورد سقط جنین که بعید است عمدی باشد، مثالی نزدی.
چه بدی به شما می کنند؟

یک راهش این است که گاهی با مادرت بشینی صحبت کنی. بذاری درد دلهاش را بکنه و بعد کمکش کنی که اونها را ببخشه.
موضوع سقط جنین را با دقت گوش کنی و سعی کنی عوامل دیگه ای که در اون ماجرا دخیل بودند را به مادر نشون بدی.
بعید می دونم هر آدمی هرچقدر هم بد باشه یا بی توجه، زن جوانی را از عمد در شرایطی قرار بده که بچه اش سقط بشه. دشمن که نبودند.
سعی کن به مادرت کمک کنی که خوبی های اونها را هم ببینه.

چرا عمدی بوده..سیلیی که با زدنش یه گوش مادرم ناشنوا شد ابنم عمدی بود
درسته هیچ کاری از دستم بر نمیاد
دو ماه میومدن تو خونمون میخوردن مبخوابیدن دو ماه...دوماه
مادرم اوایل ازدواجشون که چی بگم حدود 10 سالی فقط از مهمونا پذیرایی میکرد و هیچی نمیگفت
الان حدود 10 سالی که تازه تو خونمون ارامش بود ولی اونا نمیومدن بحث محبت دوباره پدرم به اونا هست که باعث میشه همیشه سر این موضوع تو خونه بحثی به وجود بیاد
مادرم حق داره نمیتونم بگم اون همه بدی رو قراموش کن...تو این مدت نتونسته...کم بدی نکردن من یک هزارمشونو گفتم
با این رقتارای مامان بابام خیلی عذاب میکشم
بخاطر غریبه ها که همیشه پسرفت مارو میخوان تو خونمون بحث باشه