دو نفر بدون اطلاع من به خواستگار قبلیم اطلاع دادن که من نظرم عوض شده و بیاد خواستگاری. حس می کنم خیلی کوچیک شدم!
سلام. حدود یک سال پیش دوست برادرم به خواستگاری من اومد. من واقعا از ایشون خوشم می اومد. اما به خاطر اینکه سربازی نرفته بودن، ردشون کردم. اما بعد از یه مدت که تحقیق کردم، پشیمون شدم. چندوقت پیش یه خواستگار برام اومد که ایشون هم سربازی نرفته بودن و من تصمیم داشتم بهشون جدی فکر کنم. ولی خب خانواده می دونستن که من در واقع از دوست برادرم خوشم می یاد. حدود یک هفته پیش، یکی از دوستام به هر ترفندی بود شماره ایشون رو از طریق برادرم به دست آورد و با ایشون تماس گرفت و موضوع رو بهشون گفت. اون آقا هم با مادرشون صحبت کردن و مادرشون هم با من تماس گرفتن و قرار گذاشتن که بریم با هم صحبت کنیم. صحبت کردیم و گویا من باید فکرام رو می کردم و با مادرشون تماس می گرفتم. که من به دوستم گفتم اصلا فکرش رو هم نکن که من خودم باهاشون تماس بگیرم و بگم که راضی ام. تا اینکه امشب برادرم تماس گرفت باهام و گفت که ایشون هم با اون آقا پسر تماس گرفتن و گفتن که نظرمن در مورد سربازی عوض شده. البته اینم بگم که من بعد از صحبت با مادر ایشون هیچی به خانواده نگفتم. چون می خواستم اول قضیه تا یه حدی جدی و حتمی بشه و مطمئن باشم که می یان خواستگاری و هم این که می خواستم اول یه سری صحبت ها رو با آقا پسر داشته باشم و اگه به توافق رسیدیم بعد اونا بیان جلو که دوباره قضیه سر یه موضوع دیگه بهم نخوره، وقتی داداشم گفت که با ایشون صحبت کرده انگار آب سرد رو من ریختن. از اینکه اونا فکر کنن من خودم به این دو نفر گفتم که باهاش صحبت کنن، دارم دیوونه می شم. به نظر شما من چه عکس العملی باید نشون بدم.؟ روزی هم که رفتم با مادرشون صحبت کنم، بهشون گفتم که من اصلا در جریان تماس دوستم با پسرشون نبودم.