نمایش نسخه قابل چاپ
سلام دوستان این تایپیکه قبلی منه
http://www.hamdardi.net/thread-26751.html
هنوز نمیخوان بفهمن که من دوسش ندارم این بار تهدیدم کردن که اگه سر عقل نیای تو رو تعلیق از تحصیل میکنیم نمیخوام از خودم تعریف کنم ولی من تو دبیرستان تیزهوشان درس خوندم و یکی از دانشگاه های تاپ کشورم درس میخوندم ولی به خاطر کم تحملیم به شهر خودمون انتقالی گرفتم الانم تنها چیزی که دارم و امید دارم که بتونم باهاش آیندمو بسازم همین درسمه اگه بابام منو از دانشگاه بگیره من چیکار کنم تو رو خدا دوستان کمک کنین:302::302:
عزیزم فکر نمیکنم از لحاظ قانونی هیچکس این اجازه رو داشته باشه که شمارو از تحصیل محروم کنه ، این حرف رو واسه تحت فشار گذاشتن شما میگن و واقعیت نداره
پدر شما دوستتون داره اما بعضی وقتها پدرمادرها اشتباه میکنند و خیال می کنند دارن در حق بچشون خوبی می کنند ، هرچند که از روی دوست داشتن این کارهارو می کنند اما اینکاری که الان دارن با شما می کنند نابود کردن سرنوشت شماست و متاسفانه متوجه نیستند
مبادا از تحصیلت کوتاه بیای که تمام عمرت به باد میره ، به هیچ وجه کوتاه نیا ، بدون اینکه به خانوادت بگی برو از مسئولین دانشگاهت سوال کن که ایا دقیقا چنین چیزی از لحاظ قانونی امکان داره یا خیر
اگه بزرگتری تو فامیل هست که پدرت قبولش داشته باشه ازش خواهش کن با پدرت صحبت کنه و ایشون رو متوجه رفتار اشتباهش بکنه
اگر هم سراغ نداری سعی کن خودت با رفتار خوب و محترمانه با پدرت صحبت کنی و مدارا کنی فعلا ..
اصلا بهشون بی احترامی نکن ، مدام تاکید کن که میدونی چقدر دوستت دارن ، مدام تاکید کن که خیلی دوستشون داری و مطمئنی فقط خوبی تورو میخوان ، تاکید کن اصلا تحمل ناراحتیشون رو نداری و دلت میخواد ازت راضی باشند ... ، تو دنیا کسی رو غیر از اونها نداری و اگه اونها هم پشتت رو خالی کنند دیگه هیچ پشت و پناهی نداری و ... با گفتن این حرفها و ابراز احساسات سعی کن نرمشون کنی ، بالاخره پدر و مادرن عزیزم
بذار رشته عاطفی و محبت بینتون شکل بگیره ، بعد با همین روش و با رعایت ادب و احترام براشون توضیح بده که درس خوندن خیلی برات مهمه و تو جامعه امروز کسی که درس نخونه بدبخت میشه و .. مگه شما دوست ندارین من باسواد بشم؟ به جایی برسم؟ خوشحال نمیشین ازینکه منو تو اوج موفقیت ببینید؟
بگو خیلی فرصت داری و فکر میکنی این ازدواج به صلاحت نیست و اگه با اون آدم ازدواج کنی زندگی بدی خواهی داشت ، دائم نگو دوسش ندارم دوسش ندارم! سع کن دلایل منطقی برای رد کردنت براشون بیاری که قانع بشن
بگو من هوز خیلی فرصت دارم ، میخوام درس بخونم پیشرفت کنم و به جایی برسم که باعث افتخار شما بشم ، می خوام یک عمر زحمت کشیدنتون رو جبران کنم .. میخوام کاری کنم که خوشحال باشید ، حیف نیست منکه این همه درس خوندم و الان موقعیت عالی دارم همشو رها کنم واقعا؟ (این نحوه صحبت کردن خیلی موثره ، یکمی براشون زبون بریز عزیزم.)
نهایتا با زبون خوش از مواضعت قاطعانه دفاع کن و به هیچ وجه کوتاه نیا عزیزم ، تو باید درس بخونی و به جاهای خوب برسی تا دیگه هیچکس نتونه بهت زور بگه ، باید آینده و زندگیت رو بسازی
تویی که مدرسه تیزهوشان درس خوندی و تو دانشگاه ممتاز هستی میتونی بهترین زندگی و آینده روداشته باشی
مبادا با کسی که حتی دوستش هم نداری ازدواج کنی و بشینی کنج خونه
تو این سایت یه مقاله هست در مورد رفتار جراتمندانه و قاطعانه در کمال احترام ، برد اونو پیدا کن و مطالعش کن خیلی به دردت میخوره
نسبت به هرچه ضعف نشون بدهی از همون برای تهدید استفاده می کنند .
شمابگو برام مهم نیست ، حتی تحصیل را هم محرومم کنید باز هم حاضر نیستم ازدواج کنم . بگو اصلاً حالا حالاها ازدواج نمی کنم .
قاطع باشید و ازمادرتون کمک بگیرید .
اگر شما منفعل و تسلیم نشوید پدرتان هم حتماً کوتاه می آید ، برادرتان که به هیچ وجه حق دخالت ندارد .
بهتره با نامزدتان هم صحبت کنید و بگویید که به هیچ وجه حاضر به زندگی نیستید و حتی اگر محضر به زور ببرند نه خواهی گفت . و بخواه که او خودش پا پس بکشد و ازش خواهش کن که منصرف شود و موضع پزشکی و عدم تفاهم را مهم نشان بده .
به خدا توکل کنید و یاری بخواهید
موفق باشید
.