حساسیت به خانم های اطراف همسرم

سلام دوستان
من یه مشکلی با همسرم دارم که روز به روز بدتر میشه و اونم اینکه روی خانم های همکارش و کلا هر چی خانم تو اطرافیانشه حساسم حتی روی دخترهای فک و فامیل . مدام کنترلش می کنم ، مبایلشو و لپتاپشو ... واقعا کلافه شدم . دیشب هم دعوای مفصلی سر این قضیه کردیم و برای اولین بار چنان سرم داد زد که ... بعد هم با هم حرف نزدیم و هر کدوم جداگانه و پشت بهم خوابیدیم . خیلی بهم برخورد . قضیه هم سر دختر یکی از اقوامشون بود که توی یه سایت بهش گفته بود از وقتی زن گرفتی ستاره سهیل شدی ! من هم نتونستم جلو خودمو بگیرم و بهش گیر دادم باز ... اونم گفت نمی دونم چرا تو انقدر احمقی. همکارهای منو که هر روز می بینمشون ول کردی چسبیدی به دختری که کیلومترها ازم فاصله داره و ایرانه.
همکارهای همسرم همه خارجی هستن . یکبار که ازش سوال کردم درباره روابط بین همکارها و اینکه مگه غیر قانونی نیست روابطشون باهم ؟ گفت مثلا بر خلاف قوانینه اما خبر نداری چه وضعیه تو شرکت . منم خیلی بدبین شدم .
موقع دعوا بهم گفت خوبه ۲۴ ساعته پیش حضرت عالی هستم و بهت گزارش پس می دم که کجا می رم و با کی میرم باز هم مشکل داری . می گه تو مشکلت روانیه باید بری پیش روانپزشک خودتو درمان کنی وگرنه کارمون بیخ پیدا می کنه .
بعد هم هیچ وقت تو آشتی پیش قدم نمیشه و من هم دلم طاقت قهر نداره نه فقط با اون بلکه با هیچ کس . چرا حال من و فکرای تو سر من رو درک نمی کنه ؟
انقدر مطالب ناراحت کننده درباره خیانت می خونم که چشمم ترسیده . مدام تصور می کنم که بهم خیانت شده و از این تصوراتم دیوونه می شم. با اینکه تا بحال هیچ خطایی از همسرم سر نزده اما بازم چشمم می ترسه .
دیشب قضیه رو به مامانم هم گفتم و همسرمم گفت تو احیانا جزییات روابط زناشویی رو برای مامانت تعریف نمی کنی ؟ (مسخره می کرد که من زیادی مطالب رو به مامانم انتقال میدم اما من نمی تونم چیزی رو از مامانم مخفی کنم و همیشه در جریان مشکلاتم می گذارمش)

بنظرتون حساست من زیاده ؟ بخدا کلافم از این وضع . باید چیکار کنم که حساسیتم کمتر بشه ؟ اصلا از بس مطالب ناگوار دیدم و خوندم از مردهای ایرانی متنفر شدم و همیشه سعی می کنم به خودم بقبولونم که همسرم با بقیه فرق داره اما ....

شما خانم ملیسا بیا نقش سوم شخص باش فرض کن این تاپیک رو کسی دیگری زده ببین آیا ایشون حساسیتش طبیعیه؟ از اون بدتر گفتن همه مشکلاتش به مادر؟!! شما خردسالید مگه؟

من در حال حاضر مشکلم حل شد یعنی به همسرم قول دادم که خودمو عوض کنم . اما واقعا نمی دونم چطور ؟ چطوری باید از این حساسیت ها کم کنم ؟ چطوری باید به ترسم غلبه کنم ؟
مامانم معتقده که باید اعتماد به نفسمو تقویت کنم و به خودم اطمینان داشته باشم . این قضیه می تونه به اعتماد به نفس ربطی داشته باشه ؟

آقای مهران مگه آدم باید خردسال باشه که راجب مسائل و مشکلاتش با مادرش که صلاحش رو همیشه می خواد صحبت کنه ؟ اتفاقا بنظر من مادر بهترین دوسته چون حداقل مطمئنی که همیشه خوبی تو رو می خواد حتی اگه اشتباه کنه

سلام خواهرخوبم
آخه چرا اين كاروميكني؟
چراميزاري شوهرت حتي اگه بهت خيانت نكرده توباعث ميشي كه شايد يه روزي خدانكرده بياد اين كارروبات بكنه
داري روباه به سمت آشيانتون ميكشوني
شوهرت معلومه آدم فهميده اي هست
ازوقتي زن گرفته اي ستاره سهيل شدي.....فرض كن پسرعموت اين حرف بهت ميزنه پس بايد به شوهرت حق اينو بدي كه غيرتي بشه
يعني شوهرت تمام وكمال دراختيار خودت باشه
شوهرت بلاخره خواهر داره
مادروپدرداره
دخترعمو ودخترخاله داره
همكار زن داره
وپسر10ساله نيست كه بلدنباشه چطورباشون ارتباط برقرار كنه تو با طرزفكرت داري به اون توهين ميكني واعتماد داري ازش سلب ميكني........اون شوهرته.......توزنشي....فقط تودوست داره........فقط متعلق به توست...........ميگن كه شوهربايد بامشت محكم بگيرن ولي واقعابايد اونومحكم بامشتمون فشاربديم؟؟؟
ببين توكودك درونت مشكل داره بايد اونو تقويت كني
مثلا خودت رويه مادرفزض كن كه يه بچه4ساله داري وباهم ميريد پارك
خب توبه بچه 4سالت اعتمادنميتوني اعتمادكني ..........اگه دستش نگيري ممكنه حين راه رفتن بيفته.......ممكنه ازت جدابشه.....وسمت جاده بره وماشين اونو بزنه.........خب همش سعي ميكني مواظبش باشي...كه كجاميره واگه بخواد كاري بكنه كه برخلاف ميلتون باشه دعواش ميكني
اين پسربچت بزرگ ميشه 15سالش ميشه......اين پسر15ساله تازه به بلوغ رسيده وفكرش بازشده ودوست داره استقلال فكري عاطفي واحتماعي داشته باشه ولي تونميتوني اونوبي اختياررها كني.......بهش قدرت اختيار ميدي تابااستفاده از قدرت تفكرش انتخاب كنه ولي اگه بعضي وقتهاجايي اشتباه كنه...تواون راهنمايي ميكني
ولي اين شوهرته يه مردبالغ!!!!!!!!!!ديگه اون بچه 4و15ساله نيست كه بخواي محدوديتش كني يابخواي كنترلش كني
نبايدبزاري فكركنه كه بهش شك داري وذهنيتت خرابه سراون
توخودت جاي شوهرت بزار اگه اون حساسيت نسبت به توداره وهمچين ذهنيتي سرت داره خودت خسته نميشي اذيت نميشي؟ميبيني بهش وفاداري ولي اون قبولت نداره چه حالي پيداميكنه؟؟؟
رابطه خودت وشوهرت ملاحظه كن ببين اصلاچه عيبي توش ميبيني كه ممكنه شوهرت بره سراع يكي ديگه
اگه واقعاعيبي داره بين خودتون حلش كنه
اعتمادبه نفست پايينه بايد اونوبالاببري
زيادهم ازاين داستانهاي خيانت نخون............ذهن خراب ميكنن....توخودت بخون ببين ريشه اين خيانتهاازكجانشآت ميگيره........نظريات روانشناسها سراين داستانهابخون ببين چي گفتن وتورعايت كن نه اينكه مخت خراب كنن وپيادش كني سرزندگيت وشوهربيچارت اذيت كني
حالامن چندبار داستانهاي تجاوز ودختر دزدي كه ميخوندم ذهنم خيلي خراب شد وازسوارشدن تاكسي خيلي ميترسيدم........ولي بعد دورهمچين داستانهايي روخط كشيدم.چون هيچ چيزجز خراب كردن مخ ندارن.......
موفق باشي گلم:72: واينقدرشوهرت اذيت نكن يه شام درست كن ويه حال وهواي رومانسي به خونت بده.....كه شب شوهرت به خونه بياد سوپرايزبشه.....وبهش بگوكه ازبس دوستش داري وسرش غيرت داري بعضي وقتهاحساس ميشي وباش آشتتي كن وبه خودت وشوهرت قول بده كه هيچ وقت اينطورنشي

سلام
ملیسای عزیز به نظرم حساسیت شما بی مورد هست و دوستان توضیح کامل دادند.
اما اینکه با مادرتون درد دل میکنید کار درستیه ولی بهتره جلوی همسرتون این کارو نکنید. چون فکر میکنه همه ی مسائلتون رو در اختیار دیگران قرار میدید و از طرفی ممکنه مادرتون به خاطر علاقه ای که به شما داره حرفی چیزی به ایشون بگه و روابط خودتون تیره و تار بشه!
شما اینو می خواید؟
به نظرم برای حل مشکلتون بهتره یاد بگیرید خودتون رو جای طرف مقابل قرار بدید. مثلا اگه همسرتون بعد دعوا به مادرش زنگ بزنه و از شما گله کنه و توضیح بده همه چیزو به ایشون چه احساسی بهتون دست میده؟
میدونید این منِ خودخواد درونتون رو باید از بین ببرید! و به دیگران هم اجازه ی نفس کشیدن و اختیارو آزادی رو بدید.
دلیل نمیشه یکی که ازدواج کرد همیشه ی خدا وقتش رو با همسرش بگذرونه!
اگه این روند رو ادامه بدید تا حدی که همسرتون خسته بشه مطمئنا خیانت هم میکنه بهتون.
بهتره به جای کتابای خیانت و این چیزا در کنارش مطالب مفید و آرامش بخش هم بخونید. زندگی رو روشن ببینید نه سیاه مطلق.
این کتابا برای آگاه کردن هست نه خراب کردن زندگی، سلب آسایش اطرافیانمون و حساسیت های بی مورد.
به جای چک کردن بیست و چهار ساعته ی همسرتون بگید به ایشون که بهش اعتماد دارید و می دونید هیچوقت خیانت نمیکنه بهتون. اونوقت مطمئن باشید زندگی برای خودتون قشنگ تر میشه.

سلام عزیزم
به نطر من یه زن هر چقدر هم که نسبت به شوهرش حساس بشه نباید بهش بگه. ببین مثلا دختر فامیلشون گفته از وقتی زن گرفتی ستاره سهیل شدی. خب اینکه خیلی خوبه چون این موضوع رو روشن میکنه که شوهرت بعد از شما باهاشون در ارتباط نبوده پس گرم کار وزندگیش بوده.
یکی دیگه هم اینکه وقتی نسبت به زنای اطراف شوهرت حساس میشی و رک وواضح حساسیتتو بهش نشون میدی ناخواسته شوهرتو متوجه زنای اطرافش کردی. یعنی هستند کسانی دوروبرت که میتونند باعث حساسیت من بشند.
ومتاسفانه بعضی از مردها وقتی متوجه این موضوع میشند تو بعضی از مسائل از این مساله سواستفاده میکنند ودوست دارند بیشتر زنشونو روی این موضوع حساس کنند. اینجاست که دیگه اوضاع بدتر وبدتر میشه. پس اگه سعی کنی حساسیتتو نشون ندی بهتره شما که موبایلشو چک میکنی اگه مورد مشکوکی نداره پس دیگه چرا حساس بشی؟