دودلی برای شروع و ادامه زندگی با نامزدم
بنده تاپیکی باز کرده بودم و مشکلاتم رو در انجا نوشتم با عنوان:
ناامید شدم از زندگی بخاطر رفتارهای نامزدم و مادرش ( تحقیر ؛ خاله زنک بازی ، توقعات )
راستش مادر زنم انقدر از من پیش فامیل و آشنا و غریبه بدگویی کرده که دیگه از زندگی ناامید شدم
مادر زنم دوست نداره به خونش رفت و آمد داشته باشم چه خودم و چه خانوادم از اونطرف دخترش رو هم از خانواده من سرد کرده.با خودم فکر میکنم وقتی خانواده همسرم من رو از خودشون میرانند و همسرم از خانواده من داره میبره(در حالی که خانواده ام براش احترام میزارن) منی که دوست دارم رفت و آمد داشته باشم با اقوامم چرا باید منزوی بشم
دیگه کارمون به جایی رسیده که همه از مشکلاتمون خبر دارن و احساس سرخوردگی میکنم اما نامزدم براش اهمیتی نداره میگه اشکالی نداره فهمیدن یادشون میره
نه به ادامه زندگی امیدی دارم نه به درست شدن خانواده اش نه به دوست داشتن خودش اعتمادی دارم
شب و روز به این فکر میکنم که من در زندگی باختم
نه راه پس دارم نه راه پیش
RE: دودلی برای شروع و ادامه زندگی با نامزدم
عجب......
شما تا حدودی تو شرایط نامزد من قرار گرفتین.لینک من اینه:http://www.hamdardi.net/thread-27150.html
امیدوارم بتوونیم به همدیگه کمک کنیم.............
RE: دودلی برای شروع و ادامه زندگی با نامزدم
شکوفه جان
مشکلات شما رو خوندم
با مشکلات من کلی فرق داره اولا ما فامیلیم. مادرش میخاد حرف حرف خودش باشهو. من از خانواده و از خواستگارهای قبلیش هم سرترم.
اما کاش نامزد من مثل شما در مقابل مادرش که نمیگم اما در مقابل خاله ها و زنداییش از من دفاع میکرد و حرف اونا رو به حرفای من ترجیح نمیداد شرایط فرق میکرد
وقتی مادرش پیش همه میگه دخترم بدبخت شده(در حالی که از نظر مادی و معنوی هیچ کم و کاستی براش نزاشتم)چطور انتظار داره با دخترش زندگی کنم
RE: دودلی برای شروع و ادامه زندگی با نامزدم
درسته ولی از یه جهاتی شبیهه.مثلا اینکه میگین نمیخوان برین خونشون.خونواده منم نسبت به نامزدم همین نظرو دارن.برای نامزدتون خیلی سخته.تنها کاری که میتونین بکنین سعی کنین با محبت و صبر اونو به سمت خودتون بکشین.بذارین بهتون اعتماد کنه بدونه همیشه پشتشین.حتما ترسهایی داره که طرف خاله ها وبقیه رو میگه.ترساشو از بین ببرین.مطمینا دوستون داره که میگه بعد طلاق خودمو میکشم!
البته شاید بگین تو که تو مشکل خودت موندی.حقم دارین.فقط خواستم نظرمو بگم.
RE: دودلی برای شروع و ادامه زندگی با نامزدم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط shokufeh
درسته ولی از یه جهاتی شبیهه.مثلا اینکه میگین نمیخوان برین خونشون.خونواده منم نسبت به نامزدم همین نظرو دارن.برای نامزدتون خیلی سخته.تنها کاری که میتونین بکنین سعی کنین با محبت و صبر اونو به سمت خودتون بکشین.بذارین بهتون اعتماد کنه بدونه همیشه پشتشین.حتما ترسهایی داره که طرف خاله ها وبقیه رو میگه.ترساشو از بین ببرین.مطمینا دوستون داره که میگه بعد طلاق خودمو میکشم!
البته شاید بگین تو که تو مشکل خودت موندی.حقم دارین.فقط خواستم نظرمو بگم.
دیگه بریدم از هر چی زندگیه خسته شدم.
مشکلاتمون همه جا پیچیده.خانواده هامون روشون بهم باز شده.دیگه هرکی هرچی خواست میگه.پرده ای که باید بین دو طرف باشه از بین رفته
هیچ دلخوشی به زندگی و زندگی کردن باهاش ندارم هرچه سعی کردم اما میبینم نمیشه.
دلخوریهایی که از شون دارم نمیتونم از یاد ببرم(یکی از مشکلاتم اینه که خیلی کینه ای هستم تا حالا خیلی سعی کردم از اخلاق بدم رو از بین ببرم اما نتونستم)
به آخر خط رسیدم آرزو دارم که بخابم و بیدار نشم
وقتی میشنوم که کسی مرده ته دلم میگم خوش بحالش
RE: دودلی برای شروع و ادامه زندگی با نامزدم
سلام برادر عزيز
يه مرد مثه ريشه هاي درخت ، زن و خانوادش شاخ و برگهاي اون هستن!
شما بايد انقدر قوي باشي تا خانومت بهت تكيه كنه ، شما بايد با اقتدارت رابطه هارو مديريت كني!
RE: دودلی برای شروع و ادامه زندگی با نامزدم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط م.ش
سلام برادر عزيز
يه مرد مثه ريشه هاي درخت ، زن و خانوادش شاخ و برگهاي اون هستن!
شما بايد انقدر قوي باشي تا خانومت بهت تكيه كنه ، شما بايد با اقتدارت رابطه هارو مديريت كني!
دوست عزیز دیگه دست خودم نیست.از خود و خانوادش بیزار شدم.
RE: دودلی برای شروع و ادامه زندگی با نامزدم
میفهمم درکتون میکنم این مشکلات واقعا کمر ادمو میشکنه.یعنی دیگه علاقه ندارین بهش؟
RE: دودلی برای شروع و ادامه زندگی با نامزدم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط shokufeh
میفهمم درکتون میکنم این مشکلات واقعا کمر ادمو میشکنه.یعنی دیگه علاقه ندارین بهش؟
شکوفه خانم
علاقه ای به زندگی باهاش ندارم.
خودم رو بازنده احساس میکنم
RE: دودلی برای شروع و ادامه زندگی با نامزدم
اگه علاقه ندارین به همدیگه این مساله خیلی سخت حل میشه.شاید به خاطر مشکلاته که ابراز بی علاقگی میکنین.اگه همسرتون باهاتون خوب بشه چی؟من از گفته هاتون احساس مسکنم که در این صورت راضی به ادامه هستین.