خودمو دوست ندارم و به خودم احترام نمی زارم.توروخدا کمکم کنید واقعاً خسته شدم
سلام من خانمی 24 ساله ام و معماری می خونم و در همین زمینه هم یه جای دولتی کار میکنم و در یک خانواده 4 نفری زندگی می کنم .اما.... مشکل خیلی بدی دارم اینه که بیش از حد مهربونم طوریکه هر کسی بهم بدی می کنه به 1 روز نمی کشه میبخشمش و دوباره رفتار خوبی باهاش می کنم.. زیادی سازگارم با دیگران، همش طبق شرایط و اطرافیان و خانواده و دوستان به همه کنار میام تا جایی که از خواسته های شخصیم می گذرم و طبق خواست اونا رفتار می کنم....واقعاً خسته شدم نمی تونم این اخلاقمو درست کنم ، زیادی راجع به همه احساس مسئولیت می کنم همش دوست دارم همه رو کمک کنم اصلاً فکر می کنم باید اینکارو بکنم. وقتی کاری واسه کسی انجام میدم خیلی حس خوبی می کنم...اما واقعاً خسته ام می خام خودخواه باشم و می خام یه کم هم دیگرون شرایطشونو با من وفق بدم ، اصلا از خودم بدم اومده که مهربونم یا مهر طلبم!!!؟؟؟ مرسی که وقت گذاشتین این متن طولانیو خوندین.ممنون می شم کمکم کنید چون واقعاً بهش احتیاج دارم
منظورم از اینکه به خودم احترام نمی ذارم اینکه همیشه خودمو واسه کوچکترین اشتباهی سرزنش می کنم ولی از اشتباهات دیگران می گذرم .....
RE: خودمو دوست ندارم و به خودم احترام نمی زارم.توروخدا کمکم کنید واقعاً خسته شدم
[size=medium]حالا اگه يه تاپيك دختر پسريو مسال زناشويي مي زاشتم خيلي هاتون حداقل نظر مي دادين، من ازتون كمك خواستك اگه كسيو واسه دردول و راهنمايي داشتم كه اينجا نميومدم.... شما هم نااميدم كردين....
RE: خودمو دوست ندارم و به خودم احترام نمی زارم.توروخدا کمکم کنید واقعاً خسته شدم
سلام سونيا جون با متن دومت تقريبا موافقم.چون بيشتر آدما اينطورن.من وقتي تاپيك ايجاد ميكنم دوست دارم يكي به درد دلم گوش كنه وبفهمه چي ميگم.دوستان عزيزم بيشتر وقتا بهم لطف دارن.من عقيده دارم همين كه به حرف كسي گوش كني حتي اگه نظري ندي كافيه چون آدم نبايد بدون اطلاعات درستو كافي وشنيدن تمام زندگيش در موردش نظربده يا برچسب بزنه.هرچه ميخواهد دل تنگت بگو...
RE: خودمو دوست ندارم و به خودم احترام نمی زارم.توروخدا کمکم کنید واقعاً خسته شدم
سلام خانم...خوبی؟
چرا فکر می کنی شخصیتت مهرطلب شده؟ بچه چندم هستی؟ بهترین و بدترین خاطره یا خاطرات بچگیت چی هست؟
وقتی کسی ازت دلخور باشه چه حالتی بهت دست می ده؟ گفتگوهای درونیت رو بنویس.
کتاب "مهرطلبی" اثر هریت بریگر رو خوندی؟
...
RE: خودمو دوست ندارم و به خودم احترام نمی زارم.توروخدا کمکم کنید واقعاً خسته شدم
sominaجان حرف دلم روزدید
درسته اعضای تالارکمک میکنندامانه برای هرمشکلی
سعی کن خودت رودست بالابگیری هرطوری که خودت رودرنظربگیری وباخودت رفتارکنی دیگران هم دقیقاهمون رفتارروباهات دارند هرچقدربه خودت احترام بذاری همون اندازه احترام ازدیگران دریافت میکنی
درسته بخشش خوبه امانه درباره هرکاری یاشخصی
سعی کن به خودت بقبولونی که من نبایداینکارروبکنم
شماشخصیت منفعلی داریدیعنی خواست ونظردیگران براتون مهمه
میخوایدهمیشه موردتوجه دیگران باشید
شمارومهربون بشناسند
این مهم نیست که هی به خودت بگی دیگران کارم روقبول دارندیانه ،ازکارم ناراحت شدندیانه
مهم بدونیدکارتون رودرست انجام داده اید
این دفعه وقتی میخوای کاری روانجام بدی که باب میل دیگران نبودیاباعث می شدشماازخواسته هاتون بگذرید
درصورتیکه حق کسی ضایع نمیشه به فکرخودتون باشیدوبه خودتون بگیدکه من بایداون کاری روکه درسته
انجام بدم
نبایدخواسته خودم روبه خاطردیگران زیرپابذارم
سعی کن هرروزتویه برگ کاغذکارهایی روکه انجام دادی وکارهایی که به خاطردیگران انجام دادی
وکارهایی که خواسته دیگران برات مهم نبوده بلکه درستی کارمد نظرت بوده روبنویس
وسعی کن کارهایی که خواسته دیگران برات مهم نبوده بلکه درستی کارمدنظرت بوده رو هرروزبیشترش کنی
میبینی که کم کم کارهاروبه خاطرخواسته دیگران انجام نمیدی خواسته های خودت روزیرپانمیذاری
درکل سعی کن رضایت درونی ازکارهایی که انجام میدی به دست بیاری نه بیرونی
RE: خودمو دوست ندارم و به خودم احترام نمی زارم.توروخدا کمکم کنید واقعاً خسته شدم
[size=medium]خيلي ممنون از دوستاي عزيز
من بچه اول خانواده ام( كلا٢تا دختريم) هميشه هم انتظارشون ازم زياده...
بهترين خاطره ندارم و بدترينشون پدرمه كه خيلي ازش بيزارم...
وقتي كسي ازم دلخوره عذاب وجدان شديدي ميگيرم دوست دارم به هرقيمتي شده خوشحالش كنم، اصلاً احساس خيلي بدي مثل خفگي بهم دست ميده همش تو دلم باخودم حرف مي زنم و خودمو سرزنش مي كنم، حتي يه وقتايي طرف ناراحتيش ازبين هم بره باز ته دلم مي گم من كه ناراحتش كرده بودم، كلاً راجع به خودم سخت گيرم اما ديگرون رو زود مي بخشم.
بخاطر اين فكر كردم مهرطلب شدم كه جديداً احساس مي كنم تو خودم مهربونيم خالص نيست كني با انتظار يا شايد ريا قاطي شده، خودمم دقيق نمي دونم. فقط حالم داره از خودم بهم ميخوره....
اون كتابرو نخوندم
RE: خودمو دوست ندارم و به خودم احترام نمی زارم.توروخدا کمکم کنید واقعاً خسته شدم
توقعات فراوان دوران کودکی برای مودب بودن، حرف گوش کن بودن، مسئولیت پذیر بودن و مهمتر از همه اشتباه نداشتن، کودک رو به این باور می رساند که حق اشتنباه ندارد حتی اگر دیگران بی رحمانه برخورد کنند.
تنها راهکار این امر، آموزش تدریجی این مسئله هست به خودتون که شما در برابر ناراحتی بی منطق دیگران هیچ مسئولیتی ندارید. به یکایک کلماتی که نوشتم توجه فراوان داشته باشید. آموزش تدریجی. یعنی انتظار معجزه در کوتاه مدت نداشته باشید.
یک سری تاپیک در این مورد وجود داره در این سایت ، من لینکشو پیدا می کنم براتون می ذارم.
RE: خودمو دوست ندارم و به خودم احترام نمی زارم.توروخدا کمکم کنید واقعاً خسته شدم
منم خیلی مهربونی می کنم به شوهرم ولی اون من نمیخاد محبت من یه طرفه و دقیقا باید عین خاسته اون باشم :316:منم حالم ازخودم بهم میخوره دارم خفه میشم دیگه ازاین زندگی همش میخام بمیرم شومام مثه من زیادمهربونی ولی شوهرمنم میگه تو فقط اویزونی و خالص نیس و همه چی بم میگه این یکیشه توروخدا دراین مورد راهنمایی کنید منم :302::302:
RE: خودمو دوست ندارم و به خودم احترام نمی زارم.توروخدا کمکم کنید واقعاً خسته شدم
سمينا: آفرين بهش كمك كن تو خيلي آدم خوب و بزرگي هستي وااي چه حس خوبي احساس سبكي مي كنم.
من : آره حس خوبيه.( بعد از اينكه طرف قدر كارمو نمي دونه ) حالا مي گم كاش اين كارو نمي كردي الام هر چقدر خوبي مي كني فقط انتظارا ازت بيشتر ميشه و با خيال راحت بهت بدي مي كنن و فكر مي كنن هركاري كني هميشه مي بخششيشون( البته در واقعيت همه اينا واسم پيش اونده)
....
وقتي كسي يه چيزي مي گه بهم بر مي خوره الكي ميگم بهم برنخورد..
بعد به خودم ميگم خاك تو سرت بايد تو صورتش مي گفتي كه ناراحتي چرا خودتو خوب جلوه ميدي واست متاسفم سميناي احمق
RE: خودمو دوست ندارم و به خودم احترام نمی زارم.توروخدا کمکم کنید واقعاً خسته شدم
منم شرايطي كه آقامهران داشتم اما الان به خاطر كمك خدا خييييييييلللللللللي بهتر شدم.خداروشكر