قویتر از قبل به همدردی برگشتم اما بازم مشکلات زیادی دارم
سلام من گلاره ام دوباره اومدم این آدرس لینک قبلیمه: http://www.hamdardi.net/thread-24960.htmlبا شوهرم مشکلات فراوونی داشتم و دارم ...اما یه تغییر بزرگتو زندگیم ایجاد کردم که البته همشو مدیون آقای sci عزیز و دوستای گلم هستم و اون هم اینه که تقریبا از یه زن افسرده و دائم الخواب تبدیل به آدمی شدم که مثل بقیه آدمهای معمولی شبه میخوابم و صبح بیدارم(قبلا برعکس بودم)الان ترم 5 کلاس زبانم و هر ترم بالاترین نمره رو گرفتمدیگه مثل قبل روزی چند بار به خودکشی فکر نمیکنم و قرصهامم گذاشتم کناردیگه از اس ام اس دادنهای شبونه شوهرم دنیا سرم خراب نمیشه(یذره از شکم کم شده البته یذره)چند وقت پیش برا شوهرم دفتر چه قشنگی درست کردمو توش با عکس و نقاشی و جملات خنده دار ازش تشکر کردم بابت همه زحمتهاش و انتهای اون دفتر چند تا از دلخوریهامو نوشتم.بهش گفتم که ناراحتم که دیگه دوستم نداره و بهم بی توجه شده ازینکه دیگه باهام رابطه فیزیکی نداره عذاب میکشم و اونم چند صفحه اخر دفترچه رو برام پر کرد و نوشت فشار زیادی تو زندگی رو شونه هاشه چون بدون کمک کسی داره بار زندگی رو بدوش میکشه ...دلش میخواسته ادامه تحصیل بده اما نتونسته .میخواد زندگی در خور شان من برام بسازه واسه همین روز وشب کار میکنه(من خونه پدرم تو رفاه کامل بودن و وضعیت اقتصادی خونوادم خیلی بالاتر از خانواده همسرمه اما برا من اصلا این چیزها مهم نبود ونیست)برا نوشت دوست داره باهام رابطه جنسی داشته باشه اما چون من چند بار تو دعواهامون سر قضیه چشم چرونیهاش و اس ام اس دادنهاش بهش گفتم هوس بازه بهش برخورده و دیگه نمیتونه بهم نزدیک شه(البته من بعد از خوندن این نوشته هاش یه عالمه گریه کردمو خودم دو بار برا رابطه پیشقدم شدم و بعد ازون خودش کماکان مثل قدیم شد)نمیدونم چرا؟اخرشم بهم گفت میدونم که توی تمام زندگی به خاطر من از همه چیت گذشتی و میگذری منم میخوام تو رو خوشحال کنم واسه همین اینهمه سعی میکنمنوشتن اون دفترچه معجزه کرد البته فقط یه هفته دوباره زندگی به روال عادیش برگشتنمیدونم چطوری بهش بگم اگه بخاطر من اینهمه کار میکنی چه فایده من تو خونه بزرگ و زیبا زندگی کنم اما کنار هم شاد نباشیم...چه فایده که حتی حوصله حرف زدن با من هم نداشته باشی؟سرتونو درد نمیارم الان ازتون میخوام کمکم کنید و بهم بگین بعد اینکه خودمو ازون وضعیت رکود وبیحالی دراوردم چطوری با شوهرم ارتباط دائم (نه فقط یک هفته داشته باشم)ظاهرا باید هرروز دفترچه درست کنم؟؟در مورد مسائل جنسیمون چیکار کنم چون یبار یه حرفی زدم همش من باید پیشقدم بشم؟اونهم تا حالا یه عالمه بد وبیراه بهم گفته اما من بخشیدمشو همشو فراموش کردم ومجازاتش نکردمیکی بهم بگه سیاست زنونه یعنی چی بلد نیستمبابت نوشته های پراکنده ام عذرخواهی میکنم.ذهنم خیلی اشفته اس