تموم كردم اما................

حدود 30 سالمه دیگه که سنم کم نیس اما لجم در مياد خودم از دست بعضي بچه بازيام

خاستگارم 8ماه بازیم داد (خودش قبول نداره).
از اول خیلی راضی نبودم.تحصیلات،کار،قیافه،ت� �پ،روابط اجتماعی و خانواده کلا بالاترم (همه میگفتن اما قبول نداره)
با امکاناتش میتونس خونه بخره اما گفت نمیشه.گفتم عیب نداره میریم اجاره گفت پیدا نمیشه.
10بار اومدم تموم کنم (البته سختمم بود شاید چرند میگفتم) اما دفعه آخری گفت 2ماه مهلت بده همه کارا رو میکنم
بعد 2ماه خودم میرم اما 2ماهم تموم شدو...............
تموم کردم اما با اینکه نارو زد،بیعرضه و کمرو و......بود از تو دل لعنتیم نمیره
با خجالتی بودنش خوب رگ خابمونو میدونس.فقط دوست دارم.بمیرم عزیزم جانم...........

خیلی خرم.تو رو خدا همدردی و راهنمایی

سلام تندیس عزیز
چه شباهتی بین من وشماهست اگه تاپیک منوبخونیدمتوجه میشید که من هم این مشکل روداشتم خواستگارم بهم میگفت مشکلش خونست هی من میگفتم مشکلی نیست فوقش اجاره میریم بعدش واسه خودمون خونه میخریم قبول نمیکرد واقعاخسته شده بودم ازیه طرف اون ازم وقت میخواست ازطرفی خانواده بهم میگفتندتکلیفتون رومشخص کنیدبالاخره گذشت تااینکه اومدم اینجاوازدوستان راهنمایی خواستم که مریم وبقیه دوستان ازم خواستندکه قاطعانه بهش بگم تاوقتی که تهیه وتدارک ندیده قطع رابطه کنیم من اینوازش خواستم واون رفت بدون اینکه حرفی بزنه
یه حرف مریم واسم خیلی جالب بود نه به شوری شما نه به بی نمکی ایشون راست میگفت خودم رو دست کم گرفته بودم شماهم خودتون رودستم کم گرفتید بخودتون بگیدخودش باید میفهمید کی رو داره ازدست میده
خواهرم شایدقسمت همین بوده
شایدخداتقدیربهتری رو واست رقم زده
به خودت بگو لیاقت من رونداشت خودش بهدا میفهمه که باصداقت جلورفته بودم وتوقع انچنانی نداشتم همش میگفتم باهم جورش میکنیم ولی نفهمیددرکم نکرد
خودت روباکارهای مختلف سرگرم کن
سعی کن بهش فکرنکنی وقتی فکرش به سراغت میاداز روش توقف فکر استفاده کن
همین که یادوخاطراتش رو مرورمیکنی بخودت بگو بس کن
موفق باشی

مرسي رز جونم
آخه اين خاستگارم پارسال هم اومد و امسال اتفاقي (خودش ميگه) دوباره پيشنهاد داد.مشكلم الانه بيشتر با خداست
كه چرا اگه ميدونس قراره چيزي نشه دوباره اين فرصت رو بهمون داد
بدبختي تو يه شركتيم البته همو ممكنه اتفاقي ببينيم اما خيلي در عذابم

تندیس عزیزم شایدتقدیرهمین بوده اخه من هم قبل اینکه بهشون فکرکنم استخاره کردم وجواب استخارم خوب اومد بعدبه پیشنهادشون فکرکردم چقدررازونیازکردم که خدایااگه میخوایم جداشیم بهتره دیگه ادامه ندیم اخه من هم اولش بهم زده بودم ولی دوباره اومد بازهم بهش فرصت دادم ولی اینطوری بدون هیچ خبری رفت:302:
بازم خوبه شماخودتون گفتیدبره ولی من بهش گفتم بهتره تاتهیه وتدارک دیدن باهم قطع رابطه کنیم که هیچی بهم نگفت
عزیزم خداروشکرکن که به موقع چشمات روبازکردوباعث شدواقعیتهاروببینی ودیگه ادامه ندی چون هرروزکه میگذره وابستگی ادم بیشترمیشه
به این ماجرابادیده مثبت نگاه کن
خداروشکرکن که خودت ازش خواستی بره یه لحظه فکرکن ببین بعداین همه مدت که ازت وقت میخواست اگه یهویی ازش خبری نمیشد؟یابعداین همه مدت میگفت متاسفم شرایط من جورنشدبهتره فراموشم کنید
چه حالی میشدی؟
این روهم یه تجربه اززندگی خودت بدون هرچندتجربه تلخیه ولی باعث شدپخته ترشی ودیگه به دیگران اجازه ندی براحتی بااحساساتت بازی کنند
حتی وقتی باایشون روبروشدید مثل بقیه همکاراتون یه برخوردرسمی داشته باشید ایشون هم یه خواستگاربودندمثل بقیه خواستگارهایی که تاامروزداشتید
یه واقعیتی که هست خودم هم تجربه کردم اینه که بعضی ازپسراتاوقتی دنبال دخترندکه بهشون محل نمیذاره یعنی براحتی جوابشون رونمیده بدنبالش میرن یعنی حتی تاخواستگاری میرندبعدادامه میدن تاوقتی که وابستش کنندهمین که حس کردندوابسته شدیعنی احساساتش برعقلش مسلط شدیه مدتی هم ازهمین احساسات استفاده میکنندوسعی میکنندپای بندش کنندولی وقتی دیدند دوباره برپایه عقل تصمیم میگیره وواقعیت هاروبیان میکنه وقتی ازشون میخوای گفته هاشون روثابت کنندفقط درحدحرف نباشه جامیزنندوفرار رو برقرارترجیح میدن
حالم ازاین همه قولهایی که اخرش بدقولیه به هم میخوره چطورمیشه براحتی قول میدن بعدش بهانه پشت بهانه
ولی اونی که ازهمون اول تصمیم جدی برای ازدواج میگیره دنبال بهانه نمیره سعی میکنه خودش همه کارهارو درست کنه تاهرچه زودتربه فردموردعلاقش برسه

ولی این روخوب میدونم هرکی دلت روشکست صداش رودرنیاریه روز دلش میشکنه صداش درمیاد
مطمئنم اونایی که براحتی بااحساسات فردبازی میکنندچوبش رومیخورند
توهرکاری یه خیری هست که مانمیدونیم امیدوارم خداانچه که شایسته توست جلوی راهت قراربده

مرسي عزيزم
برا شما هم بهترين آرزوها رو دارم