احترام نگذشتن همسرم به خانواده من در دوران عقد
با سلام به همه دوستان عزیز.
بنده 1 سال هست که از عقدم میگذره و قبل از اون نیز با همسرم 2 سال دوست بودم.
ما در دوران عقد همیشه قهر و دعوا سر این داریم که خانومم نمی خواد بیاد خونه ما و مرتب میگه از خانوادتون خوشم نمی یادو ارزشی برای خانواده من قائل نیست.این در شرایطی که خانواده بنده تا به امروز حتی بهش نگفتن بالای چشمت ابروست و اینا.
و از طرفی من احترام زیادی برای خانوادشون قائلم و خونه کل فاملاشونم میرم و خانوادش و فامیلاشون واقعا همه جا از من تعریف کردند(تعریف از خود نباشه)اما ایشون نه منزل ما نه خونه فامیل های من حاضر نیست بیاد و مدام میگه من همینم که هستم و شما دهاتی هستیدو از این مدل حرفهای خانومها.
وبارهام با منطق و خوشرویی باهاش صحبت کردم اما نه منطقیه نه حرف حالیشه.
از دوستان عزیز درخواست دارم کمک کنید.ممنون منتظرتونم.
RE: احترام نگذشتن همسرم به خانواده من در دوران عقد
گفتی که : و از طرفی من احترام زیادی برای خانوادشون قائلم و خونه کل فاملاشونم میرم و خانوادش و فامیلاشون واقعا همه جا از من تعریف کردند(تعریف از خود نباشه)اما ایشون نه منزل ما نه خونه فامیل های من حاضر نیست بیاد و مدام میگه من همینم که هستم و شما دهاتی هستیدو از این مدل حرفهای خانومها.
همه خانوم ها که اینطوری نیستن که برادر من ، ولی من فکر میکنم رفتار خودتون باعث شده که اجازه دادید همسرتون به راحتی به شما و خانواده شما بی احترامی کنن، یادمه مادرم میگفت وقتی با مادر شوهرش یه ناراحتی بینشون پیش میامد پدر مان همیشه طرف مادرش رو میگرفته بعدها که مادربزرگم (مادر شوهر مادرم) فوت کردند پدرم به مادرم گفته بود که اگه اون موقت به تو میگفتم حق با تو بود دیگه شاید هیچوقت با مادرم راه نمیامدی --- البته این راه حل ها مال اون زمانها بوده یعنی 30 - 40 سال پیش ... ولی باز اینجا یه سیاست درست مردونه نیاز هست ... یه برخورد درست نه دعوا نه بی احترامی نه فحش نه ناسزا بلکه یه رفتار بجا و درست از جانب شما باید یه تلنگری دز خانم شما ایجاد کنه...
یه هفته شما هم نرو خونه خانواده همسرت یه مدت شما هم اگه جائی دعوت شدید نرید نه بگید دارید تلافی میکنید نه بگید بخاطر اینکه تو فلان جا نیومدی منم نمیام و .. سعی کن یه بهونه ای مثل بهونه های همسرت البته بهانه هائی که بی حرمتی و بی احترامی توش نباشه بیار کارت رو بهونه کن و ...
این رو باید درک کنه همانقدر که پدر مادرش برایش عزیز هستند پدر مادر شما هم برای شما عزیز هستند ..
و اینکه میگوید شما دهاتی هستید روز اول ندید شما چطور هستید یعنی چی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
راستی یه سری اطلاعات از خودتون هم بگو که چند سالتونه تحصیلاتتون چیه و تو دوران دوستی هم همچین دیدگاه هائی داشت ؟ معیارهاتون واسه ازدواج بعد از 2 سال چی بود؟
RE: احترام نگذشتن همسرم به خانواده من در دوران عقد
حامی جان همسرتون به چه علت با خانواده شما مشکل داره؟چه چیزی در منزل شما آزارش میده؟آیا شما از جمله مردانی نیستید که در حضور خانواده خودتون به همسرتون احترام کافی رو نذارید؟
RE: احترام نگذشتن همسرم به خانواده من در دوران عقد
سلام حامی جان برادر گرامی
منم در دوران عقد به سر میبرم تحقیقات زیادی در رابطه با ارتباط با خانواده شوهر داشتم تقریبا همشون میگن نباید باخانواده همسر قاطی شد<البته باید احترام همیشه حاکم باشه> من میرم خونشون وبعضی وقتها چند روز میمونم آخه ما تو دوشهر با فاصله دو ساعت زندگی میکنیم باهاشون گرم میگیرم ولی تو مسایل زندگیشون نظر نمیدم اینقد تحویلم میگیرن که نگو
شاید همسر شما هم از دور وبر توگوشش میخونن که خانواده شوهر الن بلن بهمانن
تو همین نت یه سرچ بزن مادرشوهر یاخواهر شوهر ببین چه چیزها که نمیبینی
ورو اون تاثیر منفی گذاشته ونتونسته خودش رو با موقعیت جدید وخانواده شما وفق بده
واما وظیفه شما برادر عزیز اینه که مدیریت این روابط دستتون باشه مثلا پیش خانمتون بگین مامانم یا خواهرم خیلی دوست داره از فلان رفتارت فلان تیپت فلان کارت خیلی تعریف میکنه همش به من میگه برو عروس گلم رو بیار ببینمش دلم واسش تنگ شده (مشابه این رفتار رو باید با مادرتون هم داشته باشین ععنی هیچ وقت نگین خانمم ازتون خوشش نمیاد بلکه باید سعی کنین کاری کنین مادرتون اونقد دلش واسه عروسش تنگ بشه هرچند وقت یه بار زنگ بزنه بهش البته نگه بهش بیا خونمون بلکه بگه دلم واست تنگ شده بود گفتم حالتو بپرسم)
شما باید با سیاست روابط عروس ومادر شوهر رو مدیریت کنین بدون اینکه خودشون متوجه باشن واسه هم جون بدن
RE: احترام نگذشتن همسرم به خانواده من در دوران عقد
ممنون از دوستای گلم.
اول عذرخواهی کنم در مورد او حرف که گفتم از این حرف های خانومها منظورم این مدل خانومها بود.
اما سوالاتی که پرسیدید خانم malakeh
من 26 سالمه،لیسانس نرم افزار دارم خانمم دیپلم.نه تو دوستی چون خانوادمو نمیدید ازین مشکلات نداشتیم.معیارم خوب نجابتش و اینکه چون من قیرتیو از این مدلام به این دیدگاهم نزدیک بود.
با تشکر از زمستان سرد.
در مورد اطلاعاتی که پرسیدی باید بگم که من دوتا خواهر 9 و 6 ساله دارم و ایشون میگه من از اینکه اینها مدام شبطنت میکنم و اینکه میگه کل فامیلاتون از بچه هاتون ناراضیون و راضی نیستن شما برید خونه کسی و اینجور مسائل و مورد دیگه ام اینکه میگه مادرتون خونرو تمیز نگه نمیداره.واینکه من برعکس وقتی خانمم میاد خونه 2برابر جاهای دیگه تحویلش میگیرم.و ازون طرف هم همیشه طرف مادرو گرفتم و جلو خانمم گل پایینتر نگفتم.
با تشکر از غزالی.
دقیقا همیشه اینو میگه همه فامیلاتون میگن خانواده شما بچه هاتون خیلی اذیت میکنن.
اره اینم راه خوبیه.ممنون
واما درکل بگم مادرم واقعا مهربونه و تاحالا از گل نازگتر هم به خانم من نگفته و همه جام طرفدارشو کرده.وخانمم من کلا اصلا بدجور حساس شده.مثلا حتی خواهر من ازین طرف خونه میره اون طرف خونه میگه نگاه کن خواهرتو چقد اذیت میکنه.و دائما هم میگه بگو مارو با خانوادت یکجا دعوت نکن من با خانوادت یکجا مهمونی نمی یام.