+دوست دارم عاشقم باشه اما ...

سلام دوستان خوبم:shy:
امیدوارم حالتون خوب باشه!
من رضا هستم 19 ساله دانشجوی رشته برق و عاشق یه دختر نازنین!
ولی این دختر نازنین که باهاش بزرگ شدم 3 ساله که زندگی منو ازم گرفته .3 سال پیش که عاشقش شدم ترسیدم که بگم چون فکر می کردم شاید هوسه و مربوط به نوجونی میشه و زود میگذره! ولی بعد از گذشت سه سال من هنوزعاشق و علاقه مند به این دختر هستم وعشقم روز به روز بیشتر میشه و به هیچ دختر دیگه ای نمیتونم فکر کنم.شک ندارم که یه عشق واقعیه و به خاطرش هر کاری میکنم! مشکلاتی که هست اینه که اولا 8 ماه از من بزرگتره دوما اون تو دانشگاه امیرکبیر برق میخونه ولی من تو دانشگاه آزاد تبریز(چون رشته هامون یکیه چند بار با هم همکاری کردیم) سوما فامیل نزدیکه و اگه جوابش منفی باشه من رسوای فامیل میشم!
دوستان عزیز لطفا منو راهنمایی بکنید که چیکار بکنم!
آرزو میکنم به دست نیافتی ترین آرزوهاتون برسین!.:72:

دوستان و مشاورین عزیز لطفا کمکم کنید که چکار کنم چون واقعا درموندم!:54:

حالم روز به روز بدتر میشه هربار که می بینمش داغون تر میشم .
زندگی تو چرا انقدر بدی. عشق چرا دست از سر من بر نمیداری. چرا هیچ کس به داد من نمی رسه! من می خوام بمیرم. مرگ خیلی بهتر از سوختن و دم نزدنه!

عشق بد چیزی هستش / درکت میکنم !

اگه اقعا عاشقی رسوای فامیل هم بشی عیبی نداره / مجنوون رسوای عالم و آدم شد و به عشقش رسید / بخاطر اینه اسمش با عشق یاد میشه / به نظر من عشق عشقه / چه بین پسر و دختر باشه و یا بین آدم و اعتقاداتش و عشق پدر و مادر به فرزندانش و . . . / ازت میخوام فکر کنی سی سال داری و حالا با این سن دیگه حرفایی مثل من آزاد میخونم و اون دولتیه و اون باکلاسه و من بیکلاس و ایجور حرفا بی معنی میشه !
اول بازم از خودت بپرس و مطمئن شو عاشقی / اگه عاشقی ترس رو بزار کنار / عشق سر آدمو میده به باد / حالا اگه عاشقی باید بری و باهاش در مورد ازدواج حرف بزنی / اکثر دخترا دنبال یکی هستن که فقط عاشق اون باشه و این به نظرم خوب چیزی هست/ عشقتو بهش ثابت کن / مواظب آبروی اونم باش / بعضی ها کم مونده خواستگاری رو هم جرم حساب کنن / مطمئن باش موفق میشی / البته اگه عاشق باشی !

حرف خاصی ندارم برات / من فقط اینو میدونم آدمی که عاشق میشه ترس براش بی معنی میشه / تجربه کردم / اگه میترسی عاشقش نیستی و دو دل هستی
منتظرت میمونم تا جواب مثبت بگیری و خبر خوش رو به ما هم بدی !
هر کاری ازدستم بر بیاد حاظرم برات انجام بدم / فقط زودتر برو که از دستش ندی و یه عمر حسرتشو بخوری !
از دخترای سایت هم کمک بگیر / اونا دخترن و میتونن بهت بگن دخترا از یه پسر چه چیزایی رو میخوان و ازش چه انتظار دارن !
فعلا با اجازه

سلام
تو میتونی بری خواستگاری داری ولی کسی تو فامیل نفهمه اینو میتونی از خونواده دختر بخوای .مطمئن باش اونا هم چیزی نمیگن تا قطعی شدن کار.البته سنت واسه عاشقی و ازدواج کمه .اگه یکم صبر کنی بهتره.
من 22 سالمه عاشق شدم همه اعضای تالار میگن سنت کمه و عجله دارم به تو ام مطمئن باش همچین چیزایی میگن
به نظر من عاشقی سن و سال خاصی نمی خواد و بسته به افراد و موقعیت ها کاملا متفاوته.
با آرزوی موفقیت

سلام اگر ایشان به شما جواب منفی بده اصلاً نباید ناراحت بشی واین ناراحت کننده تر از این نخواهد بود که اون از این عشق خبر نداشته باشه وبه 1 خواستگار دیگه جواب مثبت بده دختر ها از این که جواب منفی بدن قصد ضایع کردن پسر ها را ندارن

دوستان عزیز!ممنون از اینکه کمکم می کنید.:46: ایمان جان منظور من این بود که اون تو تهران میخونه اما من تبریزم و زود زود نمی تونم ببینمش.
از بچگی با هم بزرگ شدیم با هم بازی می کردیم باهم می خندیدیم باهم گریه می کردیم برای هم گریه می گردیم .مثل خواهر و برادر بودیم.تا اینکه 3 سال پیش به این دوستی عشق هم اضافه شد عاشقش شدم .احساس می کردم اونم عاشق منه و منتظره که بهش بگم اما نتونستم آخه 15 سال که بیشتر نداشتم...:302:
تا اینکه اون وارد دانشگاه شد(چون 1 سال از من جلو بود) و روابط ما کمتر شد.اون رفت تهران و فقط ارتباطمون smsی بود.سال بعد منم رفتم دانشگاه ولی تو شهر خودمون.چون رشته هامون یکی بود چندبار با هم همکاری کردیم ولی فقط از نظر علمی!
اون دختر زیبا/نجیب/باهوش/منطقی و آرومیه .از خیلی جهتا مثل همیم.هفته بعد میاد تبریز و2 هفته میمونه. این فرصت منه که عشقمو بهش ثابت کنم!:203:
من از هیچ چیز نمی ترسم فقط نگرانم که نتونم حرفمو بزنم
بچه ها دخترا پسرا دعام کنید و اگه تونستید راهنمایی. بگید چطور ظاهر بشم چی بگم اصلا چطور بگم که دوسش دارم!
دخترا شما بهتر این مسایل رو می فهمید شما هم راهنماییم کنید.

رضا زمانی عزیز سلام
شما واقعا اگه تمایل به ازدواج با اون دختر خانم رو دارید اولین کاری که می کنید اینه که به پدر یا مادرتون این قضیرو بگید. وبه نظر من کار درستی نیست که خودتون مستقیما ازش خواستگاری و ابراز علاقه کنید, چون با ابراز علاقتون به اون خانم کار خاصیرو پیش نمی برید. حتما از طریق خانوادتون این قضیرو مطرح کنید. یکی از فامیلهای نزدیک من در سن 19 سالگی با یه دختری که از خودش 2 سال بزرگتره ازدواج کرد و سال به سال هم عشقشون به هم بیشتر می شه. اونام از راهش وارد شدن و با مشورت پدر و مادرشون. براتون آرزوی خوشبختی می کنم. موفق باشیدhttp://qsmile.com/qsimages/72.gif

دوستان عزیز!ممنون از اینکه کمکم می کنید. ایمان جان منظور من این بود که اون تو تهران میخونه اما من تبریزم و زود زود نمی تونم ببینمش.
از بچگی با هم بزرگ شدیم با هم بازی می کردیم باهم می خندیدیم باهم گریه می کردیم برای هم گریه می گردیم .مثل خواهر و برادر بودیم.تا اینکه 3 سال پیش به این دوستی عشق هم اضافه شد عاشقش شدم .احساس می کردم اونم عاشق منه و منتظره که بهش بگم اما نتونستم آخه 15 سال که بیشتر نداشتم...
تا اینکه اون وارد دانشگاه شد(چون 1 سال از من جلو بود) و روابط ما کمتر شد.اون رفت تهران و فقط ارتباطمون smsی بود.سال بعد منم رفتم دانشگاه ولی تو شهر خودمون.چون رشته هامون یکی بود چندبار با هم همکاری کردیم ولی فقط از نظر علمی!
اون دختر زیبا/نجیب/باهوش/منطقی و آرومیه .از خیلی جهتا مثل همیم.هفته بعد میاد تبریز و2 هفته میمونه. این فرصت منه که عشقمو بهش ثابت کنم!
من از هیچ چیز نمی ترسم فقط نگرانم که نتونم حرفمو بزنم
بچه ها دخترا پسرا دعام کنید و اگه تونستید راهنمایی. بگید چطور ظاهر بشم چی بگم اصلا چطور بگم که دوسش دارم!
دخترا شما بهتر این مسایل رو می فهمید شما هم راهنماییم کنید:203:

فقط میتونم بهتون بگم..که دلتون روبزنید وبه دریا وبگید که عاشقش هستید....امیدوارم که اونم عاشقتون باشه....
یکی برای ما هم دعاکنه:((